@ostad_shojaeقرب به اهل بیت ۲.mp3
زمان:
حجم:
15.52M
غیب، یعنی آنچه وجود دارد ولی دیده نمیشود!
اهل بیت علیهمالسلام نیز از مصادیق غیب هستند.
√ مژده اینکه: غیب قابل دسترسی و مشاهده است! ولی شرط دارد.
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت (علیهماالسلام) ۲
#استاد_شجاعی | #استاد_انصاریان
@montazeraan_zohorr
شهید سیدحسننصرالله در خاطرهای زیبا میگوید:
😓 دورانی بود که در شرایط سختی بودیم
و احساس میکردم بار روی دوشم بیش ازحد توانم است.
به ایران آمدم
خدمت حضرت آقا رسیدم.
به ایشان گفتم:
«آقاجان! من چه کار کنم؟»
حضرت آقا فرمودند:
«تو که هنوز جوانی و کل مَحاسِنت سیاه!
من از خستگیهایم چه بگویم با این محاسن سفیدم».
♻️ بعد فرمودند:
«طبیعی است که انسان در حرکتش با نامردیها، سختیها و خطرات مواجه شود...
برای هر آنچه میخواهیم، ما خدا را داریم!
ما محتاج دیگران نمیشویم.
والله از مهربانی و لطفش به ما، به ما اجازه داد که در هر زمانی و هر مکانی و هر حالی او را صدا کنیم و مخاطب قرار دهیم و با او صحبت کنیم.
برای همین زمانی که احساس خستگی کردی یا هر حس بدی پیدا کردی، وارد یک اتاق شو، ۵ دقیقه یا ۱۰ یا ۱۵ دقیقه، باخدا صحبت کن؛ تنها...
این را از تجربه میگویم،
امتحان کن و خواهی دید».
🔻 شهید سیدحسن نصرالله🌷ادامه میدهد:
از آن زمان من این کار را در حد توان انجام میدهم
و برکاتی در این دستورالعمل یافتم
چون هر زمان سختی برسد، وقتی پناه ببریم به این روش، به زودی درهای برکت باز میشود.
#مهمترین دارایی ما در جنگ ۳۳ روزه همین بود...
شهید سیدحسن نصرالله🌷در پایان گفت:
«خداوند کریم است. خیلی کریم».
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeraan_zohorr
@ostad_shojaeسکوت و جدل 25.mp3
زمان:
حجم:
4.54M
#سکوت_و_جدل 25
🔻حفظ زبان، عین عمل بقرآن است.
بدون نگه داشتــن زبان،
محال است انسان به باطن قرآن راه پیدا کند.
❌نَفْسِ خلوت:
قرآن را بهتر میفهمد، و بهتر عمل می کند
@montazeraan_zohorr
🌸🍃🌸🍃
حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود.
یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند،
ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟.
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم.
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام.
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود.
عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است،
مدتی توقف کرد، دید مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن.
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد.
عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت،
در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد.
عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید.
عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟
مریم (سلام الله علیها) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر
#منهاج_الشارعين_منهج_١٣ص٥٩
@montazeraan_zohorr
@Ostad_Shojaeانسان شناسی ۱۸۳.mp3
زمان:
حجم:
10.83M
#انسان_شناسی ۱۸۳
#استاد_شجاعی
✔ چرا بعضی چشمها، دائماً در حالِ کشف و رؤیت زیبائیهای خدایند،
✘و بعضی دیگر کور و کَر از کنار اعجازهای خدا میگذرند؟
- تفاوت چشمها، از کجا منشاء میگیرد؟
@montazeraan_zohorr
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مست آمدم اي پير كه مستانه بميرم
مستـــانه در این گـــوشـــه ی میـــخانه بمیـرم
درویشــــــــم و بگــــذار قلـنـــــدر منـشــــانه
کاکل همه افشان به ســـر شــانه بمیــــرم
میخانه به دور ســـــــر من چــــرخد و اینـــم
پیـــمــان که به چــرخیــــــدن پیمانه بمیــرم
من بلبــــل عشـــاق به دامی نشـــــوم رام
در دام تو هــــم بی طــمــــع دانه بمیـــــــرم
شمعی و طواف حرمی بود که می خواست
پروانـه بــزایــم مــن و پــروانـه بمیــــــــــــــرم
مــن در یتیــمـــــم صدفـــم سیــنه دریاست
@montazeraan_zohorr
.
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋🎙مطالب ناب درمسیربصیرت افزایی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
@ostad_shojaeامام زمان 094.mp3
زمان:
حجم:
3.94M
فرق بسیار است...
میان کسی که امروز
خودش را به لشکر تو می رساند؛
تا کسی که
بعداز آغاز حکومت جهانی ات
به تو می پیوندد.
آیا #منم_هستم
شعار امروزِ من نیز هست؟
@montazeraan_zohorr
🌸 تشرف علی بن مهزيار اهوازی
(قسمت اول)
🔻جناب علی بن مهزيار فرمود:
▫️بيست بار با قصد اين كه شايد به خدمت حضرت صاحب الامر (ع) برسم، به حج مشرف شدم، اما در هـيـچ كـدام از سفرها موفق نشدم.
تا آن كه شبی در رختخواب خود خوابيده بودم، ناگاه صدايی شنيدم كه كسی میگفت:
🔸ای پسر مهزيار، امسال به حج برو كه امام خود را خواهی ديد.
▫️شادان از خواب بيدار شدم و بقيه شب را به عبادت سپری كردم.
صبحگاهان، چند نفر رفيق راه پيدا كردم، و به اتفاق ايشان مهيای سفر شدم و پس ازچندی به قـصـد حـج براه افتاديم.
در مسير خود وارد كوفه شديم.
جستجوی زيادی برای يافتن گمشده ام نـمـودم، امـا خـبـری نـشـد، لذا با جمع دوستان به عزم انجام حج خارج شديم و خود را به مدينه رسـانـديـم.
چـنـد روزی در مدينه بوديم.
باز من از حال صاحب الزمان (ع) جويا شدم، ولی مانند گـذشـتـه، خـبـری نيافتم و چشمم به جمال آن بزرگوار منور نگرديد.
مغموم و محزون شدم و تـرسـيـدم كـه آرزوی ديـدار آن حـضـرت بـه دلم بماند.
با همين حال به سوی مكه خارج شده و جستجوی بسياری كردم، اما آنجا هم اثری به دست نيامد.
حج و عمره ام را ظرف يك هفته انجام دادم و تمام اوقات در پی ديدن مولايم بودم.
روزی مـتـفـكـرانـه در مسجد نشسته بودم.
ناگاه در كعبه گشوده شد.
مردی لاغر كه با دوبرد (لباسی است) مُحرم بود، خارج گرديد و نشست.
دل من با ديدن او آرام شد.
به نزدش رفتم.
ايشان برای احترام من، برخاست.
مرتبه ديگر او را در طواف ديدم.
گفت:
🔸اهل كجايی؟
▫️گفتم:
🔹اهل عراق.
▫️گفت:
🔸كدام عراق (1)؟
▫️گفتم:
🔹اهواز.
▫️گفت:
🔸ابن خصيب را میشناسی؟
▫️گفتم:
🔹آری.
▫️گـفـت:
🔸خدا او را رحمت كند، چقدر شبهايش را به تهجد و عبادت میگذرانيد و عطايش زياد و اشك چشم او فراوان بود.
▫️بعد گفت:
🔸ابن مهزيار را میشناسی؟
▫️گفتم:
🔹آری، ابن مهزيار منم.
▫️گفت:
🔸حياك اللّه بالسلام يا اباالحسن (خدای تعالی تو را حفظ كند).
▫️سپس با من مصافحه و معانقه نمود و فرمود:
🔸يا ابا الحسن، كجاست آن امانتی كه ميان تو و حضرت ابو محمد (امام حسن عسكری (ع)) بود؟
▫️گفتم:
🔹موجود است.
▫️و دست به جيب خود برده، انگشتری كه بر آن دو نام مقدس محمد و علی نـقش شده بود، بيرون آوردم.
همين كه آن را خواند، آن قدر گريه كرد كه لباس احرامش از اشك چشمش تر شد و گفت:
🔸خدا تو را رحمت كند يا ابا محمد (امام حسن عسكری (ع)) ، زيرا كه بهترين امت بودی.
پروردگارت تو را به امامت شرف داده و تاج علم و معرفت بر سرت نهاده بود.
ما هم به سوی تو خواهيم آمد.
▫️بعد از آن به من گفت:
🔸چه را میخواهی و در طلب چه كسی هستی، يا اباالحسن؟
▫️گفتم:
🔹امام محجوب از عالم را.
▫️گفت:
💡🔸او محجوب از شما نيست، لكن اعمال بد شما او را پوشانيده است.
برخيز به منزل خود برو و آمـاده باش.
وقتی كه ستاره جوزا غروب و ستاره های آسمان درخشان شد، آن جا من در انتظار تو، ميان ركن و مقام ايستاده ام.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۵۹ تا ۶۳
(1) عراق در اصطلاح گذشتگان به دو جا گفته میشده: اوّل، عراق عرب؛ يعنى همين كشورى كه معروف است. دوم، عراق عجم كه به بخشهایى از مركز ايران؛ يعنى محدودهاى شامل كرمانشاهان، همدان، ملاير، اراك، گلپايگان و اصفهان گفته میشده است.
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه #تشرفات #ظهور