ضحاک بن عبدالله با امام شرط کرده بود
تا زمانی در رکاب تو هستم که جنگجویی
باشد حالا که دیگر کسی نمانده آیا مرا
حلال میکنی که از تو انصراف کنم ؟
و حسین «علیه السلام» اذن داد که برود
اسبی از پیش در یکی از خیمه ها پنهان
داشت سوار شد و به دامن دشت که پر
از دشمن بود زد و گریخت ...
-راوی :
تنِ ضحاک بن عبدالله همه ی عاشورا
از، صبح تا غروب به همراه اصحاب ِ
عاشورایی امام عشق بود ، اما جانش!
حتی نفسی به ملکوتی که آن احرار
را بار دادند راه نیافت ،چرا که بین خود
و حسین«علیه السلام» شرطی نهاده
«عبادت مشروط» کرم ابریشمی ست
که در پیله خفه میشود و بال های
رستاخیزی اش هرگز نخواهد رُست ...
آن شرط تعلقی ست که حجاب راه
میشود و تو را از پیوستن به احرار
باز میدارد . آن شرط قلاده ای ست که
شیطان بر گردن تو انداخته است و با
آن تو را ازصحرای کربلا و از رکاب
حسین «علیه السلام» می رباید .
#شهید_آوینی | #فتح_خون
https://chat.whatsapp.com/CROUy3ron9zCXk3WTxTq2i