فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 درس اخلاق تکان دهنده درباره مرگ و قبر و حساب
رهبر_معظم_انقلاب
✅ با جان و دل این صحبتها را گوش کنیم که خانه دل را تکان می دهد
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
#رمان: روایت دلدادگی
نویسنده: طاهره سادات حسینی
💛با ما همـــراه باشیـــــن
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#به نام خدا....
#به نام پروردگاری که عاشق است و عاشق آفرین...خدایی که از جوهره ی وجود خود در جوهر ما نهاد تا کمال انسان ، لقاء خودش باشد.
روایت دلدادگی ما از آن زمان شروع شد که آتش عشقی افروختند و ندای «الست بربکم» سر دادند و ما سر از پانشناخته «قالو بلی» گویان خود را به هرم آتش عشق علی (ع) و اولاد او سپردیم و دلدادیم به دلدادگان الهی...
#روایت دلدادگی............
.#قسمت اول 🎬
سهراب که جوانی نوپا و با هیکلی پهلوانی بود، آخرین بسته ای را که به تاراج گرفته بودند ، بین یارانش تقسیم کرد و مثل همیشه عادلانه و با انصاف....
جمع راهزنان از غنیمت های رنگارنگی که به چنگ آورده بودند ،چشمانشان میدرخشید و بی صدا به سهمشان خیره شده بودند.
سهراب نگاهش را در حلقه ی یارانش چرخاند و همانطور که سهم خودش را به دست گرفته بود ، می خواست برای خارج شدن، به طرف دهانه ی غار که سالها مخفیگاه کریم راهزن بود ،برود.
در حین رفتن ، باز سرش را به طرف جمع چرخانید وگفت : چرا ماتتان برده؟ خوب بردارید سهمتان را و تا غارتی دیگر، بروید و خوش بگذرانید ، حقا که اینبار لقمه ی چربی گیرتان آمد.
هنوز پای سهراب به دهانه ی غار نرسیده بود که مردی از آن میان به حرف درآمد : آهای سرکرده ی روی پوشیده...چرا نگذاشتی آخرین شتر را که بارش برابری با تمام این غنیمتها می کرد را مصادره کنیم هااا؟ صاحب مال هم هیچ مقاومتی نداشت ، اگر تو لحظه ی آخر نرسیده بودی و مانع کار ما نشده بودی ،الان سهم هر راهزان دوبرابر این مقداری بود که جلویشان است.
سهراب با شتاب ،قدم های رفته را برگشت ، جلوی آن مرد که در سن و سال جای پدر او را داشت ایستاد ،دستی به شانه اش زد و گفت : مرادسیاه مثل اینکه یادت رفته ، آنزمانی که کریم راهزن از اسب افتاد و یک پایش افلیج شد و شما همگی به خاطر مهارت جنگاوری من، دست به دامنم شدید که گروهتان را رهبری کنم تا از هم نپاشد ، من فقط یک شرط برای پذیرفتن پیشنهادتان گذاشتم .
سهراب نگاهی به دیگر راهزنان انداخت و با لحنی بلندتر ادامه داد: فکر نمی کنم فراموش کرده باشید...من گفتم، رهبریتان را به عهده می گیرم ،نقشه های زیرکانه می کشم و موفقیتتان را تضمین میکنم و کاری میکنم که سفره هایتان همیشه رنگین و شادیتان همیشه برقرار باشد...اما به یک شرط ...آنهم اینکه در هر کاروانی که کودکی وجود داشت ، به جان و اموال آن کودک و والدینش سر سوزنی تجاوز نشود...درست است؟
تمام جمع بی صدا ،سرشان را به نشانه ی تأیید تکان دادند.
سهراب دستی به نقاب جلوی صورتش که از زمانی که به خاطر داشت بر چهره اش می پوشید ،کشید و ادامه داد: آن سوار کودکی همراه داشت..پس حرف اضافه موقوف...هرکس اعتراض دارد...مشرررف...بفرمایید دنبال زندگی خودتان بروید ،من از یاران عهد شکن بیزارم...
سهراب با زدن این حرف تکلیف معترض یا معترضین را مشخص کرد و بدون اینکه توجهی به دیگران کند از غار بیرون رفت ، به سمت اسب سیاهش که کریم، نام او را رخش گذاشته بود ، رفت . دستی به یال اسب کشید و رخش هم که انگار منتظر این ناز و نوازش بود ،شیهه کوتاهی سرداد، سهراب بسته ی غنیمتی اش را داخل خورجین اسب گذاشت و با یک جست خود را روی رخش نشاند و به سمت شهر روان شد...شهری که در آنجا غریبه بود و جز کریم راهزن ،کسی در انتظار او نبود. اصلا انگار در این دنیا کسی در انتظار او نبود، انگار اوآفریده شده بود که در سرگردانی خود دست و پا زند.
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#روایت دلدادگی....
#قسمت🎬 ۲:
رخش عجولانه رو به سمت شهر می تاخت ،راهی که هر سوار تیزرو در دوساعت طی می کرد ، این اسب اصیل ایرانی ،یک ساعته می پیمود تا سوارش را به مقصد برساند.
سواد شهر از دور نمایان شد ، سهراب به رسم همیشه ، افسار رخش را کج کرد و به طرف چشمه ای جوشان که در همان نزدیکی بود ،تاخت.
کنار چشمه از اسب پیاده شد، رخش را رها کرد تا کام خشکش را از آبی گورا سیراب کند و سپس از چمن های کنار چشمه ،یک دل سیر نوش جان کند.
رخش پوزه اش را از آب بیرون کشید و سرش را تکانی داد که با این تکان قطرات آب خنکی که بر پوزه اش نشسته بود. را به اطراف پراند.
سهراب دستی به پهلوی رخش زد و گفت : برو رفیق راه ، برو در این مرغزار سرسبز خوش باش ، تا من هم آماده ی رفتن به شهر شوم. رخش که انگار زبان این سوار دیرینش را خوب می فهمید ، شیهه ای کشید و به طرف درختی در همان نزدیکی رفت.
سهراب دستار سرش را که حکم نقاب صورت او را داشت ، از چهره برداشت.
روی زانو نشست و میخواست صورت به آبی گوارا و خنک بگذارد و گلویی تازه کند که با دیدن چهره ی عرق ریزان داخل آینه ی آب، خیره در چشمان مشکی درشت و ابروهای کشیده سیاه و مردانه اش شد ، صورت گندمگون سهراب ، خسته تر از همیشه به نظرش می آمد.
سهراب چهره ی خودش را در آب نظاره می کرد ،زیر لب با خود گفت : آخر توکیستی؟ اینجا چه می کنی؟ همیشه احساس می کنم، متعلق به اینجا نیستی، راهزنی شغل تو نباید می بود....اما تو راهزنی و عمری نان دزدی و غارت خورده ای...اما باید فکری دیگر کرد...فکرش را که کرده ام....راهش را یافته ام...فقط نباید مردد شوم همین....
وبا زدن این حرف، دستش را داخل آب خنک چشمه فرو برد و آینه ی زلال آب را در هم شکست و مشتی آب به سر و صورتش زد.
لباس سیاه راهزنی را از تن بیرون آورد و شمشیر تیز و برانش را که همچون جانش دوست میداشت در پارچه ای پیچید و داخل خورجین رخش گذاشت.
افسار رخش را به دست گرفت و همانطور که او را نوازش میکرد گفت : بس است دیگر...نزدیک غروب است ، تا شهر راهی نمانده ، بتاز که اصطبل راحت و علف تازه در انتظارت است و همزمان با زدن این حرف ، سوار بر رخش شد.
دم دم های غروب بود و دود آتش
اجاق خانه ها بر هوا میرفت...
سهراب همانطور که آرام آرام اسب را هدایت می کرد ،قدم به شهر گذاشت.
مردم شهر در شور و زندگی هر روزه بودند و چون نزدیک غروب بود ، هر کس بی توجه به دیگری ،دنبال کار خودش بود تا شب نشده خود را به خانه اش برساند.
رخش خرامان خرامان جلو میرفت و صدای تق تق سم رخش بر روی سنگ فرش کوچه ها ، آهنگی بود که سهراب دوست داشت و در حین رفتن ، از زیر چشم همه جا را می پایید .
بالاخره در انتهای کوچه ای بن بست ، جلوی درب چوبی بزرگی ، رخش ایستاد.
سهراب از اسب به زیر آمد و همانطور که کوبه ی در را محکم میزد، با خود فکر می کرد: براستی به مخیله ی هیچ کس نمیرسد که اینجا خانه ی کریم افلیج ، سر کرده ی گروه راهزنانی ست که سالها در کوه و کمر اطراف کمین می کردند و اموال مردم را به تاراج می بردند و حال همان مردم با دیده ی ترحم به پیرمردی نگاه می کردند که هر روز عصا زنان به میدان شهر میرفت، تا با گفتگویی روزش را به شب برساند و مردم بدون اینکه بدانند او کیست ، دل به خاطرات هیجان انگیزش میدادند و او و داستانهایش را دوست داشتند.
صدای کشیده شدن پای کریم و پشت سرش باز شدن درب خانه ، سهراب را از عالم فکر و خیال به حال کشانید.
کریم در چهارچوب درب قرار گرفت ، سهراب سلامی کرد و مانند همیشه می خواست از کنار او بگذرد که با صدای نازک زنانه ای که از پشت سرش بلند شد ، متوجه زنی در کنارش شد....
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران نباشید
خداوند برای دعاهایت،
ناشنوا نیست ...
و در برابر اشکهایت،
نابینا نیست ...
و در برابر دردهایت،
سکوت نخواهد کرد ...
او می بیند و می شنود
و نجات می دهد ...!
شکر گذار او باش و بگو
خدایا شکرت ...🌺🍃
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز جمعه💠
🔸سلام بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹دعای عهد
🔸عهد ثابت روز جمعه
🔹زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔸دعای ندبه
🔹 اهمیت و اعمال روز جمعه
🔸زیارت آل یاسین
🔹زیارت عاشورا
💠به جمع منتظران ظهور بپیوندید💠
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم"
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
عادت به دروغگویی فقر میآورد.
📗 بحار الأنوار ، 72/261/36
🪧تقویم امروز:
📌 جمعه
☀️ ۱۱ آبان ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۲۸ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 1 نوامبر 2024 میلادی
اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلامبرمهدی علیهالسلام
جوابِ سلام، واجب است!
پس بیایید...
هر روز صبح...
به او سلام کنیم!
السَّلامُعَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ
سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِىالْوَِلايَةِ
[از دعای استغاثه به امام زمان]
...
#عهد_ما
#امام_زمان
#سلامی_تا_همیشه
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) فرمودند:
وصیّت میکنم حاضرین و غائبین امّت را که این دختر (حضرت زینب) را به حرمت پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری است.✨
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#فرزندداری_فاطمی
❉ روشــــ هایــــــ
تربیتـــ②ــ فرزنـــد ❉
🌀 نامــــــ نیڪــــــو ➲
•° نام گذاری، برای طفل اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک راه پیدا می کند، نام و شهرت اوست و اینکه این نام حامل چه بار فرهنگی و معنایی است، تأثیر شگرفی بر روح و روان او دارد.
•° بدین جهت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، یکی از ...
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
💠 جمعه
🔸 ۱۱ آبان/ عقرب ۱۴۰۳
🔸 ۲۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🔸 ۱ نوامبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «عقرب» است.
🦂 ساعت ۲۱:۰۱ امشب (شب جمعه)، قمر وارد برج عقرب میشود.
💠 روز مناسبی است برای:
امور زراعی
امور حفاری
از شیر گرفتن کودک
کشیدن دندان
پاکسازی پوست
⛔️ ممنوعات
امور ازدواجی
امور اساسی و زیربنایی
معاملات کلان
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
🚘 مسافرت
خوب نیست.
👶 زایمان
نوزاد زیبا و خوشرو باشد.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب جمعه)
اصلا خوب نیست.
🌎🔭👀
💇♀💇♂ اصلاح سر و صورت
خوب نیست.
🩸حجامت،فصد،زالوانداختن،خوندادن
خوب نیست
💅 ناخن گرفتن
روز خیلی خوبیست.
موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕 بریدن پارچه
روز خوبیست.
شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (#شب_جمعه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۲۸ سوره مبارکه قصص است.
﴿﷽ قال ذلک بینی و بینک﴾
فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از اذان صبح تا طلوع آفتاب
از زوال ظهر تا ساعت ۱۶
📿 ذکر روز جمعه
«اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ»
۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد.
☀️ ️روز جمعه متعلق است به:
💞 حجةابنالحسنالعسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
💞 سلامتی و تعجیل در امر فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
«اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ»
🌺
🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تقویم شیعه🌹
شمسی:جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳هجری شمسی
میلادی:Friday 01 november 2024
قمری:الجمعة ۲۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶ هجري قمري
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكری عليهما السّلام
📿 اذکار روز:
👈 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ(١۰۰۰ مرتبه)
👈یا نور(۲۵۶مرتبه)برای عزیز شدن
🙏بارالها درفرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره ازمشکلات همه مردم باز کن
✅وقایع روز:
مناسبت خاصی ثبت نشده است
🗓روز شمار تقویم:
💐⏳۰۶ روز تا ولادت باسعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها (۰۵ ه ق) روز پرستار
⬛️⏳۱۴ روز مانده به سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها (۱۱ ه ق) به روایتی
💐⏳۱۶ روز مانده به ولادت حضرت امام سجاد علیه السلام به روایتی (۳۸ه ق))
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آیا صدقه دادن برای حضرت مهدی(عج) صحیح است؟
آری، علاقهمندان به حضرت میتوانند اعمال عبادی مستحب را به نیابت از ایشان انجام دهند و به ویژه از طرف آن حضرت و یا برای سلامتی وجود مبارک آن حضرت صدقه دهند، و این خود یکی از جلوههای زیبای نمایش محبت و ارادت به آن امام عزیز است.
🏷سید بن طاووس -از علمای بزرگ شیعه مینویسد:
صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خود و عزیزانت قرار ده و دعا برای آن حضرت را بر دعا کردن برای خودت مقدم بدار و نیز در هر کار خیری که مایۀ وفای به حق آن حضرت است، آن بزرگوار را مقدم بدار که سبب میشود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان کند.
📚 کشف المحجة، ص۱۵۲
6037997474678860
شماره حساب گروه
🍃🌿🌱🍃🌿🌱🍃🌿🌱🍃🌿🌱🍃
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠💠💠💠💠
🍃اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🍃اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقرآن
*❇️ ختم دسته جمعی قرآن هدیه امام زمان وچهاده معصوم علیهم السلام *🌹
*سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وتعجیل در فرجش*🌹
*شادری روح امام وشهدا شادی روح شهید مقاومت ایران، فلسطین، لبنان، عراق، یمن و همه اموات، بد وارث،بی وارث و کم وارث وفراموش شده و همه ی کسانی که گردنمان حق دارند، پیروزی اسلام برکفرجهانی *🤲🌹
✴️ مهلت تلاوت تاجمعه اینده
﷽📖جزء1) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء2) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء3) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء4) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء5) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء6) بر داشته شد.🌼
﷽📖جزء7)
﷽📖جزء8)
﷽📖جزء9)
﷽📖جزء10)
﷽📖جزء11)
﷽📖جزء12)
﷽📖جزء13)
﷽📖جزء14)
﷽📖جزء15)
﷽📖جزء16)
﷽📖جزء17)
﷽📖جزء18)
﷽📖جزء19) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء20)
﷽📖جزء21)
﷽📖جزء22)
﷽📖جزء23) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء24) برداشته شد.🌼
﷽📖جزء25)
﷽📖جزء26)
﷽📖جزء27)
﷽📖جزء28)
﷽📖جزء29)
﷽📖جزء30) برداشته شد.🌼
🔹جهت ثبت در گروه لطفا جزء مورد نظرتان را در پی وی بنده اعلام بفرمایید.
التماس دعا
@Montazer_zohorr