eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
299 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن حلال با ذکر صلوات برای فرج🌱 مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
"در روضه کافی به سند خود از ابوهارون آورده که گفت: حضرت ابوعبد الله امام صادق (علیه السلام) در حضور من به چند تن از حضار فرمود: شما را چه می شود که ما را سبک می شمارید! گوید: در این هنگام شخصی از اهل خراسان از جای برخاست وعرضه داشت: ما به خدا پناه می بریم از این که شما را سبک بشماریم، یا چیزی از اوامر ودستوراتتان را سبک گیریم. آن حضرت (علیه السلام) فرمود: چرا تو یکی از کسانی هستی که مرا سبک شمرده است. عرض کرد: پناه بر خدا می برم از این که تو را سبک شمارده باشم! فرمود: خدا بیامرز! آیا نشنیدی که فلانی -در حالی که ما نزدیکی جحفه بودیم- به تو می گفت: به مقدار یک میل راه (چهار کیلومتر) مرا سوار کن که به خدا سوگند من خسته ومانده شده ام. به خدا تو سرت را هم برای او بلند نکردی واو را سبک شمردی، وهر کس مؤمنی را سبک شمارد ما را سبک شمرده وحرمت خدای (عزَّ وجلَّ) را ضایع نموده است.(۳۹۲)"
سی ودوم: اهتمام ورزیدن به یاری آن جناب (علیه السلام) زیرا که هر کس آن حضرت را یاری نماید در حقیقت خدای (عزَّ وجلَّ) را یاری نموده، خدای تعالی فرموده است: ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز(۳۹۳)؛ وبه تحقیق که خداوند یاری می کند کسی که او را یاری نماید، همانا خداوند در منتهای قدرت وتوانایی است. ونیز خدای (عزَّ وجلَّ) فرموده: ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم(۳۹۴)؛ اگر خداوند را یاری کنید، شما را یاری می کند وگام های تان را ثابت واستوار می سازد. و سخن در این زمینه در سه مطلب بیان می گردد؛ مطلب اول: بدون تردید خدای قادر متعال هیچ گونه نیازی واحتیاجی به یاری کسی ندارد، زیرا که او واجب الوجود است، غنی بالذات می باشد وهمه مخلوقات نیازمند به اویند، چنانکه خداوند -تعالی شأنه- فرموده انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید(۳۹۵)؛ شما همه به خداوند محتاج وفقیرید وخداوند خود غنی بالذات وستوده صفات است. بنابراین منظور از یاری کردن خداوند -چنان که مفسرین یادآور شده اند وبر آن دلالت دارند- عبارت است از یاری کردن دین خدا ویاری کردن پیغمبر وائمه اطهار واولیای بزرگوار (علیهم السلام)، وبه عبارت دیگر هر آنکه در یاری کردنش رضای خدای تعالی هست، یاری او در حقیقت یاری کردن خداوند می باشد، واین مطلب آن قدر روشن وواضح است که دیگر احتیاج به شاهد وبرهانی بر آن نیست. مطلب دوم: بدان که منظور از یاری نمودن آن حضرت (علیه السلام)، اقدام کردن وهمکاری نمودن در هر کاری است که شخص بداند مورد نظر وخواست آن بزرگوار است، لذا چگونگی یاری کردن بر حسب زمان ها واحوال ومکانها متفاوت می شود، یاری کردن در زمان حضورش به گونه خاصی انجام می گردد، ودر زمان غیبتش نحوه دیگری دارد، پس گاهی یاری کردن به وسیله تقیه انجام می شود، وگاهی با دعوت به او است، وگاهی با جهاد کردن در رکاب او، وگاهی هم به دعا کردن برای تعجیل فرج وظهورش، وگاهی با ذکر فضایل وصفات ودلایل ومعجزات ونشانه های آن جناب، وگاهی با یاری کردن دوستان ومحبانش، وگاهی با تألیف ونشر کتاب ها انجام می گیرد، وگونه های دیگر یاری کردن که بسیار است وبر صاحبان بینش پوشیده نیست.
"مطلب سوم: در بیان چگونگی یاری کردن خداوند است نسبت به بندگانش که آن را جزای نصرت ویاری آن ها به اولیای خدای تعالی ودین ورسولان خود قرار داده است، بر اساس آنچه از رویات استفاده کرده ایم. می گوییم: ممکن است منظور از این نصرت آن است که خدای تعالی بنده اش را در آسانی وسختی، وگرفتاری وراحتی یاری فرماید، به این که بنده را از اموری که او را از رحمتش دور می سازد محفوظ بدارد، از قبیل شرارت وتبختر وسرکشی وطغیان وصفات هلاک کننده دیگر که هنگام رفاه وخوشی بر بندگان عارض می شود، ومانند: بی تابی وجزع وکسالت وخود باختگی وامثال این ها که در موقع بلا وگرفتاری در بندگان پدید می آید. اما پیروزی بر دشمنان در این دنیای فانی، تابع مصالح وحکمت های الهی است، وبه حسب زمینه ها وزمان ها متفاوت می گردد، پس گاهی دوستانش در دنیا غالب می شوند، وگاهی مغلوب می گردند، به خاطر حکمت ها وعلت های خاصی، که بعضی از آن ها در اخباری که از امامان معصوم (علیهم السلام) روایت شده بیان گردیده اند، وآوردن آن اخبار با رعایت اختصار سازگار نیست. واین که خداوند فرموده است: ویثبت اقدامکم(۳۹۶)؛ وگام های تان را استوار می سازد. ممکن است استواری گام ها در آخرت بر صراط باشد، چنان که ظاهر عطف به وسیله حروف، آن است که معطوف علیه غیر از معطوف می باشد. احتمال ضعیفی هم هست که عطف تفسیری برای اولی باشد، که معنی آن استوار کردن گام ها در دنیا وحفظ آن ها در موارد لغزش باشد، که از افتادن به گرداب گناه وخلاف کاری محفوظ بمانند. توجه: بدان که در وجود مقدس حضرت ولی عصر -صلوات الله علیه- اموری جمع گردیده که هر کدام از آنها موجب اهتمام ورزیدن در نصرت ویاری آن جناب است، زیرا که یاری نمودن او یاری کردن مظلوم، ونصرت غریب، ویاری عالم، وکمک به ذی القربی، ونصرت ولی نعمت، ویاری نمودن واسطه نعمت، ونصرت کسی که خداوند او را یاری می کند ونصرت کریم وشریف وطرید وخونخواه ومهجور و... می باشد، وامور دیگری- برای کسی که دقت کند وبا مولای خود انس داشته باشد، روشن می گردد، خدای تعالی ما را در هر گونه ناگواری سپر بلای حضرتش قرار دهد. عقل بهترین گواه بر این مطلب است. واگر بخواهیم شواهد نقلی را هم بیاوریم می بایست کتاب جداگانه ای بپردازیم. چون سخن به اینجا رسید تصمیم گرفتم که از خدای تعالی مشورت کنم واستخاره نمایم برای آوردن بعضی از اخباری که در این باره از امامان بر حق (علیهم السلام) روایت گردیده، وشواهد این مطلب است، پس قرآن شریف برگرفته ومصحف کریم را گشوده این آیه شریفه را دیدم: ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وأمرو بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور(۳۹۷)
"و به درستی که خداوند یاری خواهد کرد هر کس که او را یاری کند همانا خداوند را منتهای قدرت وتوانایی است، آنان که هرگاه ایشان را در زمین مکنت وحکومت دهیم، نماز را بر پای داشته وزکات را (به مستحقان) می رسانند وامر به معروف ونهی از منکر می نمایند وعاقبت کارها با خدا است. ♥️🌺سی وسوم: تصمیم قلبی بر یاری کردن آن جناب در زمان حضور وظهور او (عجل الله فرجه)🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴 📗قسمت9⃣4⃣ 📒جلددوم المکارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏❇ قرآن آینه ی بهشت و جهنّم ✅ آیت الله بهجت (ره): 💡 اگر کتابی بود که عکس اشیا را نشان ‌می‌داد، آن کتاب همین قرآن است که بهشت و جهنّم را نشان ‌می‌دهد، با این همه ما این گونه بی‌تفاوت هستیم و به دنیا دل بسته ایم. ای کاش مابه التّفاوت (=تفاوت آن‌ها) چیزی بود که ارزش جدا شدن از حقّ و پیوستن به باطل را داشت. دنیا و مقاماتش چه ارزش دارد؟ ✨ خدا ‌می‌داند که صاحبان مقامات معنوی در اوقات خلوت و مناجات چه حالی دارند، و خاموشی فکر چگونه آن‌ها را در اثر مشاهده‌ی انوار الهی ‌می‌سوزاند ولو در مدّت کوتاه! ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته‌ی ۵ 🏷 (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗💐🕋📗💐 علی از زبان علی علیه السلام" زندگی و زمانه امیرالمومنین (ع) از زبان خودش 🖋📋اثر حجت الاسلام محمد محمدیان 🎥📚🖥تولید ایران صدا با صدای 👤علیرضا_تابان
Part02_علی از زبان علی.mp3
7.82M
*خاطراتی از مکه *راه رفتن درخت به اعجاز پیامبر (ص) *ماجرای انذار عشیره ( یوم الدار) *نزول آیه "وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ" *اعلام جانشینی علی (ع) توسط پیامبر *هجرت به مدینه *توطئه قتل پیامبر در دارالندوه *خوابیدن در بستر پیامبر ( لیله المبیت) 🔹💠🔹🔹💠🔹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روزهای پایانی ماه رمضان است؛ خدایا ما را بیامرز. 🌙 ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨ پیشگیری از ضعف 😓 در ماه مبارک رمضان 📚دکتر تن ساز 🩺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۲٠۸.mp3
12.21M
۲۰۸ ✘ چرا من دمدمی مزاجم و حال قلبم همیشه درحال تغییره؟ ✘ چرا من با هر اتفاق ریز و درشتی، نظرم دائماً درمورد دیگران تغییر می‌کنه؟ ✘ چرا یه موقع قلبم نرم و مهربانه و تمایل به عبادت داره و یه وقتایی بی‌دلیل خشک و خشن و بی‌میل به معنویات میشم؟ ✘ چرا بعضی وقتها کنترل خودم از عهده خودم خارج میشه؟ 🔹💠🔹🔹💠🔹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن #قسمت_190 موقع جمع کردن سفره مژگان هم به آشپزخانه آمدو کمک کرد، وای
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن باشنیدن صدای جرینگ جرینگ لیوان و گرفتن صورتش با دستش تازه فهمیدم چی شده. ای وای خدای من... لیوانم از دستم سر خورده بودو کوبیده شده بودتوی صورت این آقا. آب از صورتش می چکید و بهت زده خیره شده بود به من. صدای پای آرش را شنیدم که به دو خودش را به ما رساند و کف دستش را روی سینه‌اش گذاشت و تند و با عجله گفت: –داداش ببخشید، فکر کرده منم، متوجه نشده، بعد اشاره کرد به صورت آقا و گفت: –بزارید ببینم طوری نشده باشه. اون آقابا عصبانیت دستش را پس زد و گفت: –توی خیابون جای دعوای خانوادگیه؟ آرش دوباره عذر خواهی کرد. –خانمم مشکل اعصاب داره بعضی وقتها اینجوری میشه، بازم ببخشید.بعد رو به من کردو با خشم مصنوعی گفت: –یه دستمال کاغذی بده زن، ببین چی کار کردی، وقتی حالت اینقدر بده چرا از خونه میای بیرون؟ همانطور که با حال خراب و استرس دنبال دستمال توی کیفم می گشتم، با ترس به اون آقا گفتم: –من شرمنده ام آقا، ببخشید. آنچنان اخم هایش درهم بود که من جرات نگاه کردن به او را نداشتم. قدش از آرش بلندتر بود و هیکل خیلی درشتی داشت. ابروهای پهن و مشگی‌اش صورتش را خشن کرده بود. بالاخره دستمال را پیدا کردم و به آرش دادم. آرش خواست صورت مرد را پاک کند که او دستمال را با خشونت از آرش گرفت. –خودم پاک می کنم. بعد از این که صورتش را پاک کرد، دستمال را پرت کرد روی زمین و با خشم زیادی روبه من گفت: –دفعه ی بعد خواستید شوهرتون رو بزنید اول درست نگاه کنید. آخه خیابون جای این کارهاست؟ بعد هم رفت. از خجالت دلم می خواست زمین دهن باز کند و مرا ببلعد. از خجالت نمی‌توانستم به آرش نگاه کنم. آرش به رفتن مرد نگاه می کرد. همین که به اندازه کافی دور شد، انگار کلی خنده توی دلش انبارشده بود، ناگهان منفجر شد. آنقدر خندید که صورتش قرمز شد. حالا خوب بود آنجا گوشه‌ایی از محوطه ی بعد از سالن بود و زیاد رفت و آمد نبود. بالاخره آرش به زور خنده اش را جمع کردولیوان را از روی زمین برداشت. دستم را گرفت و به طرف ماشین راه افتادیم. از خنده هایش حرصم گرفته بود. همین که استارت ماشین را زد سرش را روی فرمان گذاشت. شانه هایش می لرزید معلوم بود می‌‌خندد. نمی دانم چرا من اصلا خنده ام نمی‌آمد. بیشتر حس یک آدم ضایع شده‌ی سنگش به تیر خورده را داشتم. آرش سرش را بلند کرد. وقتی قیافه‌ی در هم مرا دید، دستم را گرفت و لبهایش را به هم چسباند تا دوباره خنده اش نگیرد و گفت: –باور کن قیافه ی مرده یادم میاد نمی تونم جلوی خندم رو بگیرم. فکر کن واسه خودت داری توی خیابون خوش و خرم راه میری یهو یه لیوان بکوبن توی سرت...خنده دارترش هیکل یارو بود، تو پیشش فنچ بودی. فکر کن با اون هیکل گندش لیوان رو زدی توی صورتش و بدبخت مثل بچه ها فقط نگاهت می کرد. زیرلب گفتم: –بیچاره...بعد برگشتم طرفش. اصلا تو چرا نیومدی دنبالم؟ –چون بهت شک کردم و فاصله‌ام رو رعایت کردم. الان ناراحتی من جای یارو نبودم؟ می خواستی یه طرف صورت من کبود بشه؟ من زرنگم عزیزم. چشم هایم را ریز کردم و نگاهش کردم. –وایسا ببینم اونجا پیش اون آقاهه گفتی من مشکل اعصاب دارم؟ –ببخشید، ولی اگه نمی گفتم که یارو ولمون نمی کرد. –باید مجازات بشی، به خاطر این که از زیر تلافی کردن فرار کردی و یکی دیگه تاوان داد. با حرفم دوباره خنده‌اش شروع شد. ماشین را راه انداخت، ولی مدام می خندید. –راحیل من اصلا فکرش رو نمی کردم تو اینقدر با مزه باشی. –مجازات که شدی متوجه میشی چقدر بامزه‌ام. –وای خدا به دادم برسه، یادمه اون روز گفتی میخوای با پارچ روم آب بریزی، جون من پارچ رو محکم دستت بگیر، یه وقت نکوبیش توی سرم. ضربه مغزی میشما... از این حرفش خنده‌ام گرفت و یک مشت حواله ی بازویش کردم. 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁