و از ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السلام) آمده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت گردم، خروج قائم (علیه السلام) کی خواهد بود؟ فرمود: ای ابو محمد ما خاندانی هستیم که وقت نمی گذاریم، وبه تحقیق که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: وقت گذاران دروغ گویند، ای ابو محمد به درستی که پیش از این امر پنج علامت خواهد بود نخستین آن ها ندا در ماه رمضان است، وخروج سفیانی، وخروج خراسانی، وکشتن نفس زکیه وفرو رفتن زمین در بیداء. سپس فرمود: ای ابو محمد به ناچار پیش از آن دو طاعون خواهد بود، طاعون سفید وطاعون سرخ. عرض کردم: فدایت شوم: این دو طاعون چیست؟ فرمود: اما طاعون سفید مرگ همگانی خواهد بود، واما طاعون سرخ شمشیر. وقائم (علیه السلام) خروج نخواهد کرد تا این که در دل فضا شب بیست وسوم ماه رمضان شب جمعه نامش اعلام شود. عرض کردم: چگونه ندا می شود؟ فرمود : به اسم او اسم پدرش اعلام می شود (توجه کنید که فلانی پسر فلانی قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است، پس از او بشنوید واطاعتش کنید) آنگاه هیچ جانداری نمی ماند مگر این که آن صیحه را خواهد شنید، وخفته را بیدار می کند واز حیاط خانه بیرون می رود، ودوشیزه از پس پرده اش بیرون می دود، وقائم (علیه السلام) چون آن ندا را بشنود خروج می کند، وآن صیحه جبرئیل (علیه السلام) است.(۶۵۹)
و در کافی وغیبت نعمانی به سند خود آورده اند که مهزم به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشت: فدایت شوم، از این امر که در انتظارش هستیم خبرم ده که کی خواهد بود؟ فرمود: ای مهزم وقت گذاران دروغ گویند وشتابزدگان هلاک شوند، وتسلیم شدگان نجات یابند.(۶۶۰)
و نیز هر دو به سندشان از ابوبصیر آورده اند که گفت: از او -یعنی امام صادق (علیه السلام) - درباره حضرت قائم (علیه السلام) پرسیدم، آن حضرت فرمود: وقت گذاران دروغ گویند ما خاندانی هستیم که وقتی تعیین نمی کنیم.(۶۶۱)
و در غیبت نعمانی از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: خداوند جز این نخواهد کرد که خلاف وقتی را که وقت گذاران تعیین کنند ظاهر سازد.(۶۶۲)
و از فضیل بن یسار است که گفت: به حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) عرض کردم: آیا برای این امر وقتی هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغ می گویند؛ وقت گذاران دروغ می گویند.(۶۶۳)
و در کافی از احمد به سند خود آورده که گفت: فرمود: خداوند جز این نکند که بر خلاف وقت وقت گذاران پیش آورد.(۶۶۴)
و به سند خود از ابوبصیر آورده که گفت: از حضرت ابی عبد الله امام صادق (علیه السلام) درباره حضرت قائم پرسیدم، فرمود: وقت گذاران دروغ گویند، ما خاندانی هستیم که وقتی را تعیین نکنیم.
و در غیبت شیخ طوسی به سند خود از فضل بن شاذان به سند خود از فضیل است که گفت: از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) پرسیدم: آیا این امر را وقتی هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغ می گویند، دروغ می گویند دروغ می گویند.(۶۶۵)
و به سند خود از حضرت ابی عبد الله امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمود: وقت گذاران دروغ می گویند در گذشته وقتی تعیین نکردیم ودر آینده هم تعیین نخواهیم کرد.(۶۶۶)
و به سند خود از عبد الرحمن بن کثیر آورده که گفت: در محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب بودم که مهزم اسدی بر آن جناب وارد شد وعرضه داشت: فدایت گردم مرا خبر ده این امری که انتظارش را می کشید چه وقت خواهد بود، که به طول انجامیده؟ آن حضرت (علیه السلام) فرمود: از مهزم وقت گذاران دروغ می گویند، وشتابزدگان به هلاکت رسند وتسلیم شوندگان نجات یابند، وبه سوی ما می آیند.(۶۶۷) وبه سند صحیح خود از حضرت امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمود: هر کس از مردم برای تو هرگونه وقتی را تعیین کرد بدون هراس او را تکذیب کن که ما برای هیچ کس وقتی تعیین نکنیم.(۶۶۸)
و در احتجاج شیخ طوسی از محمد بن یعقوب کلینی از اسحاق بن یعقوب آمده که گفت: از محمد بن عثمان عمری (قدس سره) درخواست کردم نامه ای از من (به محضر حضرت صاحب الامر (علیه السلام)) برساند، که در آن نامه از مسائلی که بر من مشکل شده بود سؤال کرده بودم، پس توقیع به خط مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) آمد، تا آنجا که فرموده:... واما ظهور فرج، پس آن به دست خدای (عزَّ وجلَّ) است، ووقت گذاران دروغ می گویند...(۶۶۹)
و این را شیخ طوسی (رحمه الله) از گروهی از مشایخ خود از جعفر بن محمد بن قولویه وابوغالب زراری وغیر آن ها از محمد بن یعقوب کلینی (رحمه الله) از اسحاق بن یعقوب روایت کرده است.(۶۷۰)
می گویم: توثیق اسحاق بن یعقوب را در کتاب های رجالی که نزد من هست ندیدم، ولی در وثاقت وجلالت او همین بس که شیخ کلینی با اعتماد بر او از وی روایت کرده، به اضافه قرائن دیگر... چنان که بر هوشمند دانا پوشیده نیست.
توضیح: از تمام آنچه در این باب آوردیم معلوم شد که از وظایف مهم ترک وقت گذاری وتکذیب تعیین کنندگان وقت ظهور حضرت حجت (علیه السلام) است هر کس که باشد، ودر اینجا شایسته است به چند مطلب توجه داده شود:
مطلب اول: ممکن است تصور شود که بین روایات یاد شده با روایت که مشایخ سه گانه(۶۷۱) به سندهایشان از ابوحمزه ثمالی آورده اند منافاتی هست. ابو حمزه گوید: به حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) عرضه داشتم: حضرت علی (علیه السلام) می فرموده: تا سال هفتاد بلا است، ومی فرموده: پس از بلا راحتی است، وسال هفتاد گذشت وما راحتی ندیدیم؟ حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) فرمود: ای ثابت خدای تعالی برای این امر در هفتاد سال وقت تعیین کرده بود، پس هنگامی که حسین (علیه السلام) کشته شد غضب خداوند بر اهل زمین شدید گشت وآن را به صد وچهل سال تأخیر انداخت، پس ما این را برایتان حدیث گفتیم ولی شما آن را فاش کردید، وپرده از روی سر برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت وپس از آن وقتی نزد ما تعیین نفرموده، وخداوند هر چه را بخواهد محو وهر چه را خواهد اثبات می کند واصل کتاب نزد او است(۶۷۲) ابو حمزه گوید: همین مطلب را به حضرت ابی عبد الله امام صادق (علیه السلام) گفتم: فرمود: همین طور بوده است.
و شیخ طوسی به سند خود از فضل بن شاذان به سند خود از ابوبصیر آورده که گفت: به آن حضرت (علیه السلام) عرض کردم: آیا برای این امر مدت سر رسیدی هست که بدن هایمان را به آن راحت دهیم وبه آن منتهی شویم؟ فرمود: آری، ولی شما فاش کردید پس خداوند بر آن افزود.(۶۷۳) وبه سند خود از امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمود: این امر در من بود، پس خدای تعالی آن را به تأخیر انداخت، ودر ذریه من آنچه را خواهد به انجام رساند.(۶۷۴)🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔆قسمت1⃣8⃣
🔷جلددوم
#مکیال المکارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆پرسمان مهدویت
✨رجعت هاپس ازظهور چگونه خواهدبود❓
🎥جناب استادمحمدی
آوینیِ جان!
شاهدان برایت دعا کردند
و رمل های فکه آمین گفتند
و تو مشهور آسمان ها شدی...
سالروزشهادت شهید 🕊🌹
#سیدمرتضی_آوینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙صداے ماندگار #شهید_آوینی
🌟ما یافتیم آنچہ را دیگران نیافتند
ماهمه افق هاے معنویت را در شهدا تجربہ کردیم .....
عشـق را هم
امید را هم
ڪرامـت را هم
شجاعـت را هم
عـزت را هم
وهمه ے آنچه را که دیگران جز در مقام شهادت نشنیده اند ما بہ چشم خود دیدیم ،ما معناے جهاد اصغر واکبر را درڪ کردیم .....و پادگان دوکوهہ بہ اینهمہ شهادت خواهد داد.
🌷https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1_2507291955.mp3
29.65M
🕋 دعای کمیل
🎙 حاج مهدی منصوری
┄═🌼💠🌸💠🌼═┄
🟩✨ التماس دعا ✨🟩
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
✅ #گلبرگ_احکام
مناسبت: شب اول ماه #ذیالقعده
موضوع: «#اعمال_ماه_ذیالقعده»
ماه ذیالقعده از ماههای حرام و طبق روایات ماه اجابت دعاست و اعمال زیادی در این ماه وارد شده که بخشی از آن، بدین شرح است:
1️⃣ گفتن هر روز ١٠٠ بار صلوات بر محمد و آل محمد، ٣۶٠ مرتبه الحمد لله رب العالمین، ٧٠ مرتبه استغفرالله، ٧٠ مرتبه اتوب الی الله، ١٠٠ مرتبه سبحان الله، ١٠٠ بار الحمدلله، ١٠٠ مرتبه لا اله الا الله، ١٠٠ مرتبه الله اكبر، ١٠٠ مرتبه لا اله الا الله الملك الحق المبین، و ١٠٠ مرتبه لاحول ولاقوة الا بالله؛
2️⃣ فرستادن هزار بار صلوات بر محمد و آل محمد در هر شب و روز جمعه در این ماه؛
3️⃣ مداومت بر خواندن نماز جعفر طیار در این ماه، حداقل هفتهای یكبار؛
4️⃣ مداومت بر خواندن نماز شب و نوافل يوميه در این ماه؛
5️⃣ خواندن نماز اول ماه و دادن صدقه؛
6️⃣ اهتمام به خواندن تعقیبات نمازها و تلاوت «آیة الكرسی» بعد از هر نماز در این ماه، چنانچه امام صادق (ع) در اینباره فرمودند: «تعقیبات، در جلب روزی برای شما از مسافرتهای تجارتی مؤثرتر است»؛
7️⃣ مداومت بر تسبیح حضرت زهرا (س)؛
8️⃣ خواندن نماز روز یکشنبه ماه ذیالقعده، که شرح آن در مفاتیحالجنان آمده؛
9️⃣ گرفتن روزه در این ماه، مخصوصاً در روز اول ماه و همچنین ٢۵ ماه ذیالقعده «روز دحوالارض» که طبق روایات ثواب آن برابر با روزه هفتاد سال است؛
🔟 بهجا آوردن زیارت امام رضا (ع) در این ماه شریف، مخصوصاً در روز ٢٣ و ٢۵ ماه که دارای ثواب عظیمی است.
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
✅ #روزبرگ_شیعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع: «#ذیالقعده، ماه اجابت دعا»
✍️ مناسبت روز: امشب اولین شب ماه ذیالقعده از ماههای حرام قمری است که طبق روایات، فضیلت فراوان دارد، چنانچه سید بن طاووس (ره) در فضیلت این ماه مینویسد: «ماه ذیالقعده، فرصت ویژهای برای دعا به هنگام شدّت و گرفتاری، و برای رفع ظلم و ستم است و دعا بر ضد ظالم در این ماه مؤثّر است» و همچنین تأکید مینماید که: «این ماه «ماه اجابت دعا» است، لذا باید تمامی اوقاتش را غنیمت شمرد و در آن روزه حاجت گرفت...» [اقبال الاعمال، ص۳۰۷]
✅ اول ذیالقعده، میلاد بانوی کرامت:
آغاز این ماه برای اهلبیت عصمت و طهارت (ع)، پیام آور شروع فصلی نو از وزیدن دوباره بوی خوش یاس رضوی در سرای کاظمی است که پس از ۲۵ سال انتظار، چشم حضرت نجمه خاتون (س) بعد از میلاد امام رضا (ع) ، به حضرت معصومه (س) در سال ۱۷۳ قمری، روشن شد که این روز را «روز دختر» و آغاز «دههی کرامت» نامیدهاند؛
طبق روایات، روزه در این روز مستحب، و ثواب آن برابر با هشتاد ماه است و همچنین خواندن نماز حضرت فاطمه (س) در این روز سفارش شده است؛
ضمناً در روایات آمده که هر کس از ظالمی میترسد، در این روز بگوید «حَسْبی حَسْبی حَسْبی مِنْ سُؤالی عِلْمُکَ بِحالی»، تا حق تعالی او را از شر آن ظالم، کفایت کند.
✅ پنجم ذیالقعده، بالا بردن دیوار خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع)؛
✅ ششم ذیالقعده، نامه نوشتن حضرت مسلم در کوفه برای امام حسین (ع)؛
✅ یازدهم ذیالقعده، میلاد هشتمین خورشید امامت:
در یازدهمین روز این ماه، خداوند، بزرگترین هدیه الهی را به امام موسی کاظم (ع) اهداء نمود و تاریخ نویسان این روز بزرگ را به نام روز طلوع هشتمین خورشید تابناک آسمان ولایت و امامت، حضرت رضا (ع) ثبت نمودند.
✅ شب نیمه ذیالقعده، شب طاعت خدا:
یکی دیگر از ایام ویژه این ماه، شب نیمه ماه است که رسول خدا (ص) در این رابطه فرمودهاند: «در ذیالقعده، شب مبارکی است که شب پانزدهم آن ماه است که خداوند در آن شب به بندگان مؤمنش نظر رحمت نموده و به کسی که در آن شب، طاعت خدا کند، پاداش صد سائح (روزه دار ملازم مسجد) که لحظهای خدا را معصیت نکرده، داده میشود»
همچنین در روایت دیگری آمده: «کسی در این شب، چیزی را از خدا نمیخواهد، مگر اینکه حقتعالی به او عطاء میفرماید»
✅ ۲۳ ذیالقعده، روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع) و بنابر قولی روز شهادت حضرت است و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک، سنت و دارای ثواب عظیمی میباشد.
✅ ٢۵ ماه ذیالقعده، «روز دحوالارض»:
یکی دیگر از ایام ویژه در این ماه، «دحوالأرض» است که امام رضا (ع) درباره آن فرمودهاند: «دحوالأرض، روزی است که نخستین خشکیها از زیر آب (که تمام روی زمین را فراگرفته بود) سربرآورد» و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد و خشک شد و گسترش یافت، محلّ «خانه کعبه» و سرزمین «مکّه» بود؛ و بر همین اساس، مکّه را «امّ القری» یعنی مادر همه آبادیها نامیدهاند؛
طبق روایت در این روز مستحب و همانند روزه هفتاد سال است؛ و در روایت دیگر آمده که کفّارهی هفتاد سال است؛ و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد، از برای او، عبادت صد سال نوشته میشود و برای روزهدار در این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار میکند؛
همچنین زیارت حضرت رضا (ع) در این روز، از افضل اعمال مستحب و از آداب و سنّتهای مؤکد است.
✅ آخرین روز ماه ذیالقعده، غروب نهمین خورشید امامت و ولایت:
و بالاخره آخرین روز این ماه، برابر با سالروز شهادت امام جواد (ع) به زهر معتصم عبّاسی (لعنتالله علیه) در سن ۲۵ سالگی در سال ۲۲۰ قمری است.
✅ شروع سفر حاجیان به بیت الله الحرام:
همچنین در این ماه پرفضیلت، زائران خانه خدا از اطراف و اکناف جهان به سوی مکه و مدینه حرکت میکنند و خود را برای انجام مناسک حج مهیا مینمایند.
✅ رفتن حضرت موسی(ع) به کوه طور در ماه ذیالقعده:
از دیگر مناسبتهای مهم این ماه که بر ارزش آن افزوده است، رفتن حضرت موسی (ع) به کوه طور برای دریافت الواح تورات است که از اوّل ماه ذیالقعده شروع شده و تا پایان دهه اول ذیالحجه ادامه داشته است که خداوند در آیه ۵١ سوره بقره به این موضوع اشاره نموده است: «وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً...»؛
همچنین برخی از علمای بزرگ این چهل روز را «اربعین کلیمیه» نامیدهاند و اهمیت ویژهای برای عبادت و تهذیب نفس در آن قائل شدهاند؛
✍️ در پایان سخن، توصیه میشود که برای آشنایی بیشتر با اعمال و عبادات وارد شده در این ماه شریف، به کتاب مفاتیحالجنان مراجعه نموده تا انشاالله در حد توان از فیوضات ماه ذیالقعده بهرهمند شویم.
آه ای کریمه ای ملیکه عمهء سادات
با کولهباری آمدم لبریز از حاجات
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم دختران سرزمینم را
#ڪریمہ_اهل_بیٺ🌼💖
#میلاد_حضرت_معصومه(س)🌸
#روز_دختر مبارکباد.✨💞💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛✨"این زن که خاک قم
🤍✨به وجودش معطر است
💛✨تکرار آفرینش زهرای اطهر است
🤍✨تکرار آفرینش افلاک بر زمین
💛✨تکرار آفرینش عرش مصور است"
💛✨"ای همه آسمانِ شده،
🤍✨خیره به هر نگاه تو
💛✨چشم رضا ستاره شد،
🤍✨مانده کنارِ ماهِ تو
💛✨لشگرِ حوریان ببین،
🤍✨برگِ خزانِ مقدمت
💛✨آمده تا که بال خود،
🤍✨فرش کند به راهِ تو . . .
💛✨ولادت حضرت معصومه(س)
🤍✨بـــر شــمـــا مــبـــارک"
#میلاد_حضرت_معصومه
#روز_دختر
✨
🏴معجزه استغفار
✍شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن». شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» .فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن».
حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند:
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح
➰✨➰✨➰✨➰
🌹 منتظران ظهور 🌹
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت350 آرش🙍🏻♂ راحیل ازدواج کرده بود، آن هم با مردی که آینه ی خودش
🍁از سیم خاردار نفست عبور کن🍁
قسمت351
نمیدانم شاید فریدون هم قربانی پدر و مادر بی مسئولیتش شده است. به گفته ی مژگان از بچگی پدرو مادرش به خاطر مسافرتها و رفت وآمدهای زیاد وقتی برای رسیدگی به بچههایشان نمیگذاشتند و چون فریدون بچهی شروشیطونی بوده است، با پرستارهایش نمی ساخته ومدام باهم درگیر بوده اند.
همین موضوع باعث می شودکه یک پرستار مرد برایش بگیرند. همان موقع هم مادرفریدون برای دوهفته به مسافرت خارج از کشور می رود.
پرستار از همان اول با فریدون آبشان در یک جوی نمی رفته و هر دفعه به یک بهانه او را تنبیه می کرده است.
حتی چند بار به دور از چشم دیگران فریدون را مورد آزار و اذیت قرار داده است.
این کشمکش و تنبیها از فریدون یک بچه ی عصبی و انتفام جو می سازد.
که البته به گفته ی مژگان آن پرستار هم بعداز مدت کوتاهی باشکایتهای مکرر فریدون اخراج می شود.
مادر از وقتی این حرفها را از مژگان شنیده بود، تا مرا تنها گیر می آورد مدام میگفت اگر تو سارنا و مادرش رو ول میکردی کی میخواست مواظبشون باشه، بعد تشکر میکرد.
یک روز در جواب تشکرش گفتم:
–مامان باید از راحیل تشکر کنید، چون اگه اون اصرار می کرد زندگی جدایی داشته باشیم من قدرت این که به خواستش تن ندم رو نداشتم.
سرش را به علامت مثبت تکان داد.
–اگه تو این بچه رو ول می کردی ومی رفتی دنبال زندگیت، خدا می دونه تو اون خانواده و با اون داداش و خانواده بیمسئولیت مژگان چه بلایی سرشون می آمد.
بالاخره مژگانم مادرشه می تونستیم بچه رو بهش ندیم؟
وقتی سکوتم را دید، به جان راحیل هم دعا کرد و گفت:
–خدا خیرش بده، خدا رو شکر که درکش بالا بود و از این دخترهایی نبود که موقعیت رو درک نمی کنن و مثل کنه میچسبن. ان شاالله هرجا هست خوشبخت بشه.
پوزخندی زدم.
وقتی پوزخند مرا دید، ادامه داد:
–می دونم مادر بهت سخت گذشت، توام خیلی گذشت کردی، ولی چیکار میشه کرد سرنوشت این طور بوده. من تا آخر عمرمدیون شما دوتا هستم. راستش اوایل ازش خوشم نمی آمد. ولی کمکم که رفتارهاش رو دیدم فهمیدم انسانیت ربط زیادی به پوشش و دین و مذهب نداره. قبلا فکر میکردم اونا که مثل راحیل هستن، کارهاشون از روی اجبار و برای جلب توجهه و هی واسه ماها جانماز آب می،کشن. چون واقعا یه نفر رو میشناختم که چادری بود ولی خیلی بداخلاق و بی فرهنگ و کلا اهل جانماز آب کشیدن بود.
راحیل جای بچهی من بود ولی رفتارهاش خیلی بزرگ منشانه بود. اون خیلی خوب بود، من متوجه میشدم ولی نمیخواستم به روم بیارم.
دلخور نگاهش کردم.
–مامان، فکر کنم راحیل برای ما زیادی بود. ما قدرش رو ندونستیم. اگر قدر چیز با ارزشی رو که خدا بهت داده رو ندونی ازت گرفته میشه. این خوبهایی که شما از راحیل میگید شاید برای ما خیلی خاص باشه ولی برای اون یه رفتار معمولی بود. با خودم گفتم "راحیل کار خاصی نمیکرد، فقط از عقلش درست استفاده میکرد. اون مثل ما نبود. همش دنبال این بود که از زندگیش سود ببره، اصلا به زیان فکر نمیکرد. درست برعکس ما."
مادر با تاسف گفت:
–اون اوایل نامزدیتون چند بار از خدا خواستم که یه جوری بینتون بهم بخوره و عروسمون نشه.
با چشم های از حدقه درآمده نگاهش کردم.
–آخه چرا مامان؟
بغض کرد.
–چون زیادی خوب بود، پیشش کم می آوردم و احساس عذاب وجدان داشتم.
آهی کشیدم و گفتم:
–پس راسته که می گن دعای مادرها گیراست.
اشکش سرازیر شد.
–اشتباه کردم، کاش کیارشم بود و شما هم می رفتید سر خونه زندگیتون.
ربط این حرفش را با دعایی که برای جدایی من و راحیل کرده بود را نفهمیدم.
ولی به این فکر کردم که مگر خدا دعاهای اشتباهی را هم برآورده می کند؟
🍁به قلم لیلا فتحی پور🍁
🍁از سیم خاردار نفست عبور کن🍁
قسمت352
روی سجاده نشسته بودم و به حرفهای مادر فکر می کردم.
چرا وقتی یک نفر افکارش، رفتارش و حرفهایش با بقیه فرق دارد طرد می شود. چرا دیگران نمی توانند تحملش کنند. راحیل که به کسی بدی نکرد. شاید خوبی نزدیکانمان این اجازه را به ما نمیدهد که با وجدان راحت اشتباهاتمان را ادامه دهیم. آن درد وجدان گاهی باعث عصبانیت میشود. اصلا چرا راه دور بروم خودم بهتر از هر کس میدانم که گاهی چقدر از حرفهای راحیل عصبانی میشدم، در حالی که میدانستم درست میگوید. اما عشقی که نسبت به او داشتم باعث میشد عصبانیتم فرو کش کند و به حرفهایش فکر کنم. انگار همین فکرها باعث شد آرام باشم.
راحیل کمکم معانی همه چیز را برایم تغییر داد و چه تغییر زیبایی. حرف کیارش یادم آمد. روز اولی که از راحیل برایش گفتم، مخالفت کرد و گفت رهایش کن. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت چون دختر عاقل و فهمیدهایی است.
راست میگفت اگر راحیل می ماند تمام عمرم، شرمنده اش می شدم. شاید باید هر روز به خاطر رفتار اطرافیانم از او عذر خواهی می کردم.
من این شرمندگی را نمی خواستم.
شاید دلیل نداشتن راحیل را خودم بهتر بتوانم پیدا کنم.
شاید اگر قدمی در گذشته ام بزنم جواب خیلی از سوالهایم را بتوانم پیدا کنم.
سرم را روی مهر گذاشتم.
خدایا من به تقدیر ایمان پیدا کرده ام، اینجا تشخیص خوب و بد از هم سخت شده، مثل تمام دورانهای تاریخ. من درحال تجربه ی تکرار تاریخ هستم. چطور این همه سال گم شده بودم که خودم هم نفهمیدم، چرا آن سالها چیزی برایم غریب نبود؟
کاش راحیل زودتر از این پیدایم می کرد و مرا به خودم پس میداد.
باصدای زنگ گوشی مژگان، سراز مهر برداشتم.
مژگان وارد اتاق شد و متاسف نگاهم کرد.
فوری گوشیاش را از روی تخت برداشت وتماس را متصل کرد و از اتاق بیرون رفت.
سجاده راجمع کردم و لباسهایم راپوشیدم و به طرف سالن رفتم.
مادر که تازه سارنا را از حمام آورده بود درحال پوشاندن لباسهایش بود.
–مامان یه چیزی برای خوردن داریم؟ میخوام برم سرکار.
–آره مامان، ناهارحاضره، دستم بنده مژگان رو صدابزن بیاد میزو بچینه. فکر کنم رفت تو اتاق.
پشت در اتاق که رسیدم صدایش راشنیدم که بادلخوری با کسی که پشت خط بود درد و دل می کرد.
–آره بابا، دلم خوش بود گفتم اون دیگه ازدواج کرد. من راحت شدم. ولی اشتباه کردم. نمی دونم این راحیل چه بلایی سرش آورده کلا یه آرش دیگه شده.
...
–فکرکن، تا آخر عمر باید با یکی که اصلا فکرش به من نمی خوره زندگی کنم.
...
–دوسش دارم، ولی نمی تونم بعضی حرفهاش رو هم قبول کنم. یعنی قبول کردنش سخته.
تک سرفه ایی کردم و وارد اتاق شدم.
مژگان با دیدنم فوری با فرد پشت خط خداحافظی کرد و پرسید:
–کاری داشتی؟
به گوشی دستش اشاره کردم و پرسیدم:
–کی بود؟
–دوستم بود.
روی تخت کنارش نشستم.
–میشه بگی رفتار من چه عیبی داره که تو رو ناراحت میکنه ومجبوری تحملم کنی.
بامِن ومِن گفت:
–هیچ عیبی.
جدی نگاهش کردم.
–حرفهات رو شنیدم، لطفا اگه حرفی داری به خودم بگو، تا دوتایی حلش کنیم.
سرش را پایین انداخت وگفت:
–خب، از این که رفتارات تغییر کرده ناراحتم.
مثلا چرا مهمونی الی اینا نیومدی؟
–اون که مهمونی نبود. جایی که زن ومرد در هم گره می خورن رو بهش میگن پارتی، تازه اونم از نوع خفنش. توام دیگه اجازه نداری بری. اون دفعه هم به اصرار مامان اجازه دادم. چون خودشم همراهت امد.
لبهایش را بیرون داد.
–خب حالا هر چی. تو که خودت قبلا...
فریاد زدم:
–مگه قرار نشدکه دیگه حرفی از گذشته نزنی؟ گذشته مُرد مژگان.
در حال زندگی کن.
حرصی شد و گفت:
–اون دیگه تموم شد، ازدواج کرد، چرا به زندگیت برنمی گردی؟ اگه گذشته مُرده، پس چرا راحیل برای تو نمرده؟
با چشمهای گرد شده نگاهش کردم.
–من الان دقیقا دارم زندگی می کنم مژگان. اونم دنبال زندگی خودشه و خوشبخته،اون از اولشم برای من زیادی بود، من نفهمیدم. مکثی کردم. بلند شدم و به کتابی که هر دفعه میومداز کتابخانه بالای تخت برمیداشت و میخواند خیره شدم.
–انگار اون وظیفه داشت بیاد ولی نمونه.
ناله کرد:
–آرش چرا از زندگیت لذت نمیبری؟
حرفش مرا به فکر انداخت. مگر چطور زندگی می کنم که مژگان احساس می کند لذتی از زندگیام نمیبرم.
–مژگان باورکن من الان آرامش دارم. نمی دونم تو چرا اینجوری فکر می کنی، من الان برای خودم دارم زندگی می کنم، نه مثل ڱدشتهها برای دیگران.
اگر واقعا این زندگی برات مهمه، قبول کن که من همین هستم.
نگاهم کرد و گفت:
–اگه خودت اینجوری دوست داری من که حرفی ندارم، بالاخره برای توجیح نرفتنت به مهمونی الی باید یه چیزی بهش می گفتم دیگه، باور کن آرش من خودمم تمایلی ندارم اون جور جاها برم.