#کاهل_نماز
🌸✨ قبل از خواب دست بر
سینه گذارد آنقدر اسم 《الرَّقیب》
را بگوید تا به خواب رود رغبت او
به عبادت بیشتر خواهد شد✨
📚 جنات الخلود ۶
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
24 آبان؛ روز بزرگداشت سید محمدحسین طباطبایی💚
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن است. اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه بوده است.
ولادت:
علامه طباطبايي در آخرين روز ماه ذيحجه سال 1321 هـ.ق در شاد آباد تبريز متولد شد و81 سال عمر پربرکت کرد و در صبح يکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده رحلت کردند.
سید محمدحسین طباطبایی در سال ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر، او و تنها برادرش علامه الهی را برای تحصیل به مکتب فرستاد.
خانواده علامه طباطبایی💚💚💚
وی از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان است و با سید علی قاضی و سید محمدعلی قاضی طباطبایی خویشاوندی دارد. همسر اول علامه، قمرالسادات مهدوی طباطبایی از بستگان ایشان بود که در سال ۱۳۴۳ شمسی درگذشت و پس از ۲ سال ایشات با همسر دوم خود، منصوره روزبه خواهر رضا روزبه (از روحانیان و مذهبیون زنجان) ازدواج نمود. وی از نوادگان عبدالوهاب تبریزی که نسب وی هم به حسن مثنی پسر امام حسن مجتبی میرسد.
حقیقت طلبی علامه طباطبایی⭐️⭐️⭐️
یکی از ویژگی های علمی علامه طباطبایی، حقیقت طلبی ایشان بود. در این باره نوشته اند: «مرحوم علامه طباطبایی، زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد. ایشان، پیش از آنکه به دنبال جریان های رایج باشد، به دنبال حقیقت بود و هر گاه حقیقت را می یافت و با تأمل و تحقیق، چیزی را کشف می کرد، در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت
تألیفات و آثار علامه طباطبایی
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفتهاست.📔 نخست تفسیر المیزان است، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تألیف شدهاست. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شدهاست، و علاوه بر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر به دو شکل منتشر شدهاست: نخست در چهل جلد، و سپس، در ۲۰ جلد. این اثر توسط سید محمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
📔اثر مهم دیگر او اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقالهٔ فلسفی است، که طی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تألیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفهٔ تطبیقی شرح داده شدهاست. این کتاب نخستین، و یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی، با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفهٔ جدید غربی پرداختهاست.
علامه روزي هنگام تلاوت قرآن به اين آيه رسيد:
« و ايوب إذ نادي ربه: انيّ مسني الضر و انت ارحم الرّاحمين »
با خواندن اين آيه، دلش مي شکند و از نداشتن فرزند غمگين مي شود.
همان هنگام چنين ادراک مي کند که اگر حاجت خود را از خداوند بخواهد، روا خواهد شد. دعا مي کند و خداوند هم پس از عمري دراز، فرزند صالحي به او عنايت مي فرمايد. آن پسر، پدر مرحوم علامه طباطبائي مي شود. پدر علامه نيز پس از تولد او، نام پدر خود ( يعني جدّ علامه) را بر وي مي نهد.
مراقبه و خودسازی💥
علامه می فرمود: « در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید، و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. »
یکی از فضلای معاصر که چند سالی در محضر علامه درس خوانده می گوید: « یک وقت عازم زیارت بیت الله الحرام بودم، برای عرض سلام و خداحافظی خدمت علامه رفتم و گفتم نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید و توشه راهم باشد. این آیه مبارکه را قرائت فرمودند: « فاذکرونی اذکرکم: به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم. بقره/۱۵۲ » علامه می افزاید: « به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی می یابد و اگر در کاری مانده است خداوند نمی گذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه، البته به یاد انسان خواهد بود.
🔻دربارهی اشارهی رهبر معظم انقلاب
۱. اشارهی رهبر انقلاب در دیدارشان با اعضای مجلس خبرگان به مسألهی انتخاب رهبر، فقط تذکر به یک امر طبیعی محتمل و ممکن بود و برخلاف برخی گمانهزنیها، ایشان مقصود خاصی نداشتند. ازاینرو، ایجاد فضای نگرانی درباره حیات و جان ایشان درست نیست. باید به لطف و فضل الهی امید داشت که شخص ایشان، پرچم را به دست حضرت حجت بدهند.
۲. شاید دلیل بیان این اشاره از سوی رهبر انقلاب نیز، یکی این باشد که جامعه در اثر این اتفاق محتمل و طبیعی - و نه قطعی و پیشبینیشده - دچار شوک و سرگردانی نشود و گمان نکند که انقلاب از دست رفته است؛ بلکه تأمل کند که رهبر انقلاب، پیشاپیش نسبت به آن تذکر داده بودند. ایشان بر حسب ظاهر عمل میکنند؛ هر چند به توفیق الهی، چنین رخدادی واقع نخواهد شد و إنشاءالله زعامت ایشان، متصل به ولایت امام معصوم بشود.
۳. و دلیل دیگر اشارهی ایشان این است که تهدید پوچ و رسانهای و حماقتبار صهیونیستهای کثیف و پلید دربارهی ترور ایشان، خنثی و بیمعنا شود و بدانند که ساختار، همچنان تداوم خواهد یافت. رهبر انقلاب، از ثبات ساختار و وابستهنبودن آن به اشخاص سخن گفتهاند، نه اینکه واقعهی ناگواری در پیش باشد. ایشان تصریح کردهاند که اگر چنان شد، خبرگان اینچنین عمل کند؛ این یعنی حرکت انقلاب، متوقف نخواهد شد و انقلاب، آن اندازه به استحکام ساختاری دست یافته و متقن و استوار گردیده است که شخصمحور نیست و چرخهی حیات و استمرار و بازتولیدش، هرگز متوقف نخواهد شد. همین و نه بیشتر. کمترین جای نگرانی نیست و زعامت حضرت ایشان در اثر تفضل و توجه الهی، سالهای سال به طول خواهد انجامید و به ولایت حضرت حجت، متصل خواهد شد.
۴. با اینهمه، هیچ تردیدی وجود ندارد که رهبر انقلاب، ذخیرهی الهی و یک شخصیت متمایز تاریخی هستند. علامه مصباح دربارهی ایشان گفته بودند که مقام ایشان بسیار بالاتر از سید خراسانی است؛ و در جایی دیگر نیز تصریح کرده بودند که اگر بتوان نظیری برای ایشان در تاریخ اسلام یافت، بهسختی و با تساهل میتوان از خواجهنصیرالدین طوسی نام برد؛ و همچنین افزوده بودند که گویا روح امام خمینی در ایشان حلول کرده و ایشان، نسخهی بدل امام هستند؛ و بارها نیز گفته بودند که ایشان، بالاترین نعمت الهی برای ما هستند و هرچه قدردان وجود ایشان باشیم، از عهدهی شکر نعمت وجود ایشان برنخواهیم آمد.
۵. و مگر مطابق آن رؤیای منقول و معتبر، رسول اکرم به ایشان امر نکردهاند که بنای ناتمام امام خمینی را به پایان برسانند؟! و مگر آن حضرت، ایشان را بر این امر دشوار، قادر و توانمند نشمردهاند؟! پس باید امید داشت که طرح قدسی و تمدنیِ انقلاب اسلامی، به دست باکفایت آیتالله خامنهای، به سرانجام مطلوب خواهد رسید و این انقلاب، به مقدمهی ظهور حضرت حجت، تبدیل خواهد شد. چنانکه اهل بصر و معنا گفتهاند، تقدیر الهی این است که تاریخ این انقلاب، تاریخ متصل به عهد ظهور و متحد با صاحب ولایت کلی است.
۶. و نکتهی پایانی اینکه ایشان یک دهه پیش نیز چنین تذکری به مجلس خبرگان داده بودند: «در انتخاب رهبر آینده، ملاحظهی خدا را بکنید. احتمال اینکه این دورهای که تازه شروع خواهد شد، مبتلا بشود به این آزمایش، احتمال کمی نیست؛ آن وقتیکه بنا است رهبر انتخاب بشود، ملاحظات و رودربایستیها را کنار بگذارند؛ خدا را در نظر بگیرند، وظایف را در نظر بگیرند، نیاز کشور را در نظر بگیرند؛ بر این اساس رهبر انتخاب بشود.»(بیانات در ۱۳۹۴/۱۲/۲۰). این تعابیر، جای نگرانی بیشتری نداشت؟!
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
عمل مجاهدان ....
انس بن مالک می گوید زنان نزد #پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند ای پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مردان ثواب جهاد در راه خدا را از آن خود کرده اند و دیگر عملی برای ما نمانده است که به آن به فضیلت عمل مجاهدان در راه خدا برسیم .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
کار و خدمت هر یک از شما در خانه اش با عمل مجاهدان در راه خدا برابری می کند .
📚 کافی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۱
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکل اصلی کجاست که خداوند اذن ظهور امام مهدی علیهالسلام را نمیدهند؟
#استاد_شجاعی
•🌿•
💎اکثر کسانی که لب دریا غرق
میشن شنا بلدن
پس چرا غرق میشن
چون زیادی به خودشون مطمئنن و میرن جلو...
هرچی بهشون میگی نرید جلوتر میگن ما بلدیم ناشی نیستیم
توی ارتباط با نامحرم
زیادی به خودت مطمئن نباش
حد و حدود رو رعایت کن وگرنه مثل خیلی ها غرق میشی...
یادت باشه خیلی ها بودن از من و تو دین و ایمانشون محکم تر بوده و غرق شدند...
یوسف(ع)که پیغمبر خدا بود با اون ایمانش فرار کرد از خلوت با نامحرم...
به منتظران ظهور بپیوندید 🍃
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#روایت دلدادگی.. #قسمت ۲۰ 🎬 : سهراب خود را به دکانی که آنجا مشتش را پر کرده بود رساند ،نخود و کشمش
#روایت دلدادگی
#قسمت ۲۱ 🎬 :
آقا سید ، سعی می کرد طوری عمل کند که سهراب از دگرگونی حالش چیزی متوجه نشود ،بنابراین دستش را به ستون رختکن گرفت و روی سکویی که مشتری ها بعد از استحمام می نشستند و چای و غذا می خوردند و قلیانی می کشیدند، نشست. چون صبح زود بود کسی در گرمابه حضور نداشت ، یعنی اگر هم بود ، داخل رختکن حمام جز سهراب و سید کسی نبود.
سهراب ،بی خبر از آنچه که در دل آقاسید می گذشت ، لباس هایش را از تن بیرون آورده بود و لنگ را به خود بسته ، حاضر و آماده ، جلوی آقا سید ایستاد و می خواست حرفی بزند که متوجه ،حال ناخوش آقا سید شد.
روی سکو کنارش نشست ، با دستان پهن و مردانه اش دست آقاسید را گرفت وگفت : چی شده آقا؟ انگار حالتان خوب نیست؟
آقا سید غرق در هیکل مردانه و عضلات آهنین سهراب در حالیکه لبخندی کمرنگ می زد گفت : چیزی نیست ،احتمالا مال هوای دمکرده ی اینجاست، در همین حین غلام ، دلاک حمام که تازه لباس کار به تن کرده بود ،جلو آمد ،تا چشمش به آقا سید افتاد ، مانند دیگر کسانی که تا به حال سهراب دیده بود ، دستی روی سینه گذاشت وگفت : سلام جناب...به به ....چه شده گرمابه ی ما را منور کردید ؟ امر می فرمودید که حمام را قرق می کردم ، اما الان هم دیر نشده ،صبر کنید به میرزا حسن حمامی بگم ، تا وقتی شما حضور دارید ، کسی را نپذیرند و رو به سهراب گفت: شما هم تشریف ببرید و عصر به اینجا بیایید.
آقا سید دستش را به علامت نفی تکان داد و گفت : نه لازم به قرق نیست و با اشاره به سهراب گفت: این جوان هم میهمان من است ....
سهراب که از برخورد غلام و دیگران متوجه شده بود که آقاسید چه ارج و قربی در بین مردم دارد و نمی دانست این بزرگی، به خاطر پاکی و صداقت اوست یا احیانا ثروت و مکنت آقاسید هست.
سهراب اشاره ای به غلام کرد و گفت : دستت درد نکنه آقا...میشه یه لیوان آب خنک برای آقاسید بیاورید؟
غلام دستی به روی چشم گذاشت و از آنها دور شد.
آقاسید با نگاه مهربانی ،سهراب را زیر نظر داشت وگفت : من پسری ندارم ، اما اگر هم داشتم ، دوست داشتم مانند تو باشد، گفتی که از سیستان می آیی و برای مسابقه درست است؟
سهراب همانطور که خیره به او بود و حس ناشناخته ای که در جانش افتاده بود او را گیج میکرد ،سری به نشانه ی بله تکان داد.
آقاسید ،دست سهراب را محکم تر گرفت و گفت : پس با این حساب در اینجا آشنایی نداری....منزل من در این شهر بسیار بزرگ و دارای اتاقهای زیادی ست ، خوشحال می شوم که میهمان من باشی و در ضمن ، اگر هدفت از شرکت در مسابقه بدست آوردن پول و شغل خوبی است ، من می توانم شما را در کنار خودم در شغلی که درآمدش خوب و حلال و طیب است جای دهم...
آیا قبول می کنید؟
سهراب که در دل به اینهمه مهربانی آقا سید عشق می ورزید ، حرفی نزد و خیره به او داشت فکر می کرد ...براستی اگر قصدش از سفر به خراسان پول و شغل مناسب بود ،بی شک پیشنهاد سید را قبول می کرد ، اما هدف او از آمدن به خراسان ، پیدا کردن آن قرآن در قصر حاکم و سر در آوردن از اصل و نسبش بود، پس نمی توانست که ....
#ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#روایت دلدادگی
#قسمت ۲۲ 🎬 :
آقا سید سؤالی سهراب را نگاه می کرد ، سهراب بدون آنکه از چیزهایی که در ذهنش میگذشت ، حرفی بزند ، لبخندی بر لب نشاند و گفت : از شما ممنونم ، در خراسان، هم جا و مکان دارم و هم هدفم شرکت در مسابقه و آزمودن خودم است و اگر موفق شدم که مسابقه را ببرم ،اهداف بزرگتری در سر دارم و اگر هم موفق نشدم ، باید برگردم شهر خودم و نزد پدرم...
سهراب لفظ پدرم را آهسته گفت و آقاسید با شنیدن این حرف ، انگار نقشه های ذهنش نقش بر آب شده بود ،سری تکان داد و در همین حین ،غلام با پارچ آبی خنک جلو آمد و مقداری آب در لیوان مسی ریخت و با احترام به طرف آقا سید داد.
سید آب را با سه جرعه ،سر کشید و تشکری کرد و مشغول بیرون آوردن لباسش شد، هر دو مرد لباس هایشان را در بقچه ی خود پیچیدند و گوشه ای گذاشتند ،می خواستند به سمت سالن اصلی گرمابه بروند که آقاسید با نگاه خیره اش به سهراب نزدیک شد ،گردنبند چرمی او را لمس کرد و گفت : این چیست؟ چرا آن از گردنت بیرون نمی آوری؟
سهراب آن را از گردن بیرون آورد ،می خواست داخل بقچه اش بگذارد، آقاسید بار دیگر قاب چرمی را لمس کرد وگفت : نگفتی چیست؟ اما انگار برایت خیلی عزیز است.
سهراب گردنبند را به دست سید داد و گفت : این حرزی ست که از کودکی با من است...مایه ی آرامشم است و برایم بسیار ارزشمند است.
آقا سید ،قاب چرمین را داخل بقچه ی لباس خودش گذاشت و گفت : پیش من باشد ، سر و بدنمان را که شستیم ، باز می گردیم و همینجا درباره اش مفصل صحبت می کنیم.
سهراب که انگار با سید رودربایسی دارد ، چشمی گفت و همراه او راهی حمام شد.
داخل حوض بزرگ آب شدند، نوری که از سوراخ بلند و گنبدی گرمابه به داخل می تابید ، وسط آب دایره ای روشن درست کرده بود که فضا را آرامش بخش می کرد.
سهراب و سید در حین استحمام ،درباره ی مسئله ای که جلوی دکان در بازار باهم صحبت کرده بودند ، حرف زدند.
سهراب که در این امور هیچ نمی دانست و از دین ،فقط وفقط نمازش را می دانست ، هر چه که آقاسید سخن می گفت و پیش میرفت ، او شرمنده و شرمنده تر می شد..
سید از حق الناس گفت و این مسئله را باز کرد و سهراب تازه فهمید که گوشت بدنش از مال حرام است ، لباس تنش از مال مردم است و سکه های در جیبش تماما حق الناس است...او می خواست مانند سید باشد ،اما نمی دانست که الان در عمق این مرداب حرام دست و پا می زند ،آیا راه نجاتی دارد یا نه؟
او روی آن را نداشت تا از سید بپرسد اگر عمری ناخواسته و نادانسته به مال مردم دست درازی کرده باشید ،بدون اینکه بدانید اینچنین عواقبی دارد، آیا الان که راه درست و حکم خدا را فهمیده ،راه آزادی و برون رفتی دارد؟
بالاخره استحمام به پایان رسید و بعد از گذشت ساعتی از آب بیرون آمدند.
سید که کاملا متوجه حال دگرگون سهراب شده بود ، دستش را گرفت و رو به سوی رختکن حرکت کردند.
سید به پادوی گرمابه ،سفارش چای و قلیان داد و البته نهاری دلچسپ که در کنار این رفیق تازه اش ،میل کند.
وارد رخت کن شدند، آنجا تقریبا شلوغ شده بود و هرکس سید را می دید با تعجب نگاه می کرد و با احترام با او هم کلام می شدند.
سید مشغول پوشیدن لباس بود اما سهراب هر چه جستجو کرد ، خبری از بقچه اش نبود...
فکر کرد اشتباه کرده ، تمام سکوها را جزء به جزء گشت ،اما نبود که نبود...
#ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم"
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
🪧تقویم امروز:
📌 سهشنبه
☀️ ۲۲ آبان ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۰ جمادیالاولی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 12 نوامبر 2024 میلادی
📖حدیث امروز:
✳️ پيامبر اکرم (صلّياللهعليهوآله) :
هر که از روی محبت و دوستی نسبت به من ، هر روز سه مرتبه و هر شب سه مرتبه صلوات فرستد ، خداوند بر خود لازم نموده است که از گناهان آن شب و روز او درگذرد.
📖 بحارالأنوار ، ج۹۱ ، ص۷۰
🤲 أللهم صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ ألِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم
🔖مناسبت امروز:
⚔جنگ جمل (۳۶ه.ق)