#پندانـــــــهـــ
وقتی گیلاس با بندِ باریکش به درخت
وصـلـه؛ هـمـه بـرایِ رشـدش در تــلاش
هستنــد؛ اما به محضِ پـاره شـدنِ اون
بند، طراوتش از بین میره... !🌱
بنده بودن یعنی بَند به خدا بودن؛
که اگر این بند پاره بشه، نابودیم ...
پول، قدرت، زیبایی، تا وصل به خداییـم
برایِ رشد ما مفیده اما به محض جدا
شدن از خدا، همه عوامل باعث تباهی
و فساد ما میشوند...
🕊🇮🇷@montazeran313ir
✨﷽✨
#پندانه
هیچ وقت ناامید نشوید
✍ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ. عدهای ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﮐﻤﮏ کنند. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ناامید شده و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎت ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍرد. ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ تلاش شما ﺑﯽﻓﺎﯾﺪﻩ است ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ مُرد. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮد. ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ تمام تلاشش را برای نجات از آب به کار گرفت. ﺑﻴﺮﻭﻧﯽﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽﻓﺎﯾﺪﻩ است …
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ آن ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﺳﺖ. دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ رسیدن به خواستههایت سخن می گویند
#منتظران۳۱۳ir
┏━━━🍃🌹🍂━━━┓
@montazeran313ir
┗━━━🍂🌹🍃━━━┛
🔅 #پندانه
✍ بر چرخ فلک مناز که کمرشکن است
🔹در زمان حضرت داوود، بزرگی از يک آبادی میگذشت. پيرزنی را ديد که بر سر قبری ضجه میزند.
🔸پرسيد:
مادر چرا گريه میكنی؟
🔹پيرزن گفت:
فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت.
🔸مرد گفت:
مگر چند سال عمر كرد؟
🔹پيرزن جواب داد:
۳۵۰ سال!
🔸مرد گفت:
مادر ناراحت نباش.
🔹پيرزن گفت:
چرا؟
🔸مرد گفت:
بعد از ما گروهی بهدنيا میآيند كه بيش از ۱۰۰ سال عمر نمیكنند.
🔹پيرزن حالش دگرگون شد و از مرد پرسيد:
آنها برای خودشان خانه هم میسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟
🔸مرد گفت:
بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانهسازی رقابت میكنند.
🔹پيرزن تعجب كرد و گفت:
اگر جای آنها بودم تمام ۱۰۰ سال را به خوشی و خوشحالکردن دیگران میپرداختم.
▫️بر چرخ فلک مناز که کمرشکن است
▫️بر رنگ لباس مناز که آخر کفن است
▫️مغرور مشو که زندگی چند روز است
▫️در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است
#منتظران۳۱۳ir
┏━━━🍃🌹🍂━━━┓
@montazeran313ir
┗━━━🍂🌹🍃━━━┛
🔅#پندانه
✍️ کار برای زندگی، نه زندگی برای کار!
🔹سالها پیش حاکمی به یکی از فرماندهانش گفت:
مقدار سرزمینهایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.
🔸همان طور که انتظار میرفت، اسبسوار بهسرعت برای طیکردن هرچه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد.
🔹او با سرعت شروع کرد به تاختن و با شلاقزدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن میتاخت و میتاخت.
🔸حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمیشد، چون میخواست تا جایی که امکان داشت سرزمینهای بیشتری را طی کند.
🔹وقتی مناطق قابلتوجهی را طی کرده بود و به نقطهای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشارهای ناشی از سفر طولانیمدت داشت میمرد، از خودش پرسید:
چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را بپیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفنکردنم نیاز دارم.
💢این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش میکنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود، غفلت میکنیم تا با زیباییها و سرگرمیهای اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم.
💢وقتی به گذشته نگاه میکنیم متوجه میشویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمیتوان آب رفته را به جوی بازگرداند.
💢زندگی فقط پول درآوردن نیست. زندگی فقط کار نیست بلکه کار برای امرارمعاش است تا بتوان از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شد و استفاده کرد.
#منتظران۳۱۳ir
┏━━━🍃🌹🍂━━━┓
@montazeran313ir
┗━━━🍂🌹🍃━━━┛