eitaa logo
🌼 منتظران ³¹³ 🌼
180 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
304 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مۍشنوے‌رفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. ا شروط: @Shartha60 !
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌷 سیدروح‌‌‌الله چهارمین فرزندش را در آغوش گرفت. بیست‌‌‌وششمین روز خرداد سال چهل‌‌‌وهفت خورشیدی سپری شده بود که نسیم عشق خداوند بر اهل خانه وزیدن گرفت. وقتی چشم‌‌‌هایش را گشود، هم آسمان و زمین، هم سنگ‌‌‌ها و درختان و پرندگان خدا را تسبیح کردند. نامش را محمدتقی نهادند. 🌷سیده‌‌‌نسا در کنار همسر، کودک را سال‌‌‌های سال در سایۀ نام‌‌‌های مبارک خداوند با زمزمه‌‌‌های عاشقی خود بزرگ نمود. 🌷دامغان و آسمان کویری‌‌‌اش شاهد کودکانه‌‌‌های سیدمحمدتقی و برادر دوقلوی او سیدعلی بودند. او تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان با موفقیت گذراند. تابستان که می‌‌‌شد، کار می‌‌‌کرد. کفاشی را دوست داشت و در آنجا مشغول می‌‌‌شد. 🌷محمدتقی در هر قدمی که برمی‌‌‌داشت، با نامی از نام‌‌‌های خالقش مأنوس می‌‌‌شد. طعم زندگی خدایی را یاد آدم‌‌‌هایی می‌‌‌داد که در حوالی او زندگی می‌‌‌کردند. جوانی شد جویای حقیقت و در دریای مواج کلام مقتدایش قرار گرفت.  🌷پس از شروع جنگ، او که همۀ جانش رنگ‌‌‌وبوی خدایی گرفته بود، در لشکر مخلص خداوند راهی میدان شد. 🌷دویست‌‌‌وهفتاد روز حضورش با عطر خوش وصل در فضای دلنشین جبهه آکنده بود و دل‌‌‌های عاشق محمدتقی و دوستانش چون گل آفتاب‌‌‌گردان به سوی خورشید عشق نگران بودند. 🌷شلمچه و کربلای۵ سر تا پا نور بود و محمدتقی برای رسیدن به نور لحظه‌‌‌شماری می‌‌‌کرد. او به‌‌‌عنوان بی‌‌‌سیم‌‌‌چی گردان در اثر اصابت ترکش به پهلو در واپسین لحظات، لبخند خدایش را دید و بر چهرۀ دوستان عاشق لبخند زد و رفت. 🥀پیکر پاکش در فردوس‌‌‌رضای دامغان آرمیده است. 🌴 🕊🥀
🌹 🌷 سیدروح‌‌‌الله چهارمین فرزندش را در آغوش گرفت. بیست‌‌‌وششمین روز خرداد سال چهل‌‌‌وهفت خورشیدی سپری شده بود که نسیم عشق خداوند بر اهل خانه وزیدن گرفت. وقتی چشم‌‌‌هایش را گشود، هم آسمان و زمین، هم سنگ‌‌‌ها و درختان و پرندگان خدا را تسبیح کردند. نامش را محمدتقی نهادند. 🌷سیده‌‌‌نسا در کنار همسر، کودک را سال‌‌‌های سال در سایۀ نام‌‌‌های مبارک خداوند با زمزمه‌‌‌های عاشقی خود بزرگ نمود. 🌷دامغان و آسمان کویری‌‌‌اش شاهد کودکانه‌‌‌های سیدمحمدتقی و برادر دوقلوی او سیدعلی بودند. او تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان با موفقیت گذراند. تابستان که می‌‌‌شد، کار می‌‌‌کرد. کفاشی را دوست داشت و در آنجا مشغول می‌‌‌شد. 🌷محمدتقی در هر قدمی که برمی‌‌‌داشت، با نامی از نام‌‌‌های خالقش مأنوس می‌‌‌شد. طعم زندگی خدایی را یاد آدم‌‌‌هایی می‌‌‌داد که در حوالی او زندگی می‌‌‌کردند. جوانی شد جویای حقیقت و در دریای مواج کلام مقتدایش قرار گرفت.  🌷پس از شروع جنگ، او که همۀ جانش رنگ‌‌‌وبوی خدایی گرفته بود، در لشکر مخلص خداوند راهی میدان شد. 🌷دویست‌‌‌وهفتاد روز حضورش با عطر خوش وصل در فضای دلنشین جبهه آکنده بود و دل‌‌‌های عاشق محمدتقی و دوستانش چون گل آفتاب‌‌‌گردان به سوی خورشید عشق نگران بودند. 🌷شلمچه و کربلای۵ سر تا پا نور بود و محمدتقی برای رسیدن به نور لحظه‌‌‌شماری می‌‌‌کرد. او به‌‌‌عنوان بی‌‌‌سیم‌‌‌چی گردان در اثر اصابت ترکش به پهلو در واپسین لحظات، لبخند خدایش را دید و بر چهرۀ دوستان عاشق لبخند زد و رفت. 🥀پیکر پاکش در فردوس‌‌‌رضای دامغان آرمیده است. 🌴 🕊🥀