🍃هرگاه دلم از دنیا و آدم هایش میگیرد، بغض هایم را بغل می گیرم و نیت زیارت می کنم و راهی می شوم سوی امامزاده شاهرضا.
🍃به صحن می رسم دست به سینه سلام می دهم و پس از آن طبق قرار همیشگی می روم سوی مزار فرمانده. مثل همیشه #شهید_همت زائرهای بسیاری دارد. چند قدم مانده به مزار می ایستم و فاتحه ای می خوانم و پاکج می کنم سوی شهید گمنام.
🍃پله ها را بالا می روم و اشک هایم به پایین میریزند. چشمانم به نوشته قرمز شهید گمنام، رفیق همیشگی و سنگ صبور حرف های تلمبار شده بر دلم روشن می شود. کمی که آرام می شوم دلم پر می کشد سوی مسافر برگشته از #حلب...
🍃قدم هایم را آرام آرام برمیدارم اما در دلم شور عجیبی است. از همان موقع که شنیدم شهر با شهادتش زیر و رو شد و دلها منقلب، دل من هم در #گلزار_شهدا جاماند. نگاه می کنم به نوشته های مزار. برای بار چندم #شهید_مدافع_حرم محمد مرادی را می خوانم.
🍃دلم می لرزد به یاد آخرین لبخندش که با تابوت قاب شده بود. بغض می کنم برای اشک های فرزندانش. و اشک هایم جاری می شود برای بیقراری خانواده اش...
🍃به این می اندیشم که روزی او هم در همین گلزار قدم برداشته و میان شهدا رزق شهادت خواسته. نمی دانم چه کرد که حضرت زینب از میان آدم های یک شهر نازش را خرید و عاقبت بخیر شد.اما در آخرین نوشته هایش جمله ای زیبا سبب شد دلم بلرزد. نوشه بود احساس می کنم #حضرت_زینب عنایت ویژه ای به من دارند...
🍃آقا محمد، خوش به حالت. شما که به مراد دلت رسیدی اما ما اسیران بلاتکلیفی به گوشه نگاهی محتاجیم...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_مرادی
📅تاریخ تولد : ٢٧ شهریور ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۰ مرداد ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : حلب_سوریه
🥀مزار شهید : اصفهان گلزار شهدای شهرضا
🌹🍃
@montazeran_313im
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ای قدس خواهیم آمد...
🔺صحبت های سردارشهید همدانی پیرامون آزادسازی قدس
شهیدهمدانی در #حلب به شهادت رسیدند
🕊سالروزشهادت مدافع حرم حاج حسین همدانی گرامی باد.
@montazeran_313im🤍
*طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن قاسمی دانا*
🌹🍃
🍃میگویند برات #کربلا اگر میخواهی، دخیل به #پنجره_فولاد امام رضا(ع) ببند. عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند
نمونه اش حسن!
🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در #مشهد، در همسایگی امامِ رئوف...دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر، این پسر با بقیه فرق داشت♡
🍃معرفتش، اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب میشد، مریدِ خون گرمی و معرفتِ بی حسابش بود. مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا، تمام #محرم و صفر، همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود.
🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ #سوریه را از حضرت سلطان گرفت. عازمِ شهرِ عشق شد...ارادتش به خاندانِ عصمت، گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود و اصلا حسن مردِ ماندن نبود...
همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از شهادت؟؟❤️
🍃شوق به #شهادت در چشمانش شعله میکشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟!
🍃صبح ولادتِ مولایش #علی (ع) غسل شهادت کرد. مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود. چون شیر به میدان زد. پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده میشد...😞
🍃در ۱۹ اردیبهشت، در سرزمینِ #حلب، با گروهی هشت نفره در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش میدرخشید به آسمان پرواز کرد.
🍃حسن با معرفت بود. هنوز هم هست. #مادر دلتنگش میشود و او مرهَم به این دلتنگی. مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس میکند، مادر است و عطر حضورش را لمس میکند،
#امام_زمان
#فروردین سال 92# بود؛ گفت: برای #مأموریتی تهران میرود. یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت: #سوریه است و من از رفتن به #سوریه بیخبر بودم... وقتی با خبر شدم که #سوریه است زدم زیر گریه😭😭
🍃🌷🍃
گفت: نترس و گریه هم نکن، #حضرت زینب(س)🌷 هوای ما را دارند. گریه اجازه نمیداد حرف بزنم. صدا مدام قطع و وصل میشد. 😭فقط آخرین حرفی که در آن تماس شنیدم این بود که گفت: «مواظب خودت و بچهها باش. خداحافظ.»😭😭
🍃🌷🍃
اوایل مثل حالا نبود. تماس گرفتن خیلی سختتر و مشکل بود. چهار روز یک بار تماس میگرفت و ما را از احوال خودش مطلع میکرد. ولی خیلی نمیشد صحبت کرد. ارتباط خیلی زود قطع میشد.
تخصص #روحالله #مکانیک تانک بود. در حالی که #سوار بر #تانک بود از #پشت سر تیر به #سرش اصابت کرد و #شهادت در #حلب روزیاش شد.😭😭
🍃🌷🍃
قرار بود وداع داشته باشیم. وقتی صورتش را دیدم فقط گریه میکردم. دستم را کشیدم روی صورتش و همینطور که نگاهش میکردم با #روحالله خداحافظی کردم. خیلی حرف برای گفتن داشتم.
🍃🌷🍃
جمعیت آنقدر زیاد بود که فقط دلم میخواست نگاهش کنم. شاید ازدحام جمعیت بهانه بود، تاب گفتن از بیصبریهایم را نداشتم. حرفهای من و #روحالله ماند به قیامت.😭
🍃🌷🍃
#روحالله خیلی #نماز شب میخواند. اواخر سعی میکرد #نماز شبش ترک نشود. #توسلهایش دیدنی بود. #عاشق #امام زمان (عج)♡بود، میگفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای #خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید روح الله کافی زاده هم درتاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵# در شهر #حلب سوریه به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر نجف آباد اصفهان.
🍃🌷🍃