eitaa logo
❴نـَحْنُ مٌشتاقینَ لِلــــمَہــدے∞⃕⃝❵🏴
503 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
52 فایل
شرط رسیدݩ جنونــ است🕊 مایی کہ نرسیدیم مجنون نبودیــم🥀 تا روز انتقام عزادار حضرت علی و زهــــرایـــیم⃝🖤🏴 هیئت مون📿 @Roghayeh_Bint_Al_Hussein کپی؟ صلوات برای امام زمانت(: @Moshtag_a_alv110 سخن👇🔈🔉🔊 https://harfeto.timefriend.net/16757510049713
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی می آمد و پولی را که از این کار بدست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت. 🔌رشته تحصیلی محسن برق ساختمان بود و کار برق کشی ساختمان هم انجام میداد. پول دستمزدش را در قلکی که برای این کار کنار گذاشته بود جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم سه چهار میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می کرد. 🌱 از کتاب سرمشق @montazeran_313im
قبل از اینکه سوریه برود، مدام می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواهد که قبرم حسینیه باشد. پارچه سیاه 🏴و پرچم زده باشد.» قبل از اینکه پیکر بی‌سرشان را بیاورند🥀 داخل قبر شدم. پارچه مشکی از قبل خریده بودم. همراه با یک پارچه قرمز رنگ که داده بودم همه علما و افرادی که قلبشان به امام حسین (ع) نزدیک است❤️👌، زیارت عاشورا را سطر به سطر بنویسند. کل قبرشان را پارچه مشکی زدم.🏴 پارچه قرمز را گذاشتیم کنار صورتشان. بالای جایی که قرار است باشند، پرچم یا اباصالح زدم،🙏🌹 سر بند زدم.یک حسینیه خیلی خوشگلی درست شد.👌 من داخل قبرشان دراز کشیدم انگار توی این دنیا نبودم🤲 🌺 @montazeran_313im🖤
با محسن بحثم شد... گفتم: هی نگو شهید بشم، شهید بشم، باید مؤثر باشی، آدم باید تو زندگیش تاثیر داشته باشه. یه سرباز مُرده به چه درد می خوره؟! خندید و گفت: شهید بشم ان شاءالله مؤثر هم میشم! ❤️ 💙🦋
حسرت شهید می‌گفت: من در هر عملیاتی که داشتم، هر آن شهادت را می‌دیدم که به طرفم می‌آید، اما نصیبم نمی‌شود. می‌گفت: تیر به سمتم شلیک می‌شد، اما از کنار سرم رد می‌شد، ترکش می‌آمد، اما ترکش‌ها سرد بودند عمل نمی‌کردند، خمپاره بغلم زمین می‌خورد، اما منفجر نمی‌شد… حتی یک بار وقتی داخل تانک بودم، تانک را زدند، همه گفتند که حتما شهید شدم، اما من حتی یک خراش هم برنداشتم. بعد می‌گفت: زهرا، لابد من یک جای کارم می‌لنگد، یک جای کارم اشکال دارد که شهید نمی‌شوم. گله می‌کرد که چرا من شهادت را می‌بینم، اما شهادت به سمتم نمی‌آید… آن موقع من هنوز باردار بودم، می‌گفتم غصه نخور، صبر کن، حتما باید شرایطش مهیا باشد. محسن هم می‌گفت: من یک سقف بالای سر تو و این بچه درست کنم، انشالله دیگر همه چیز حل می‌شود و می‌دانم که کارم حل است و همین طور هم شد روزی که سقف خانه ما را زدند و کار سقف تمام شد، من خبر اسارت محسن را شنیدم.(نقل از همسر شهید) سالروز شهادتش👆🏼♥️(:
°•💌💕°• •| گرگ ها خوب بدانند، در این ایل غریب •| گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز (: نامه علی حججی فرزند به دختران سرزمین ایران...💔🇮🇷 +بخونید دردتون میگیره!😭 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ کــانـال شــہــیـد مــدافـع حــرم مــهــدے بــخــتـیارے https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 ═══✼🍃🌹🍃✼═══
مانٺوهرچقدرهم‌بلند‌و‌گشاد باشہ‌؛چٰآدر‌نمیشہ :)🍃
°🌱• خوشابه‌حال‌غلامش‌به‌آرزوش‌رسید، گذاشت‌آخرِ‌سر،روی‌پای‌مولا‌سَر....
شھیدحججۍمیـگفٺ: یہ‌وقٺـایۍ‌دل‌ڪندن‌از یہ‌سـࢪےچیـزاۍِ"خـوب" باعـث‌میشہ...! چیـزاۍِ"بهترے" بدسـٺ‌بیاریم...! بـࢪاے‌ِࢪسیـدن بہ مھـدےِ‌زهـࢪا"عج" از‌چـۍ‌دل‌ڪندیم؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
و شهید چه زیباست این نام و چه گوش‌نواز یعنے ڪسے ڪه شهادت مے ‌دهد با خویش به درستے راهے ڪه رفته است. به یاد شهید بزرگوار 🌹