👇👇👇ماجرای نبش قبر #حر
👈در قرن دهم، مزار حرّ شناخته شده بود و گفته شده است که شاه اسماعیل اول صفوی بقعهای بر آن بنا نهاد.[ ۱ ]
همچنین نقل میکنند که چون شاه اسماعیل صفوی، عراق را فتح کرد و به کربلا مشرّف شد، نسبت به جلالتشان حرّ و مرقد شریف او تردید کرد.
👈هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگرشهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.❗️❗️
👌پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
👌پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند وبرای روشن شدن حقیقت دستور داد تا قبر او را نبش کنند.[ ۲ ]
👈چون آن را شکافتند، جسد حرّ را با لباسهای خون آلود مشاهده نمودند، و آثار جراحت را بر بدنش تازه یافتند و بر سر او ضربت شمشیری بود و دستمالی بر آن جراحت بسته شده بود. شاه دستور داد آن دستمال را بگشایند و دستمالی دیگر به جای او ببندند.[ ۳ ]
👈چون در کتب تاریخ و سیره نقل شده بود که این دستمال متعلق به امام حسین(ع) بود که بر سر حرّ بست. امّا موقعی که دستمال را از سر حرّ باز کردند، خون فوران نمود به طوری که قبر پر از خون شد. سر را با دستمال دیگر بستند ولی خون قطع نشد. به ناچار با همان دستمالی که از آنِ امام حسین(ع) بود بستند و خون قطع شد. شاه فقط قطعه کوچکی از آن را برداشت… دستور داد که بارگاه حرّ را با شکوه و جلال بیشتری بسازند.[ ۴ ]
📚۱) رجوع کنید به جزایری، ج۳، ص۲۶۵ـ۲۶۶
📚۲) ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع الغرر، ج۴، ص۸۹.
📚۳) تنقیح المقال، ج۱، ص۲۶۰.
📚۴) نعمت الله بن عبدالله جزایری، الانوار النعمانیه، ج۳، ص۲۶۵. و تنقیح المقال، ج۱ ص۲۶۰. و تراث کربلا، ص۱۱۵
#محرم
#امام_حسین (ع )
@sheydaeii 🏴