توبیاروضہبخوانگریہبہپایشباما
جانسپردنزغمڪربُبلـایشباما!'(:🥲💔
#اباعبداللـہ!'🌿
[ رفیقِ شھیدم ] .
صحرای کربلا ....)💔 پای برهنه ....🖤 طاقت دختر سه ساله.....)💔
راویمیگه:
دیدمیهدختریدارهرواینخارایصحرامیدَوه
بااسبسمتشرفتمبگمبیانترس
دیدمایندخترتاصدایپایاسبوشنیدتندتردوید!
رسیدمبهشدیدمایندوتادستایکوچولوشوگذاشترو گوشاش(:!
گفتمسلمونی؟
تاحالاقرآنخوندی؟
فَأمَّاالْیَتیمِفَلاتَقْهَرْ
نزنیا!
نزنیآقا
منباباندارم..💔
السلامعلیکیارقیهبنتالحسین💔
🍃
بابا یکے من را به قصد کشت میزد
هربار گفتم یا علــــے با مشت میزد
یک بار گفتم اسم زهــــرا مادرت را
دیدم که نـامردے لگد از پشت میزد😭
#روز_سوم_محرم
-باباشماچیزینپرسازگوشواره
منهمازانگشترنمیگیرمسراغی
.
.
بمیرمبرایتیماباعبدالله..🖤💔
.
.
فرشته ها دنبال
آرام کردن رقیه بودند؛
اما رقیه فقط
با سر ِ حسین(؏) آرام گرفت💔))
[ رفیقِ شھیدم ] .
-باباشماچیزینپرسازگوشواره منهمازانگشترنمیگیرمسراغی . . بمیرمبرایتیماباعبدالله..🖤💔 . . فرشت
به نظر شما دختر یتیم را
با سر بریدهٔ پدر آرام می کنند؟!
چرا دختر حسین(؏) را اینچنین آرام کردند؟!
یعنی کسی نمی دانست
کُشتن با آرام کردن فرق دارد؟!
.
.
شاید رقیه(س) تو خرابه
برای پدر اینجوری زمزمه میکرده:
یک نیستان ناله در هر استخوان دارم من💔))
[ رفیقِ شھیدم ] .
به نظر شما دختر یتیم را با سر بریدهٔ پدر آرام می کنند؟! چرا دختر حسین(؏) را اینچنین آرام کردند؟! ی
چندوقتاستصدایمنزدی"دخترمن؟"
چندوقتاستنگـــفتمبهتو"جانمبابا؟"😭🖤
#رقیھخاتون ✨
#شبسوممحرم 🥀
#حسینجانم 💔
#محرمالحرام 🕯
[ رفیقِ شھیدم ] .
چندوقتاستصدایمنزدی"دخترمن؟" چندوقتاستنگـــفتمبهتو"جانمبابا؟"😭🖤 #رقیھخاتون ✨ #شبسوممح
🙂✋🏻اما رقیه با سر بابا آرام گرفت💔
.
.
بابامغیلانچیست؟!
میدانی..؟!
.
.
نمیدانےچقدࢪازعمہپرسیدم
کجابودی😔
.
.
بابایی...؟!
سفرانقدرطولانی...؟
نگفتیدختـریداری؟!
[ رفیقِ شھیدم ] .
🙂✋🏻اما رقیه با سر بابا آرام گرفت💔 . . بابامغیلانچیست؟! میدانی..؟! . . نمیدانےچقدࢪازعمہپرسیدم
نھ لالایینمیخواهم
فقطاینمدتیکہمندرد،داشتمکجابودی..؟
.
.
نھبابانمیخواهمبگمکجارفتم😭
نمیخواهمبگمکهدربازارچرخیدم...💔
.
.
فقطایـنࢪابگـوبابا
زپایمدانہدانہخارمیچیدمکجـابودے..؟!😔💔
.
.
تویاِزدحامتوࢪوگمکردم💔
[ رفیقِ شھیدم ] .
نھ لالایینمیخواهم فقطاینمدتیکہمندرد،داشتمکجابودی..؟ . . نھبابانمیخواهمبگمکجارفتم😭 ن
بـابـانمیخواهدبگوییکجارفتی..
خودمازخاکسترموهایتفهمیدمکجـابودے...😭😭
.
.
تومسـیرشامتوروگمکردم...😞
.
.
نانجیباومدپیشیزیدگفت:
امیرهرچقدربهاینبچهها،آبوغذاندادیمچیزینخواستند...😔
.
.
یزیدپرسـید:
خبچیکاࢪکردین؟!
[ رفیقِ شھیدم ] .
بـابـانمیخواهدبگوییکجارفتی.. خودمازخاکسترموهایتفهمیدمکجـابودے...😭😭 . . تومسـیرشامتور
باباییبہزحـمتبر،ࢪویپنجههایمایستادم...
خودمدیدم...💔
خودمدیدمکجابودی..😭💔
.
.
لعنةاللهعلیهگفت:
انقدر،زدیمشونکھ...💔
.
.
گفتچیشدخب؟!
[ رفیقِ شھیدم ] .
باباییبہزحـمتبر،ࢪویپنجههایمایستادم... خودمدیدم...💔 خودمدیدمکجابودی..😭💔 . . لعنةاللهعلیه
گفتشامیر...
انقدࢪتازیانهزدیمیہدفعهآخنگفتن💔😭
فقطیہموقعتازیانهبهسروصورتشونمیخورد؛دستشونرو،رویسرشونمیزاشتن...💔
.
.
چجوریدلتوناومدنامردا...؟!
بابچہییتیمیکهپدرشوشهیدکردیدآخه..؟!💔
.
.
بریمزمانیکهبهبیبیسهسالھ
بهشونسراربابرودادند😭💔تابابارودادنبغلش...😭
مات ...
مات نگاه میکرد..💔