eitaa logo
[ رفیقِ شھیدم ] .
1.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
270 فایل
بسم الله وقفِ حضرتِ مهدی باافتخآر ساندیسخورِانقلاب . من ؟ یه تکواندو کار و بسیجی رفیقِ شهیدم ؟ابراهیم هادی من به امیدِ اینکه این پرچمُ🇮🇷 بکشن رو تابوتم زندگی میکنم شهید نشی،میمیری . کپۍ ؟ حلالت رفیق . تا‌خون‌تو‌رگامه،‌این‌پرچم🇮🇷🇵🇸باهامه: )
مشاهده در ایتا
دانلود
[ رفیقِ شھیدم ] .
🙂✋🏻اما رقیه با سر بابا آرام گرفت💔 . . بابا‌مغیلان‌چیست‌؟! میدانی..؟! . . نمیدانے‌چقدࢪ‌از‌عمہ‌پرسیدم
نھ‌ لالایی‌‌نمیخواهم فقط‌این‌مدتی‌کہ‌من‌درد‌،داشتم‌کجا‌بودی..؟ . . نھ‌بابا‌نمی‌خواهم‌بگم‌کجا‌رفتم😭 نمیخواهم‌بگم‌که‌در‌بازارچرخیدم...💔 . . فقط‌ایـن‌ࢪا‌بگـو‌بابا‌ ز‌پایم‌دانہ‌دانہ‌خار‌میچیدم‌کجـا‌بودے‌..؟!😔💔 . . توی‌اِزدحام‌‌تو‌‌ࢪو‌گم‌کردم💔
[ رفیقِ شھیدم ] .
نھ‌ لالایی‌‌نمیخواهم فقط‌این‌مدتی‌کہ‌من‌درد‌،داشتم‌کجا‌بودی..؟ . . نھ‌بابا‌نمی‌خواهم‌بگم‌کجا‌رفتم😭 ن
بـابـا‌نمیخواهد‌بگویی‌کجا‌رفتی.. خودم‌‌از‌خاکستر‌موهایت‌فهمیدم‌کجـا‌بودے...😭😭 . . تو‌مسـیر‌شام‌تو‌رو‌گم‌‌کردم...😞 . . نانجیب‌اومد‌پیش‌یزید‌گفت‌: امیر‌هرچقدر‌به‌این‌بچه‌ها‌‌،آب‌وغذا‌ندادیم‌چیزی‌نخواستند...😔 . . یزید‌پرسـید‌: خب‌چیکاࢪ‌کردین؟!
[ رفیقِ شھیدم ] .
بـابـا‌نمیخواهد‌بگویی‌کجا‌رفتی.. خودم‌‌از‌خاکستر‌موهایت‌فهمیدم‌کجـا‌بودے...😭😭 . . تو‌مسـیر‌شام‌تو‌ر
بابایی‌بہ‌زحـمت‌بر‌،ࢪوی‌پنجه‌هایم‌ایستادم... خودم‌دیدم...💔 خودم‌دیدم‌کجا‌بودی..😭💔 . . لعنةالله‌علیه‌گفت: انقدر‌،زدیمشون‌‌کھ...💔 . . گفت‌چیشد‌خب؟!
[ رفیقِ شھیدم ] .
بابایی‌بہ‌زحـمت‌بر‌،ࢪوی‌پنجه‌هایم‌ایستادم... خودم‌دیدم...💔 خودم‌دیدم‌کجا‌بودی..😭💔 . . لعنةالله‌علیه‌
گفتش‌امیر... انقدࢪ‌تازیانه‌زدیم‌یہ‌دفعه‌آخ‌نگفتن💔😭 فقط‌یہ‌موقع‌تازیانه‌به‌سر‌و‌صورتشون‌میخورد‌؛دستشون‌‌رو،روی‌سرشون‌میزاشتن...💔 . . چجوری‌دلتون‌اومد‌نامردا‌...؟! با‌بچہ‌ی‌یتیمی‌که‌پدرشو‌شهید‌کردید‌آخه..؟!💔 . . بریم‌زمانی‌که‌به‌بی‌بی‌سه‌سالھ بهشون‌سر‌‌ارباب‌رو‌دادند😭💔تا‌بابا‌رو‌دادن‌بغلش‌...😭 مات ... مات نگاه میکرد..💔
[ رفیقِ شھیدم ] .
گفتش‌امیر... انقدࢪ‌تازیانه‌زدیم‌یہ‌دفعه‌آخ‌نگفتن💔😭 فقط‌یہ‌موقع‌تازیانه‌به‌سر‌و‌صورتشون‌میخورد‌؛دستشو
این‌بابای‌منه؟!💔 . . بابا‌میدونستم‌آخر‌میای‌پیشم‌..😭 . . بابا‌میدونستم‌کہ‌همدمت‌میشم😔 . . میای‌کہ‌برات‌ابر‌بهاری‌شم‌..🥀 . . فقط بابا جون میشه یه کار واسم ڪنی؟💔😭
این عکس خودش روضست🥺💔
دنیای من سه سالشه :)))
در گوشه خرابه،کنار فرشته‌ها با ناخنی شکسته،ز پا خار می‌کشد دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک،عکس علمدار می‌کشد💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بِھِش‌گٌفتَم:        ‌ حـٰاجۍمَن‌خِیلےگناھ‌کَࢪدَم..🚶‍♂ فکرکنم‌آقام‌حٌـسِین‌ کلًابیخیـالِ‌مـآشده..!💔 گفت:             گناھاٺ‌ازشِمࢪلَعنَت‌الله‌بیشٺࢪھ؟! لَبَم‌ࢪوگازگِࢪِفتَم‌گٌفٺَم: اَستَغفِࢪٌالله،نہ‌دیگہ‌دَࢪاون‌حَد!🌿 گٌفت:شِمراگه‌ازسینہ‌ۍِ حَضࢪَت‌مِیومدپایین‌و توبہ‌میڪࢪد، آقادستشُ‌میگرفت..!✋🏻シ
یه‌عزیزی‌میگفتن‌: دهه‌اول‌‌محرم‌کربلا‌بودم؛ اون‌لحظه‌ای‌که‌‌چراغای‌قرمز‌روشن‌میشه طبل‌عزا‌رو‌میکوبن،یه‌غمی‌میاد‌تو‌دلت دوست‌داری‌‌همونجا‌بمیری:)! غم‌سید‌الشهداست‌دیگه(: اصلا‌حسین‌جنس‌‌غمش‌فرق‌می‌کند:)!
[ رفیقِ شھیدم ] .
دنیای من سه سالشه :)))
نگاه نکنید دستاش کوچیکه .. به خدا بزرگترین گره های عالمُ باز میکنه 💔 کافیه بگه ببین بابا اینا برام چجوری گریه میکنن