eitaa logo
[ رفیقِ شھیدم ] .
1.4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
270 فایل
بسم الله وقفِ حضرتِ مهدی باافتخآر ساندیسخورِانقلاب . من ؟ یه تکواندو کار و بسیجی رفیقِ شهیدم ؟ابراهیم هادی من به امیدِ اینکه این پرچمُ🇮🇷 بکشن رو تابوتم زندگی میکنم شهید نشی،میمیری . کپۍ ؟ حلالت رفیق . تا‌خون‌تو‌رگامه،‌این‌پرچم🇮🇷🇵🇸باهامه: )
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز قراره یک کانال همه چی تموم رو بهتون معرفی کنم😍 اگر گاندویی باشی شخصیت های رمانو میشناسی👍🏻 توی این کانال میتونی کلییی رمان جذاب بخونی🤩 این رمانی هم که الان میخونید تا پارت آخر توی کانال بارگذاری شده👇🏻 ــــــــــــــ 🐊 داوود: دستای یخ رسول تو دستام بود.... با چیزی که دیدم دستام بی حس شد😨😳 رسول: رفتم سمت شیشه اتاق، با صحنه ای دیدم خشکم زد...😱 بدنم یخ زده بود... توان ایستادن رو پاهامو نداشتم.... خواستم برم تو اتاق که داوود و سعید دستامو گرفتن و نزاشتن برم تو..! با صدای بلند گفتم: ولممم کنییدد😫 سعید: رسول بزار کارشونو بکنن😭 رسول: سعید تروووخداااا ولممم کننن😤😭 داوود:رسول جان😭 رسول: ولمم کننن دااوودد😩 رفیقم، کسی که از بچه گی باهاش بزرگ شدم داره جلو چشام پر پر میشهه ولمم کننیدد داوود: با چیزی که دیدیم دستامون شل شد قلبامون از جاش داشت کنده میشد😨 ـــــــ عطیه: چند قدم مونده بود به آسانسور برسیم که یه چیزی نظرمو جلب کرد🧐 فک کنم همون اقایی بود که اومد گفت محمد مریض احواله؟! یکم بیشتر توجه کردم اره خود خودشه👍🏻 خیلی نگران شدم که نکنه...😥 با ترس رفتم جلوتر... با صحنه ای که دیدم احساس کردم قلبم نمیزنه😖😳😭😱 ــــــ رسول: از فرصت استفاده کردم و رفتم تو اتاق... کلی دکتر کنار محمد بودن که بهش شوک الکتریکی میدادن...😨 چشای من دوخته شده بود به اون دستگاهی که به قلب محمد وصل بود...😭 اون دستگاهی که یه خط صاف روش نقش بسته بود.... پ.ن¹: خط صاف...! ــــــــــــ برای خواندن ادامه رمان عضو کانال زیر بشید👇🏻💫 @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400