☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت نوزدهم : بازگشت امام
✔️ راوی : حسين الله كرم
🔸اوايل #بهمن بود. با هماهنگي انجام شده، مسئوليت يکي از تيمهاي حفاظت حضرت امام به ما سپرده شد.
گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي منتهي به فرودگاه به صورت مسلحانه مستقر شد. صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نميکنم. #ابراهيم پروان هوار به دور شمع وجودي حضرت امام ميچرخيد.
🔸بلافاصله پس از عبور اتومبيل امام، بچه ها را جمع کرديم. همراه ابراهيم به سمت بهشت زهرا رفتيم.
امنيت درب اصلي بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهيم در کنار در ايستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا که حضرت #امام مشغول سخنراني بودند.
🔸ابراهيم ميگفت: صاحب اين #انقلاب آمد، ما مطيع ايشانيم. از امروز هر چه امام بگويد همان اجرا ميشود.از آن روز به بعد ابراهيم خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه #فجر چند روزي بود كه هيچكس از ابراهيم خبري نداشت. تا اينكه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصله پرسيدم: كجائي ابرام جون!؟ مادرت خيلي نگرانه.مكثي كرد وگفت: توي اين چند روز، من و دوستم تلاش ميكرديم تا مشخصات شهدائي كه #گمنام بودند را پيداكنيم. چون كسي نبود به وضعيت شهدا، تو پزشكي قانوني رسيدگي كنه.
٭٭٭
🔸شب بيست و دوم بهمن بود. ابراهيم با چند تن از جوانان انقلابي براي تصرف کلانتري محل اقدام كردند.
آن شب، بعد از تصرف کلانتري 14 با بچه ها مشغول گشت زني در محل بوديم. صبح روز بعد، خبر #پيروزي انقلاب از راديو سراسري پخش شد.
🔸ابراهيم چند روزي به همراه امير به مدرسه رفاه ميرفت. او مدتی جزء محافظين حضرت امام بود.بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهي از محافظين زندان بود. در اين مدت با بچه هاي کميته در مأموريتهايشان همکاري داشت، ولي رسماً وارد کميته نشد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح پاکش صلوات🌹
هدایت شده از مشتاقان حضور
#آیات_نور
#حزب بیست و هشتم
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- كاشتن دانه و هسته، كار انسان است، ولى شكافتن و روياندن، كار خداست.
2- دقّت در آثار طبيعى، از بهترين راههاى خداشناسى است.
3- رزق و روزى انسان، از راه همين دانهها و بذرهاست كه خداوند رويانيده است، پس به سراغ چه كسى مىرويم؟
#استاد_قرائتی
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از مشتاقان حضور
مسیح اسلام (فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام ) درمنابع اهل سنت
و مشتری رضای خدا
زندانی اش کنید آن قدر که این حرف ها و خیال می این حرف آخر را همه پذیرفتند آنگاه مصمم شده جمعی از کارها و حرف مارش در امان باشیما گفتند بکشیدش جنگاوران هر قبیله شبانه به خان پرش ببرند و در خوانی کارش را یکسره کنند
جبرئیل سلام خدا را که به رسول رساند از نقطه مهرگان انگاهش ساخت باید همان ساعتهای آغازین شب خانه را ترک میکرد و باید کسی در خانه میماند تا در بسترش بخوابد
کسی که توجه مهاجمان را به خود مشغول سازد علی این خطر بزرگ را به جان خرید بی آنکه از میزان خطر یا احتمال زنده ماندن بپرسد سپیده دم عظمت این مجاهدت خالصانه فرشته وحی را دوباره از آسمان به زمین کشاند با بشارتي وأينى ومن الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله .... از آدمیان هستند کسانی که جان خود را به بهای رضایت خدا میفروشند و خداوند با
بندگان مهربان است
٢٠٧٥ / بقره،
ابن حنبل ،شیبانی احمد بن محمد، مسند امام احمد ، ج ۳، ص ۳۸۹ طبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد تاریخ طبری ، ج ۲، ص ۳۷۳
9⃣2⃣ روز مانده به عید الله اکبر