💠اگه #درآمدتون برکت نداره و خیلی زود تموم میشه🥲
دعا برای کسی که درآمدش برکت ندارد و خیلی زود از بین میرود😍👇
❌در شب دوشنبه
با وضوء درمحلی طاهر وبا لباسی پاک عود روشن کرده (عود اختیاری)
و یکی از اسکناسهایی که از حلال کسب کرده را مقابل خود بگذارد و
سوره #قریش را 21 بار برآن بخواند سپس اسکناس را تا کند و درجیب بگذارد🪴
♨️ تا زمانیکه این اسکناس در جییش است خداوند بر رزق او برکت خواهد داد ان شاء الله🤲😍😍😍
⭕️شبِ دوشنبه یعنی یکشنبه بعداز نماز مغرب ،هرهفته همین دستور رو انجام بدید😉
💠نقل شده از استاد شیخ احمد مصری
♨️چهاراثر قرائت سورهی قدر
🔹آمرزش
⇦ خواندن سوره قدر در یکی از نماز
ها باعث آمرزش گناهان میشود.
[ ثواب الاعمال ص۲۶۷]
🔹اجابت دعا
⇦ هرکس این سوره را بخواند وآنگاه
دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب
نوشته میشود.
[ مستدرکالوسائل ج۴ص۱۹۰]
🔹امنیت
⇦ هرکس بعد از نماز عشا 15 بار
سوره قدر را بخواند تا شب آینده
در امان الهی خواهد بود.
[ تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹ ]
🔹خواب آرام
⇦ هرکه پیش از خواب 7مرتبه سوره
قدر را بخواند تا صبح در امان الهی
خواهد بود.
[تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹]
🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلامالله🕊علیها🤲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابراهیم افشاری 4_5803315864249830045.mp3
زمان:
حجم:
4.21M
🔷داستان تشرف شماره 6
🔴داستان تشرف محمد صادق عراقی
🎙️#ابراهیم_افشاری
#تشرفات
🆔https://eitaa.com/montazeran_zohouremahdi
#صندوق_حق_الناس
دوستان امروز برای جبران حق ناس دعای فرج و دعای سلامتی امام زمان رو داریم
به نیابت از تمام کسانی که حقی از اونا توسط ما ضایع شده
ان شاءالله امام زمان حافظ و نگهدار همه ما باشه🤲
سلامتی آقا امام زمان صلوات💓💜
🍃
باطنِ ما در این دنیا، همان ظاهرِ ما در آن دنیاست.😱
⚠مراقب باشیم قیامت چه ظاهری داریم👇
⚡️ یَومَ تُبلَی السَّرَائِر (طارق/۹)
💢 قیامت روزی است که اسرارِ نهانِ انسان آشکار میشود.
#تلنگر
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| #استاد_شجاعی
✘ هر وقت کارت گیر کرد، نترس اینجوری دعا کن!
اللّٰھـُم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲♥️|↫ #منتظران_ظهورمهدی
─┅═༅✾═❥༅✿༅❥═༅✾═┅─
✔️https://eitaa.com/montazeran_zohouremahdi🌤
ߊَܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐَܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊܠܦَــــܝَܥܼܢ🌤
─┅═༅✾═❥༅✿༅❥═༅✾═┅─
🔻 تجربه_نزدیک_به_مرگ
♨️آزار مــؤمــن
🔹در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم.
🔹 در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم.
🔹 برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي!
🔹 من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خسخس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده ميشد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم!
🔹يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد.
فهميدم كه رفقا ميخواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. ميخواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر ميکنند ترسيدهام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم.
🔹 هرچه صداي پاي من نزديكتر ميشد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود.
يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم.
🔹 پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود.
ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرتخواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم.
🔹 نميدانيد چه حالي بود، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم ميديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب ميكشيدم. گويي خودم به جاي آنطرف اذيت ميشدم.
🔹از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ ميشد!
وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونهاي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت.
🔹 همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت.
سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد. او مرا ترساند.
من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند. جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟ ديگه حرفي براي گفتن نداشتم.
🔹خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود. دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذيت و آزار يك مؤمن!
📚سه دقیقه در قیامت
🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلامالله🕊علیها🤲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#