♦️کرونایی های بدون علامت چگونه درمان می شوند؟
🔹دکتر مینو محرز: برای مبتلایان بدون علامت بین سه تا هفت روز قرنطینه کافی است و بعد می توانند با ماسک بیرون آیند.
🔹معمولا گفته می شود مدت قرنطینه مبتلایان بدون علامت می تواند کمتر باشد و حداکثر بعد از ۱۰ روز می توانند از قرنطینه خارج شوند، اما افرادی که علائم دارند حداقل باید تا ۱۴ روز قرنطینه باشند. افراد مبتلا به کرونایی که بدون علامت هستند، نیازی به مصرف دارو ندارند./ایسنا
@montazeran1184
💖 #گل_بهشتی
❈ وقتي فرزندتان از انجام كاري لذت ميبرد دستور دادن شما براي توقف كار بينتيجه خواهد بود.
❈ مثلا وقتی کودک در حال بازی رایانه ای یا تماشای تلویزیون است. مادر هر چه بگوید بگوید:
_ بسه دیگه
_ پاشو دیگه
_ درس هات مونده
_ چشم هات آسیب می بینه
_ بیام خاموشش کنم و...
↫ کودک حاضر نیست، ادامه ندهد و لذتش را متوقف کند.
❈ بهتر است به جای این حرفها یا تهدیدها به او پیشنهاد یک جایگزین جذاب بدهید، یا به او زمان اتمام بدهید.
مثلا بگویید:
_ بیا با هم کیک بپزیم.
_ بریم فوتبال بازی کنیم.
_ با هم نقاشی بکشیم.
_ با هم دیگه کتاب بخونیم.
【بسته به علایق فرزندتان جایگزین در نظر بگیرید و مدام به او تذکر ندهید.】
@montazeran1182
🔴دلار ۲۵۰۰۰ تومنی و کارگران روزمزدی که تا ۴ ظهر منتظر یک لقمه نان حلال و سری خمیده و چشمانی منتظر
آقایون دولت اگر بحث مسکن مهر یا همون مسکن ملی رو ادامه می دادید الان خیلی از مردم سر کار بودن ،خیلی از کارها ادامه داشت و کارخونه ها تعطیل نمی شدن اما افسوس که قصد کار کردن نداشتید و فقط قصدتون از پا درآوردن اقتصاد این مملکت بود .امیدواریم در دادگاه الهی پاسخی برای تصمیم های لحظه ای و بی دلیلتون داشته باشید .
@montazeran1184
🔴 توجه ، توجه
همایشی بزرگ برای هنرمندان شهرستان فردیس
این فرصت رو از دست ندین 💎
@montazeran1184
@MaddahionlinYEKNET.IR - zamine - hafteghi 99.03.08 - narimani.mp3
زمان:
حجم:
8.98M
⏯ #شهدایی
🍃بابایی سلام دل من تنگ نگاه تو شده
🍃چشم خیس من خیره بصورت ماه تو شده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@montazeran1184
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹علی هفتاد میلیون یار داره
🌹هزاران مالک وعمار داره
@montazeran1184
🔸 کسی که بخواهد تمام امورش اصلاح شود باید نمازش را اصلاح کند و اصلاح نماز به دوری از لغو و فعل حرام محقق میشود.
🔹 آیتالله بهجت (ره)
#درس_اخلاق
@montazeran1184
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 لحظات آخر جانباز مدافع حرم محمد جعفر حسینی به روایت همسرش
🔸 بهش گفتم پاشو خیلی زود داری ما رو تنها میذاری...😭
#عند_ربهم_یرزقون
#کلیپ_همسرداری
@montazeran1184
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸درددل ونگرانی حاج میثم مطیعی برای پیاده روی اربعین
🔹آقا جان، ما چند ماه قبل از اربعین نگران اربعین هستیم
🔸اگر تو هم مسافری قدم قدم با من بخون
🔹راه شیرین تر می کنه مرور خاطراتمون
🔸 #یادش_بخیر تو انتظار این مسیر میموندیم
🔹 #یادش_بخیر تا از نجف راهی شدیم می خوندیم
🔸پشت سر مرقد مولا روبرو جاده و صحرا
🔹بدرقه با خود حیدر پیش رو حضرت زهرا(س)
🔸اینجا هرکی هر چی داره نذر حسین کرده
@montazeran1184
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_پنجم
💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم میپیچیدم، ثانیهها را میشمردم بلکه زودتر برگردند و بهجای همسر و برادرم، #تکفیریها با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست.
از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمیتواند برخیزد.
💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و میخواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه میکردم :«حتماً دوباره #انتحاری بوده!»
به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و میدیدم قلب نگاهش برای مصطفی میلرزد که موبایلم زنگ خورد.
💠 از #خدا فقط صدای مصطفی را میخواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟»
و نمیدانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیریها به کوچههای #زینبیه حمله کردهاند که پشت تلفن به نفسنفس افتاد :«الان ما از #حرم اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیریها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!»
💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار میترسید دیگر دستش به من نرسد که #مظلومانه التماسم میکرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!»
ضربان صدایش جام #وحشت را در جانم پیمانه کرد و دلم میخواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم.
💠 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمیخواستم به او حرفی بزنم و میشنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیکتر میشود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم #حرم!»
و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیریها وارد خانه شدند #حجابمان کامل باشد که دلم نمیخواست حتی سر بریدهام بیحجاب به دستشان بیفتد!
💠 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس میتپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس میکردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند.
فریادشان را از پشت در میشنیدم که #تهدید میکردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم.
💠 دست پیرزن را گرفتم و میکشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمیداد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند.
ما میان اتاق خشکمان زده و آنها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ میزدیم.
💠 چشمانم طوری سیاهی میرفت که نمیدیدم چند نفر هستند و فقط میدیدم مثل حیوان به سمتمان حمله میکنند که دیگر به #مرگم راضی شدم.
مادر مصطفی بیاختیار ضجه میزد تا کسی نجاتمان دهد و این گریهها به گوش کسی نمیرسید که صدای تیراندازی از خانههای اطراف همه شنیده میشد و آتش به دامن همه مردم #زینبیه افتاده بود.
💠 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی میتپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد.
نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آنها به گریه افتادم.
💠 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدمهایی که در زمین فرو میرفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد.
یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بالبال میزد که بیخبر از اینهمه گوش #نامحرم به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف #حرم درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو میرسونه خونه!»
💠 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشکهایم به ابوالفضل التماس میکردم دیگر به این خانه نیاید که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم.
مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از #مدافعان_حرم هستند و به خونمان تشنهتر شوند.
💠 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانهام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجهام جان میدهد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
4.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنزمانکهبرایبردنمن؛
میشکافیصفقیامترا...
اهلمحشرباغبطهمیگویند؛
خوشبهحالتبردهنامترا...💔
#کلیپ•📽
#یااباعبداللهالحسین...🌱
@montazeran1184
🌹
هر نمازی که میخونید بعدش صد مرتبه استغفار کنید؛ یکی از گناهانی که انجام میدیم نمازهای ماست
عاصیان از گناه توبه کنند
عابدان از عبادت استغفار
ما خیال می کنیم نماز ما نمازه!! ما باید برای نماز ها و روزه هامون هم استغفار کنیم، مگر اینکه خدا به فضل خودش نماز های ما را قبول کنه، واقعا یه غصه ایست که ما برای نمازهامون هم باید استغفار کنیم😔
˝آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)˝
@montazeran1184