eitaa logo
منتظران ظهور
29.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
18.6هزار ویدیو
805 فایل
کانال دوم ما کانال قرآن و ادعیه @quranvadoa نشر مطالب فقط با آیدی کانال منتظران ظهور جایز است تبادل و تبلیغ @aaaaammmee کانال تبلیغات @montazarnn @montazerane_zohour_info اطلاعات کانال آدرس ما در تمامی پیام‌رسان‌ها👇 zil.ink/montazerane_zohour
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز کانال منتظران ظهور 🎥 فقط ۵ نشانه دیگر مانده است «علائم حتمی ظهور» 🔸نشانه‌ های حتمی ظهور حضرت مهدی (عج)، یعنی نشانه‌ هایی كه قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطی شدید با ظهور داشته و بسیار نزدیك ظهورند، پنج نشانه می‌باشند. 🔹برخی از این نشانه‌ های پنج‌گانه چند روز قبل از ظهور واقع می‌شوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ می‌دهند. ✍️ ندای آسمانی که هر کس در سراسر جهان، آنرا با زبان مخصوص خودش خواهد شنید، در واقع اعلام جهانی ظهور است که همزمان با امر ظهور رخ می‌دهد. 🔺رژیم منحوس سفیانی که سرسخت ترین دشمن امام زمان محسوب میشود، ۱۵ ماه قبل از ظهور خروج میکند و بر مناطق شام‌ مسلط میشود؛ همزمان با خروج سفیانی، سید یمانی از یمن و سید خراسانی از ایران‌ خروج می‌نمایند و از یاران حضرت مهدی هستند. 🔸 خسف بیداء (فرو رفتن لشکر سفیانی در بیابان) - هنگامی که لشکر سفیانی بسوی مکه و جنگ با حضرت مهدی (عج) عازم می‌شود، در بیابانی بنام بیداء، در مرز میان مکه و مدینه فرو خواهند رفت. 🔺قتل نفس زکیه (انسان پاک و بی گناه): فاصله بین قتل نفس زکیه و ظهور قائم (عج) بیش از ۱۵ شبانه روز نیست. ✍️ در روایتی از علامه مجلسی در بحار الانوار آمده که امام به یارانش می‌فرمایند: برخی از اهل مکه خواهان ما نیستند ولی من برای اینکه اتمام حجت شود، کسی را می فرستم برای اینکه پیام من را به مردم مکه برساند؛ یکی از یاران خود را «نفس زکیه» به مکه می فرستد. @montazerane_zohour
▪️نامت سکینه باشد و محنت زدای ما گریان بود برای غمت دیده‌های ما ما غرق غفلت ایم و اسیران «غیبت» ایم ای غرق در خدا ، تو دعا کن برای ما 🔘 "شاهدُخت" به مناسبت سالروز شهادت . 🔰نشر حداکثری با شما ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃💔🍃~✾┈••• @montazerane_zohour ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃💔🍃~✾┈•••
❤️ ❤️ محکم بغلش کردم و بهش تبریک گفتم خدا رو شکر اونشب همه خوشحال بودن رفتم داخل اتاقم ،رو تختم نشستم و یه نفس راحت کشیدم _ گوشیمو برداشتم و شماره ی علی رو گرفتم الو جوابشو ندادم دوست داشتم صداشو بشنوم دوباره گفت: الو همسرجان قند تو دلم آب شد اما بازم جواب ندادم گوشی رو قطع کرد و خودش زنگ زد الو اسماء جان الو سلام علی پووووفی کردو گفت: چرا جواب نمیدی خانوم نگران شدم آخه میخواستم صدای آقامونو گوش بدم خندیدو گفت :دیوووونه _ جان دلم کار داشتی خانوم جان اووهوممم علی اردالان اومده - اردلان شوخی میکنی چه بی خبر آره والا دیوونست دیگه - چشمتون روشن مرسی همسرم .شب بیا خونه ما - واسه شام دیگه آره - به شرطی که خودت درست کنی چشم _ چشمت بی بلا پس زود بیا فعلا - فعلا... نیم ساعت گذشت. علی با یه شیرینی اومد خونمون بعد از شام از قضیه ی امروز که مامان فکر کرده بود اردلان رو دیده بحث شد ... اردلان تعجب زده نگاهمون میکرد و سرشو میخاروند بعد هم دستشو انداخت گردن مامان و گفت: مامان جان، مارو او جلوها که راه نمیدن که ، ما از پشت بچه ها رو پشتیبانی میکنیم لبخند پررنگی رو لب مامان نشست و دست اردلان رو فشار داد یواشکی به دستش اشاره کردم و بلند گفتم:پشتیبانی دیگه چشماش گرد شد ، طوری که کسی متوجه نشه ، دستش رو گذاشت رو دماغش ،اخم کردو آروم گفت:هیس _ بعد هم انگشت اشارشو به نشونه ی تحدید واسم تکون داد خندیدم و بحث رو عوض کردم: خوب داداش سوغاتی چی آوردی دوباره چشماشو گرد کرد رو به علی آروم گفت:بابا ای خانومتو جمع کن، امشب کار دستمون میده ها... زدم به بازوشو گفتم چیه دوماهه رفتی عشق و حال و پشتیبانی ولی واسه ما یه سوغاتی نیوردی خندیدو گفت چرا آوردم بزار برم کولمو بیارم. - داداش بشین من میارم رفتم داخل اتاقشو کوله ی نظامیشو برداشتم خیلی سنگین بود از گوشه یکی از جیب هاش یه قسمت ازیه پارچه ی مشکی زده بود بیرون کوله رو گذاشتم زمین گوشه ی پارچه رو گرفتم و کشیدم بیرون یه پارچه ی کلفت مشکی که یه نوشته ی زرد روش بود _ چشمامو ریز کردم و روشو خوندم "لبیک یا زینب"که روی اون نوشته ها لکه های قرمز رنگی بود پارچه رو به دماغم نزدیک کردم و بو کردم متوجه شدم اون لکه های خونه لرزه ای به تنم افتاد و پارچه از دستم افتاد احساس خاصی بهم دست داد نفسم تنگ شده بود _ صدای قلبم رو میشندیدم نمیفهمیدیم چرا اینطوری شدم چند دقیقه گذشت اردلان اومد داخل اتاق که ببینه چرا من دیر کردم رو زمین نشسته بودم و به یه گوشه خیره شده بودم متوجه ورود اردلان نشدم و اردلان دستش رو گذاشت رو شونمو صدام کرد:اسماء _ به خودم اومدم و سرمو برگردوندم سمتش چرا نشستی مگه قرار نبود کوله رو بیاری بلند شدم و دستپاچه گفتم إ إ چرا الان میارم کوله رو برداشت و گفت: نمیخواد بیا بریم خودم میارم کوله رو که برداشت اون پارچه از روش افتاد یه نگاه به من کرد یه نگاه به اون پارچه اسماء باز دوباره فوضولی کردی سرمو انداختم پایین و با صدای آرومی گفتم:ببخشید داداش این چیه؟ چپ چپ نگاهم کردو کوله پشتی و گذاشت زمین آهی کشیدو گفت: بازوبند رفیقمه شهید شد سپرده بدم به خانومش - داداش وقتی گرفتم دستم یه طوری شدم خوب حق داری خون شهید روشه اونم چه شهیدی هر چی بگم ازش کم گفتم _ داداش میشه بگی خیلی مشتاقم بدونم درموردش - الان نمیشه مامان اینا منتظرن باید بریم با حالت مظلومانه ای بهش نگاه کردم و گفتم:خواهش میکنم - إ اسماء الان مامااینا فکر میکن چه خبره میان اینجا بعد این بازو بندو مامان ببینه میدونی که چی میشه دستمو گرفت و بازور برد تو حال با بی میلی دنبالش رفتم و اخمهام تو هم بود همه ی نگاه ها چرخید سمت ما لبخندی نمایشی زدم و کنار علی نشستم علی نگاهم کردو آروم در گوشم گفت:چیزی شده اخمهات و لبخند نمایشیت باهم قاطی شده همیشه اینطور موقع ها متوجه حالتم میشد خندیدم و گفتم:چیزی مهمی نشده حس کنجکاوی همیشگیم حالا بعدا بهت میگم لبخندی زد و گفت:همیشه بخند،با خنده خوشگلتری اخم بهت نمیاد لپام قرمز شد و سرمو انداختم پایین. هنوزهم وقتی ای حرفا رو میزد خجالت میکشیدم اردلان کولشو باز کرده بود و داشت یکسری وسیله ازش میورد بیرون _ همه چشمشون به دستای اردالان بود اردلان دستاشو زد به همو گفت:خب حالا وقت سوغاتیه البته اونجا کسی سوغاتی نمیگیره فقط بچه های پشتیبانی میتونن یه قواره چادر مشکی رو از روی وسایلی که جلوش گذاشته بود برداشت و رفت سمت مامان چهار زانو روبروش نشست:بفرمائید مادر جان خدمت شما. بعدش هم دست مامان بوسید _ مامان هم پیشونی اردلان رو بوسیدو گفت:پسرم چرا زحمت کشیدی سلامتی تو برای من بهترین سوغاتی.. دارد ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour
ختم به نیت🔰 💔 هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌•••┈✾~🍃💔🍃~✾┈••• @montazerane_zohour ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃💔🍃~✾┈•••
❤️ دلها بہ یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست... ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو!! ای تجلی آبی ترین آسمان امید!! ای منتهای برترین خیال هستی!! دنیا نیازمند ظهور توست،و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد. ای قلب عالم امکان!!❤️ عجـل_لولیـڪ_الفـرج ✨شبتون مهدوی؛التماس دعاے فرج🤲 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُذِلَّ الْکافِرینَ الْمُتَکَبِّرینَ الظّالِمینَ ▫️🔆سلام بر تو ای خوار کننده کافران گردنکش و ستمکار🔆 📚 زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌸 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
▫️✴️چه نمازی شود! چه نمازی شود آن روز که تو ظهور کرده باشی در کنار کعبه؛ جبرئیل برایت سجاده پهن کند و با زمزم وضو بگیری و عیسی موذن تو باشد. آن روز ما حیرت‌زده از شکوه و جلالت «الله اکبر» می‌گوییم؛ ناتوان از شکر نعمت داشتنت، «حمد» می‌خوانیم؛ سپاسگزار از برکت مَقْدم تو به پیشگاه خدا سر خَم می‌کنیم؛ و به شکرانه‌ی ظهورت، سجده می‌بریم. آن روز در قنوتمان، دیگر به جای دعای فرج، خواهیم خواند: 🤲 "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ ... سپاس خدایی که وعده‌اش را برای ما محقق کرد... " "بعد قد قامتِ مهدی چه نمازی بشود!" ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
1_1186980956.mp3
2.45M
کتاب صوتی قصه ی معراج قسمت 6⃣ فصل پنجم - ورود به بهشت ادامه دارد. ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🗓 قسمت چهل و پنجم دانلود با کیفیت بالا از پیج رسمی کانال منتظران ظهور در آپارات ✳️ در قسمت چهل و پنجم به ادامه ی بررسی و بحث در مورد فاجعه ی منا در سال 2015 میپردازیم. 📌🔍و در قسمت های بعدی خواهید فهمید کعبه و مسجدالقصی چه ویژگی خاصی دارند و چرا پیروان شیاطین اینقدر برای گرفتن فلسطین و ... تلاش میکنند و چرا میخواهند معبد سلیمان را بسازند...🤔 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅ ﷽ قسمت 4⃣ 🌷مهدی شناسی ۴  ◀️ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ،ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ،ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ. ◀️ﻧﻪ!ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺶ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ،ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ،ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻌﻠﯽ ﻭ ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ. ◀️ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺿﻼ‌ﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ،ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ،ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ،ﺑﻪ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ.ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﻦ،ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ.. 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 خدای تو و حضرت یوسف یکیه! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ_تصویری 🔹سخنرانی استاد عالی🎤 🎬موضوع: اگر به امام زمان(عجل الله) توسل واقعی بجوییم، قطعا از حضرت جواب می گیریم🙏 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 به خوبے‌هاے خودتون انعطاف پذیرے اضافه کنید!" ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
هدایت شده از منتظران ظهور
دعای توسل ۱ - فرهمند.mp3
3.93M
دعای توسل با صدای استاد فرهمند ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙️ @montazerane_zohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه | درد دل حضرت سکینه (س) با اباعبدالله (ع) | حاج محمدرضا بذری😭 🔰نشر حداکثری با شما ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
💢تکلیـــف دوم:🔻 🔰طلب معرفت به امام زمان علیه السّلام از خداوند متعال و دعا در این زمینه تکلیف دیگر مومنان است. ◽️همان گونه که گفته شد، از مهم ترین و واجب ترین تکالیف مؤمنان، پس از معرفت به خدا و رسول او، معرفت و شناخت ولّی امر، امام زمان علیه السّلام است. 🔸ولی از آنجا که حصول این معرفت به دست خداوند متعال است و از عهده‌ی انسان خارج است و این معرفت تنها با سعی و خواست انسان بدست نمی‌آید، بلکه آن نوری است که خداوند متعال در قلب هر کس که بخواهد قرار می‌دهد، باید حصول آن را از خداوند متعال طلب کنند و با دعا آن را از خداوند متعال بخواهند. ✍روای می‌گوید به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم: ❓معرفت ساخته کیست؟ 💠🔹حضرت فرمودند: از ساخته های خداوند است و بندگان در این ساخته سهمی ندارند.1 ⤵️در این زمینه و برای حصول معرفت به آن حضرت خواندن این دعا بسیار مناسب است: 🍃⚜اللهمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ...⚜🍃 📌این دعا در تکلیف بعد آمده است... 📚 ۱- کافی جلد۱ صفحه۱۶۳ باب لزوم الحجّة حدیث۲ 🖇 ادامه دارد.... ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه امروز کانال منتظران ظهور نام«ابقع»در کنار«اصهب»به عنوان دو رهبر یاجریان منفی در تحولات آخرالزمانی و پیش ازظهور امام زمان علیه السلام در برخی روایات مطرح شده است. از روایات اینگونه فهمیده میشود که ابقع،اصهب و سفیانی سه جریان درگیر در شام خواهد بود:«نخستین سرزمینی که درآن کشتار و شورش می شود،شام است که سه لشکر درآن با یکدیگر نبرد می کنند: ‌1.اصهب 2.ابقع 3:سفیانی این سه لشکر بایکدیگر می جنگند تاسفیانی باابقع درگیر میشود و او را با سپاهیانش می کشد وسپس اصهب رانیز ازپای درمی آورد» سپس سفیانی وارد منطقه و جنگ قرقیسیامیشود و پس ازنبردقرقیسیا،عزم ایران و حجاز میکند که در ایران سپاه اسلام در منطقه ایی(باب اصطخر) درگیر میشوند که سفیانی راپس میدهند ومانع ورود او به ایران میشوند و سپس سفیانی به حجاز میرسد در حالیکه سپاه یمانی تاآن موقع خود رابه مکه رسانده و زمینه های ظهور حضرت را آماده کرده است؛سفیانی که در مکه خرابیهای فراوانی ایجاد کرده قصد کشتن امام را دارند که یارانش و سپاه یمانی مانع شده وسفیانی در منطقه ایی بین مکه و مدینه درزمین فرو میروند(خسف بیدا) منبع:روزگار رهایی ج۲ ص۹۹۵ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
❤️ ❤️ یه قواره چادری هم به من داد و صورتمو بوسید،در گوشم گفت لای چادرتم یه چیزی برای تو و علی گذاشتم اینجا باز نکنیا همه منتظر بودیم که به بقیه هم سوغاتی بده که یه جعبه شیرینی رو باز کردو گفت:اینم سوغاتی بقیه شرمنده دیگه اونجا برای آقایون سوغاتی نداشت،ای شیرینیا رو اینطوری نگاه نکنیدا گرون خریدم همگی زدیم زیر خنده _ چشمکی به زهرا زدم رو به اردلان گفتم:إداداش سوغاتی خانومت چی دوباره اخمی بهم کردو گفت:اسماء جان دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشاالله - چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونه بدم بهش چرا به من گیر میدی - سواله دیگه پیش میاد مامان و بابا که حواسشون نبود اما علی و زهرا زدن زیر خنده علی رو به اردلان گفت: اردلان جان من و اسماء ان شاالله آخر هفته راهی کربلاییم اردلان ابروهاشو داد بالا و گفت:جدی با چه کاروانی؟؟ علی سرشو به نشونه ی تایید تکون دادو گفت: با کاروان یکی از دوستام _ إ خوب یه زنگ بزن ببین دوتا جای خالی نداره برای کی میخوای؟ - برای خودمو خانومم زهرا با تعجب به اردلان نگاه کردو لبخند زد باشه بزار زنگ بزنم علی زنگ زد اتفاقا چند تا جای خالی داشت قرار شد که اردلان و زهرا هم با ما بیان داشتن میرفتن خونشون که در گوشش گفتم:یادت باشه اردلان نگفتی قضیه بازو بندو خندیدو گفت: نترس وقت زیاد هست بعد از رفتنشون دست علی روگرفتم و رفتم تو اتاقم - علی بشین اونجا رو تخت برای چی اسماء - تو بشین رو بروش نشستم چادرو باز کردم یه جعبه داخلش بود در جعبه رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود علی عاشق انگشتر عقیق بود اسماء این چیه اینارو اردلان آورده برامون یکی از انگشترارو برداشتم و انداختم دست علی - وای چقد قشنگه علی بدستت میاد علی هم اون یکی رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه ی دستم بود دوتامون خوشحال بودیم و به هم نگاه میکردیم... اون هفته به سرعت گذشت ساک هامون دستمون بود و میخواستیم سوار اتوبوس بشیم دیر شده بود و اتوبوس میخواست حرکت کنه اردلان و زهرا هنوز نیومده بودن هر چقدر هم بهشون زنگ میزدیم جواب نمیدادن روی صندلی نشستم و دستمو گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفته بود توهم نگاهی به ساعتم انداختم ای وای چرا نیومدن _ هوا ابری بود بعد از چند دقیقه بارون نم نم شروع کرد به باریدن علی اومد سمتم ، ساک هارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس مسئول کاروان علی رو صدا کردو گفت که دیر شده تا ۵ دیقه دیگه حرکت میکنیم نگران به این طرف و اونطرف نگاه میکردم اما خبری ازشون نبود ۵دقیقه هم گذشت اما نیومدن علی اومد سمتم و گفت: نیومدن بیا بریم اسماء إ علی نمیشه که - خب چیکار کنم خانوم نیومد دیگه بیا سوار شو خیس شدی دستم رو گرفت و رفتیم به سمت اتوبوس لب و لوچم آویزون بود که با صدای اردلان که ۲۰ متر باهامون فاصله داشت برگشتم بدو بدو با زهرا داشت میومد و داد میزد ما اومدیم _ لبخند رو لبم نشست ، دست علی ول کردم و رفتم سمتشون کجایید پس شماهاااا بدویید دیر شد تو ترافیک گیرکرده بودیم سوار اتوبوس شدیم. اردلان از همه بخاطر تاخیري که داشت حلالیت طلبید تو اتوبوس رفتم کنار اردلان نشستم لبخندی زدمو گفتم: سلام داداش - با تعجب نگاهم کردو گفت:علیک سلام چرا جای خانوم من نشستی کارت دارم اخه _ اهان همون فوضولی خودمون دیگه خوب بفرمایید إ داداش فوضولی کنجکاوی. اردلان هنوز قضیه ي بازو بنده رو نگفتیا... . ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
<🕊> 📲/ ❰اِنٺظٰارفَرَج‌َٺ‌شيوِه‌ديرينہ‌مٰاسٺ؛ مِهرتۅتٰابِہ‌اَبَدهَمسَفَرِسِينِہ‌مٰاسٺ اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌿 🌔 التماس دعاے فرج🤲 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ⚜ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ... ▫️💠سلام بر تو ای مولایی که سینه مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین است. سلام بر تو و بر روزی که به تمام جهانیان جرعه های حکمت خواهی نوشاند. 📚 بحار الأنوار، ج‏ ۹۹، ص ۹۷. 🌸 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ▫️برای واژه «مهربانی»، بهترین مترادف، نام شماست! نام شما امیدبخش ترین سوگند، برای دعاهای فرج است: یا سریع الرضا، بحق الرضا، عجل لولیک الفرج غیر ٺۅ دلبر نبوَد در دلھٰا یاصاحب الزَمان(عجل الله) ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
1_1186982926.mp3
2.07M
💠💫کتاب صوتی قصه ی معراج قسمت 7⃣ فصل ششم - گذر از ملکوت ادامه دارد.. ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🗓 قسمت چهل و ششم دانلود با کیفیت بالا از پیج رسمی کانال منتظران ظهور در آپارات ✳️ قسمت چهل و ششم با موضوع انرژی ها که در اوایل مستند مطرح شد در ارتباط است. ✳️ در این قسمت اطلاعاتی در مورد دلیل قتل حجاج در سال 2015 را میفهمید و خواهید فهمید کعبه و قدس چقدر اهمیت دارند و چرا دشمنان میخواهند مسجد تخریب و در عوض معبد سلیمان ساخته شود. ✳️ وجود سنگ عقیق گنبدی شکل در یمن و زیتون های گنبدی شکل در فلسطین نیز به دلیل عبور انرژی ها از این نقاط است... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ @montazerane_zohour ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄