eitaa logo
قدمی برای ظهور مهدی موعود عج
236 دنبال‌کننده
5هزار عکس
988 ویدیو
75 فایل
ان شالله بتوانیم با افزایش سطح اگاهی و انجام واجبات و ترک محرمات قدمی مؤثر در جهت ظهور داشته باشیم. التماس دعا نشر مطالب آزاد می باشد. نظرات و پیشنهادات و تبادلات: @ya_lesaratel_hosein ادرس تلگرامی کانالمون @montazeranee
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ : ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⚫️در این پست به اتفاقاتی خواهیم پرداخت که منجر به شهادت مظلومانه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از شهادت رسول گرامی اسلام گردید: 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⚫️ بنی ساعِده  ▪️ابوبَكر در خانه پیامبر، در كناری نشسته است و حوادث را به دقّت زیر نظر دارد. «مَعن بن عَدی‌ـ» و «عُوَیم بن ساعِدَه» مىگویند سعد بن عباده با كسان خود به سقیفه رفته اند تا جانشین پیغمبر را بگزینند.ممكن است انصار با سعد بیعت كنند و از ما پیش بیفتند. خبر گردهم‌آیی انصار در سقیفه را به عُمَر می‌رسانند. او نیز ابوبَكر را باخبر می‌سازد و هر دو، روانه سقیفه بنی‌ساعِده می‌شوند. در سقیفه، به علّت اختلاف دیرینه دو قبیله «اُوس» و «خَزرَج»، مهاجرین با یاری هواداران قدیمی خود در میان انصار ـ كه بر این اختلاف دامن می‌زدند ـ گوی سبقت را از سَعد بن عُباده انصاری می‌ربایند. انصار در رقابت با یكدیگر، برای بیعت با ابوبَكر پیش‌دستی می‌كنند. 〰〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ♥️ ▪️عُمَر به همراه گروهی در مدینه می‌چرخند و در كوچه‌های آن فریاد می‌زنند: همانا با ابوبَكر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید. قبیله أسلَم كه گویا با هماهنگی قبلی در بیرون مدینه آماده بودند، با چوب‌دستی‌های بلندی وارد مدینه می‌شوند.  افراد این قبیله، دستور دارند كه همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر كسی امتناع كرد، به سر و پیشانی او بزنند. اما این چند تن هنوز به پیمان غدیر معتقد هستند و مخالف این بیعت ها و بیعت شونده ها : . نام آن‌ها چنین است: مِقداد، عَمّار، ابوذر، سلمان، عُبادَه بن صامِت، حُذَیفه بن یمان و زُبَیر… 〰〰〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ▪️در انتهای روز، ابوبَكر و عُمَر كه در مسجد به گرفتن بیعت مشغول‌اند، اعلام می‌كنند كه نمی‌توانند بر جنازه پیامبر كه در خانه مجاور مسجد است، حاضر شوند. امیرمؤمنان، به تدفین پیامبر مشغول می‌شوند و بدن پیامبر در شبِ چهارشنبه، دو روز پس از وفات، به خاك سپرده می‌شود. هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر (عایشه و حَفصه. ) بر جنازه آن حضرت نماز نخوانده‌اند. عایشه كه اتاق او در گوشه مسجد واقع است، می‌گوید: به خدا قسم! نفهمیدم پیامبر چه زمانی دفن شد، تا این كه در شب چهارشنبه، صدای بیل‌ها را از حجره پیامبر شنیدم!  〰〰〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ♥️ ⬛️امیرمؤمنان اینك به سفارش رسول خدا به امر مهمِّ دیگری دست یازیده‌اند: ✔️جمع‌آوری قرآن. امروز، اوّلین روز از ایام جمع‌آوری قرآن است. این جمع‌آوری، بر عهده وصی پیامبر خاتم است. آن حضرت، قرآن را براساس ترتیب نزول آیات و مشخّص كردن‌مواردی چون: ✔️شأن‌نزول، محكم و متشابه، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و تفسیر و تأویل هر یك از آیات آن، گردآوری می‌كنند.  〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ▪️در مسجد، همچنان اخذ بیعت برای ابوبَكر صورت می‌گیرد. گروهی از صحابه، به نشانه اعتراض به غصب خلافت، به خانه حضرت زهرا وارد شده و در آن‌جا متحصّن می‌شوند. در روز اوّل، عدّه‌ای مانند زُبَیر، مِقداد و گروهی از انصار به همراه عدّه كمی از مهاجران، در این خانه اجتماع كرده‌اند. این اوّلین روز از روزهای سه‌گانه تحصّن است. 🔴چی میدونی از فاطمیه،طولانی هست ولی ارزششو داره، بدون چه اتفاقاتی افتاده یاعلی (ع) @montazeranee
🍂 🍂 ۲ : ➖➖➖➖➖➖➖ ⚫️ ▪️ابوبَكر، به اصرار عُمَر، قُنفُذ ـ پسرعموی عُمَر ـ را كه به خشونت مشهور است، می فرستد تا امیرمؤمنان را ـ كه اینك از مراسمِ تجهیز و تدفین رسول خدا فارغ شده اند ـ برای بیعت فراخواند. عُمَر اصرار دارد كه: تا از او بیعت نگیریم، به جایی نرسیده ایم قُنفُذ سه بار مراجعه می كند پاسخ، در هر سه بار روشن است. پس از مراجعه سوم، عُمَر كه قصد اِرعاب حاضران را نیز دارد، خطاب به ابوبَكر می گوید: امر خلافت جز با كشتن او به استواری نخواهد رسید. ابوبَكر، زیركانه او را به آرامش فرا می خواند و به قُنفُذ می گوید كه بار دیگر مراجعه كند و به امیرمؤمنان بگوید: پاسخ ابوبَكر را بده. امیرمؤمنان در پاسخ می فرمایند: من به سفارش برادرم رسول خدا، مشغول جمع آوری قرآن هستم و از خانه خارج نمی شوم؛ تو نیز به نزد ابوبَكر بازگرد.  〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ▪️اینك، نوبت عُمَر است؛او با اشاره ابوبَكر، به همراه قُنفُذ به خانه امیرمؤمنان می آید. عُمَر، از خشونت و اِعمال زور سخن به میان می آورد. او حتّی اهل خانه را به اِحراق و آتش زدن تهدید می كند امیرمؤمنان با حضور در آستانه در می فرمایند: قسم یاد كرده ام كه از خانه خارج نشوم و ردا بر دوش نگیرم، تا آن كه قرآن را جمع آوری كنم. این سخن، مهاجمان را كه شرایط را مناسب نمی بینند، به ظاهر آرام می كند. آنان پراكنده می شوند تا در فرصتی دیگر باز گردند…  〰〰〰〰〰〰〰 ⚫️ ▪️بار دیگر قُنفُذ ـ غلام ابوبَكر ـ با گروهی راهی می شود تا متخلّفان را كه در خانه حضرت امیر جمع شده اند، برای بیعت با ابوبَكر فراخواند. متحصّنان در خانه امیرمؤمنان از خروج امتناع می كنند. قُنفُذ در كنار خانه می ایستد و فردی را به سوی خلیفه روانه می كند تا كسب تكلیف نماید.  عُمَر و اطرافیان وی پس از رسیدن به خانه امیرمؤمنان، با فریاد و سر و صدا تهدید را آغاز می كنند و از متحصّنان می خواهند كه خارج شده و بیعت كنند. به عمر گفته شد: ابا حفص، فاطمه علیها السلام در این خانه است. عمر گفت: اگر چه {فاطمه علیها السلام در خانه باشد} پس آن گروه خارج شده و با ابوبكر بیعت كردند جز علی علیه السلام. از میان تحصّن كنندگان، زُبَیر با شمشیر خارج می شود. عدّه ای بر سر او می ریزند و دستش را می گیرند و شمشیر وی را با كوبیدن به سنگ می شكنند.  پس عمر هیزم طلب كرد و آنها را بر در خانه  فاطمه علیها السلام جمع كرد… و {عمر} خانه را با آتش سوزاند. وقتی حضرت فاطمه علیها السلام پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند، در خانه را آتش زدند و در را شکستند و فاطمه (سلام الله علیها) خود را پشت در قرار داد تا از صدمه در امان بماند که عمر، فاطمه علیها السلام را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در، به سینه زهرا علیها السلام فرو رفت. مهاجمان به خانه وارد می شوند و تمامی تحصّن كنندگان را خارج می كنند و همگی آن ها را به زور تا مسجد می كشانند و از همگی بیعت می گیرند. (در این میان، امیرمؤمنان كه قسم یاد كرده اند تا قرآن را جمع نكنند از خانه خارج نشوند، همچنان در منزل خویش باقی می مانند. مهاجمان نیز با توجّه به تهدید حضرت صدّیقه كبری به انجامِ نفرین، اقدام بیشتری برای گرفتن بیعت از وی انجام نمی دهند. اهل سقیفه به سخن می آیند: علی یك نفر است، به بیعت او احتیاجی نیست. امّا در این هجوم، به شدّت حرمت حریم بیت علوی می شكند و بیت فاطمه تا مرز سوختن در آتش جلو می رود.)  ➖➖➖➖➖➖➖ 😭مفضّل حدیثى از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه …«قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازیانه چنان به بازوى زهرا علیهاالسلام زد كه همچون بازوبند روى بازویش حلقه زد و لگدى به در كوبید كه به شكم فاطمه علیهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن ولید، سیلى زدن به زهرا علیهاالسلام چنانكه گوشواره اش شكست، فاطمه علیهاالسلام بلند بلند مى گریست، مى گفت: پدر! وا رسول  اللَّه! دخترت فاطمه را تكذیب مى كنند، او را مى زنند و فرزندش را در شكمش مى كشند… در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زایمان گرفت و محسن را سقط كرد. @montazeranee