📘#داستانهایبحارالانوار
💠 قضاوت با اَرّه !!
🔹دو نفر زن در عصر خلافت عُمَر در حالی که بر سر طفلی دعوا میکردند و هر دو میگفتند: این طفل از آن من است، برای قضاوت نزد او آمدند.
عمر در داوری بین آنها فرو ماند، به امیرالمؤمنین علیه السلام پناه برد تا میان آنها به حق قضاوت فرماید.
🔹امام علی علیه السلام در مرحله اول هر دو را موعظه و نصیحت کردند تا خلاف حق سخن نگویند و آنچه که حق است بیان کنند.
سخنان حضرت علی علیه السلام درآنها اثر نگذاشت و همچنان به نزاع و درگیری خود ادامه دادند، سرانجام حضرت فرمودند:
برای من اره بیاورید.
زنها گفتند: اره را برای چه میخواهید؟
فرمودند: میخواهم کودک را با اره به دو نیم کنم و به هر کدام نیمی از آن را بدهم تا اختلاف برطرف گردد.
🔹سخن به اینجا که رسید یکی از آن دو زن ساکت ماند ولی آن دیگری گفت:
نه! نه! یا علی! من راضی به دو نیم شدن کودک نیستم، من از حق خود گذشتم و خواهش میکنم بچه را به آن زن بدهید. در این وقت مولا علی علیه السلام رو کردند به همان زن و فرمودند:
الله اکبر!! فرزند از آن توست نه از آن دیگری، زیرا اگر این کودک فرزند او بود دلش بر او مانند تو میسوخت و از مهر مادری راضی به این امر نمی شد.
🔹زن دیگر به ناچار اعتراف کرد که بچه از آن من نیست، از آن او است. عمر از اینکه علی علیه السلام از چنین مشکل قضایی او را نجات داد خوشحال شد و بر آن حضرت درود فرستاد.
📚 بحارالانوار ج ۴، ص ۲۵۳.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 زن روزه دار و بد زبان
🔹پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدند که زنی به کنیزش فحش و ناسزا میگوید، در حالی که روزه دار هم هست.
حضرت دستور دادند طعامی آوردند و به آن زن فرمودند: «بخور!»
زن عرض کرد:
یا رسول الله! من روزه دار هستم!
حضرت فرمودند:
«چگونه روزه داری، در صورتی که به کنیزت فحش میدهی؟»
🔹سپس فرمودند:
«روزه فقط خودداری از خوردنیها و آشامیدنیها نیست، خداوند روزه را حجاب قرار داده از تمامی آنچه که روزه روزه داران را از بین میبرد.»
🔹آنگاه فرمودند: «ما قل الصوام و أکثر الجواع:
چقدر روزه داران واقعی کم هستند، و گرسنگان زیاد.»
📚 بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۹۳
📘#داستانهایبحارالانوار
💠ثواب سر به فلک کشیده
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند:
روز قیامت عالمی را به پای حساب میآوردند، میبیند ثواب و کارهای نیک او همانند ابر متراکم و یا کوهی سر به فلک کشیده است.
🔹عرض میکند:
خدایا! این همه حسنات از کجا به من رسیده، من که چنین کارهای نیکی انجام نداده ام.
خطاب میرسد: این، پاداش علمی است که به مردم یاد دادی، و آنها پس از تو به آن عمل کردند.
📚بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠عبادت زهرای مرضیه سلام الله علیها در بستر شهادت
🔹حضرت زهرا در لحظات آخر عمر که بستری بود، به اسماء بنت عمیس فرمودند:
«عطر من و لباس مخصوص نمازم را بیاور، میخواهم نماز بخوانم.»
🔹اسماء میگوید: من عطر و لباس نمازشان را حاضر کردم، آن حضرت وضو گرفتند پس از وضو حالشان منقلب شد، سرشان را به بالش نهادند و فرمودند:
«اسماء! وقت نماز که رسید، مرا بیدار کن تا نمازم را بخوانم، اگر بیدار شدم که هیچ و اگر بیدار نشدم کسی را نزد علی (عیله السلام) بفرست تا خبر وفات مرا به او بدهد.»
🔹اسماء میگوید:
هنگامی که وقت نماز رسید، صدا زدم:
الصلاة یا بنت رسول الله! دختر پیامبر خدا، وقت نماز است. جوابی نشنیدم، فهمیدم که حضرت زهرا از دنیا رفته است.
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۸۳
📌آری #حضرت_زهرا (علیها السلام) به عبادت و دعا آنچنان جدی و کوشا بودند که همه دستورات واجب، وحتی مستحبات را رعایت میکردند، استعمال عطر و پوشیدن لباس پاکیزه در نماز مستحب است که آن بانوی بزرگ اسلام در لحظههای سخت آخر عمر مبارک فراموش نکرده است».
#فاطمیه
📘#داستانهایبحارالانوار
💠بر خویشتن بدی نکن!
🔹شخصی به اباذر نوشت:
به من چیزی از علم بیاموز!
اباذر در جواب گفت:
دامنه علم گسترده تر است ولی اگر میتوانی بدی نکن بر کسی که دوستش میداری.
🔹مرد گفت:
این چه سخنی است که میفرمایی آیا تاکنون دیده اید کسی در حق محبوبش بدی کند؟
اباذر پاسخ داد:
آری! جانت برای تو از همه چیز محبوب تر است. هنگامی که گناه میکنی بر خویشتن بدی کرده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۰۲
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شیعه از دیدگاه امام حسین علیه السلام
🔹مردی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عرض کرد:
ای فرزند پیغمبر خدا من از شیعیان شما هستم.
امام حسین علیه السلام فرمودند:
از خدا بترس و چیزی را ادعا نکن که خدای سبحان به تو گوید دروغ گفتی و در ادعایت راستگو نیستی؛ زیرا شیعیان ما کسانی اند که دل هایشان از هر گونه تزویر، خیانت، ناراحتی و نادرستی پاک باشد.
ولکن بگو: من از دوستان و از دوستداران شما هستم.
📚بحارالانوار، ج ۶۸ باب ۱۹ ص ۱۵۶.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 فریاد رس مظلومان
🔹روزی امیرمؤمنان علی علیه السلام از بازار خرما فروشان میگذشت، دید کنیزی گریه میکند. فرمود: چرا گریه میکنی؟
گفت: صاحب من یک درهم به من داد، خرما خریدم.
هنگامی که آن را پیش او بردم نپذیرفت و گفت: خرمای خوبی نیست و اکنون آوردهام پس بدهم ولی خرما فروش قبول نمی کند.
🔹حضرت به خرما فروش فرمود:
«ای بنده خدا! این یک کنیز است از خود اختیاری ندارد، تو خرما را بگیر و پولش را بده.»
خرما فروش با ناراحتی از جا برخاست و بر سینه امیرالمومنین (علیه السلام) کوبید و او را عقب زد.
حاضران گفتند: ای مرد! این امیر مؤمنان است. خرما فروش از شنیدن آن، نفسش بند آمد و رنگ رخسارش پرید و فورا پول را پس داد و خرما را گرفت و گفت:
یا امیر مؤمنان! از من راضی باش، اشتباه کردم.
حضرت فرمود: «اگر کارت را اصلاح کنی و حق مردم را ادا کنی از تو راضی خواهم شد.»
📚بحارالانوار ج ۴۱، ص۴۸
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شرایط قبولی دعا و انفاق
🔹شخصی از امام صادق پرسید:
دو آیهی قرآن را هر چه دقت میکنم محتوایشان را نمی فهمم.
امام پرسید: کدام آیه؟
مرد گفت:
آیه اول این است که خداوند میفرماید:
(ادعونی استجب لکم؛ مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم.)
من خدا را میخوانم، اما دعایم مستجاب نمی شود!
حضرت فرمود:
آیا گمان میکنی خداوند خلاف وعده کرده؟
گفت: نه.
فرمود: پس علت چیست؟
گفت: نمی دانم.
فرمود:
من آگاهت میکنم؛ هر کس خدا را بندگی کند، به دستورات او عمل نماید، آنگاه دعا کند و شرایط دعا را رعایت کند، خداوند دعای او را اجابت خواهد کرد.
پرسید: شرایط دعا چیست؟
امام فرمود:
نخست حمد خدا را به جای میآوری و نعمتهای او را یادآور میشوی و بعد شکر میکنی، سپس درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله میفرستی، آنگاه گناهانت را به خاطر میآوری و اقرار میکنی، از آنها به خدا پناه میبری و توبه مینمایی، این است شرایط قبولی دعا.
🔹پس از آن فرمود:
آیه دیگر کدام است؟
عرض کرد:
این آیه:
(ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه و هو خیر الرازقین؛ هر چه را انفاق کنید خداوند عوضش را میدهد او بهترین روزی رسان است.)
من در راه خدا انفاق میکنم ولی چیزی جای آن را پر نمی کند!
🔹حضرت پرسید:
آیا فکر میکنی خدا از وعده خود تخلف کرده؟
در جواب گفت: نه.
امام فرمود:
پس علت چیست؟
گفت: نمی دانم.
امام فرمود:
اگر کسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق کند هیچ درهمی را انفاق نمی کند مگر این که خداوند عوضش را به او میدهد.
📚بحار: ج ۹۶، ص ۱۴۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠زندگی دنیا
🔹ابن مسعود که یکی از دانشمندان و جزء اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود روزی وارد اتاق پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شد، در حالی که حضرت روی حصیر خوابیده بودند.
همین که پیغمبر صلی الله علیه و آله از خواب بیدار شدند، ابن مسعود ملاحظه کرد اثر چوبهای خشک و زبر حصیر روی بدن پیامبر دیده میشود.
🔹با مشاهده این وضع عرض کرد:
یا رسول الله! اگر صلاح است، برای اتاق خواب شما وسایل آسایش تهیه کنیم؟
حضرت فرمودند:
«ابن مسعود! وسایل آسایش این دنیا، برایم مهم نیست. زیرا من همانند مسافری هستم که پس از استراحت اندک در سایه درختی، به سوی مقصد حرکت کند. اینجا خانه اصلی من نیست که در آبادی آن بکوشم.»
📚 بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۸۳
📘#داستانهایبحارالانوار
💠رفتار با کودکان
🔹روزی رسول گرامی صلی الله علیه و آله نماز جماعت میگذارد، امام حسین علیه السلام نزدیک ایشان بود.
هرگاه پیغمبر به سجده میرفت حسین علیه السلام بر پشت حضرت مینشست هنگامی که حضرت سر از سجده بر میداشت، او را میگرفت و پهلوی خود میگذاشت. چند بار این کار تکرار شد و بدین گونه نمازش را به پایان رسانید.
🔹یک نفر یهودی که ناظر بر این جریان بود عرض کرد:
شما با کودکان طوری رفتار میکنید که ما هرگز با کودکان چنین رفتار نکرده ایم!
پیغمبر فرمود:
«شما هم اگر به خدا و پیغمبر او ایمان داشتید، نسبت به کودکان رحم و مدارا مینمودید.»
یهودی به واسطه رفتار پسندیده پیغمبر گرامی مسلمان شد.
📚 بحارالانوار ج ۴۳، ص ۲۹۶.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠ارزش مجالس مذهبی برای اهل بیت علیهم السلام
🔹امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمودند:
«آیا برای ما مجالسی میگیرید و از ما سخن میگویید؟»
فضیل عرض کرد: آری فدایت شوم!
🔹امام فرمودند:« این گونه مجالس را من دوست دارم، محبوب ترین مجالس نزد ماست. در این گونه جلسات نسبت به شأن و رفتار ما صحبت کنید و مرام ما را زنده نمایید، [رحم الله من أحیا أمرنا] خداوند رحمت کند کسانی را که مرام و هدف ما را زنده نماید.»
📚 بحارالانوار، ج ۷۴، ص۳۵۱
📘#داستانهایبحارالانوار
💠اثر گناه بر قلب انسان
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
هر بنده ای در دلش نقطهی سفیدی است هرگاه گناهی کند نقطهی سیاهی در آن پیدا میشود.
اگر توبه کند آن سیاهی پاک میگردد و اگر به گناه خویش ادامه دهد آن سیاهی میافزاید تا روی سفیدی را بپوشاند، چون سفیدی پوشیده شد دیگر صاحب آن دل به کار خیری گرایش پیدا نمیکند.
و همین مطلب را خداوند در قرآن بیان فرموده:
«کلا بل ران علی قلوبهم ما کانو یکسبون: نه چنین است بلکه کارهایشان به صورت زنگاری بر دلهایشان بسته است».
📚 بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۳۲
📘#داستانهایبحارالانوار
💠نرمش و مدارا
🔹عایشه در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، یکی از یهودیها وارد شد گفت: السام علیکم. (سام به معنی مرگ ناگهانی است)
حضرت در پاسخ فرمود: علیکم.
یهودی دیگری وارد شد و همان را گفت و پیامبر همان پاسخ را داد.
یهودی سومی وارد شد و همان جمله را گفت و همان جواب را شنید.
معلوم شد هر سه نفر یهودی میخواهند با این تعبیر، هم سلام مسلمانان را مسخره کنند و هم به جای تحیت، نفرین کرده و مرگ آن حضرت را بخواهند.
🔹عایشه از توطئه آن سه نفر آگاه گشت و ناراحت شد و در پاسخ آنها گفت: مرگ و لعنت بر شما باد ای گروه یهود و ای برادران میمونها خوکها.
🔹رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عایشه فرمود:
ای عایشه! اگر دشنامگویی مجسم میگشت قیافه زشتی داشت، نرمی و مدارا با هر چیز همراه شود، باعث زینت و زیبایی آن میگردد، و از هر چیزی جدا شود، آن چیز زشت و نازیبا میگردد.شما باید در مقابل این ناملایمات نرمش و مدارا داشته باشی.
عایشه عرض کرد:
یا رسول الله! آیا نشنیدی که این یهودیها چه گفتند؟!آنها گفتند:
سام علیکم: مرگ ناگهانی بر شما باد.
🔹پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
بلی، مگر نشنیدی، من هم در پاسخ آنها گفتم علیکم: بر شما باد.
بنابراین هروقت مسلمانی بر شما سلام کرد، بگویید: «السلام علیکم؛ رحمت بر شما باد.
و اگر کافری به شما سلام کرد، بگویید:
علیکم؛ هر چه گفتی بر تو باد.»
📚بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۵۸.
📌بر این اساس، فحش و ناسزا به کافر هم بدون اجازه شرعی نباید گفت.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠در انفاق هم اندازه نگه دار!
🔹مردی از انصار، شش غلام داشت که همه را پیش از مرگش آزاد نمود و برای معاش کودکانش چیزی باقی نماند، حتی برای گذراندن شب اول آنها مردم کمک کردند.
این قضیه به اطلاع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید، حضرت پرسید:
«با جنازه این مرد چه کردید؟»
گفتند: دفنش کردیم.
فرمود: «اگر قبلا میدانستم، نمی گذاشتم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید. زیرا او مال خود را بدون توجه به کودکانش از دست داده و آنها را مانند گدایان در میان مردم رها نموده و مردم برایشان گدایی میکنند.»
📚 بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۱۹۷
📌«آری، چه نیکو است که انسان از راه کسب حلال، در فکر آیند فرزندانش نیز باشد.»
📘#داستانهایبحارالانوار
💠همانند سایه است!
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند:
به راستی خداوند بزرگ دنیا را همانند سایه ات قرار داده است.
اگر بخواهی سایه ی خویش را دنبال کنی و خود را به او برسانی هرگز امکان پذیر نیست (چون هرچه پیش روی، او جلوتر خواهد رفت) بدین جهت از تلاش خود جز رنج و خستگی ثمری نخواهی برد.
🔹چنانچه آن را واگذاری، روی ازآن برگردانی، حریص دنیا نباشی، از پی ات خواهد آمد و از درد و رنج آسوده خواهی شد.
📚بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۶۵.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠در تنگنای سخت
🔹ابو هاشم میگوید:
یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم.
به حضور امام هادی علیه السلام رفتم، اجازه ورود دادند. همین که در محضرشان نشستم، فرمودند:
"ای ابو هاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده میتوانی شکرانه اش را به جای آوری؟"
🔹من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
آن حضرت سخن آغاز کردند و فرمودند:
" خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده و تو را عافیت و سلامتی داده و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرموده و به تو قناعت بخشیده که با این صفت آبرویت را حفظ کنی.
🔹آنگاه فرمودند:
"ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم، چون میدانستم به جهت تنگدستی از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت میکنی.
اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! و شکر نعمتهای خدا را به جای آور!"
📚بحار: ج ۵۰، ص ۱۲۹
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شب #نیمه_شعبان
🔹یکی از همسران پیامبر میگوید:
شبی دیدم رسول خدا به آرامی از رختخواب بیرون آمد گمان کردم که حضرت بیرون رفته در پی او رفتم دیدم که بر روی زمین به سجده افتاده و آنچنان به زمین چسبیده بود که گویی جامه ای بر روی زمین افتاده است.
به آن حضرت نزدیک شدم دیدم در سجده اش مناجات میکرد،سپس سر از سجده برداشت بار دیگر به سجده رفت وگفت:
پروردگارا! جسم و جسدم در پیشگاهت به سجده افتاده دل و قلبم به تو ایمان آورده این دستهای حاجت من است با کارهایی که علیه خود انجام داده، ای پرودگار عظیمی که برای هر موضوع بزرگی به او امید هست بر من ببخش کار عظیم را، زیرا خطای بزرگ را نمی بخشد مگر پروردگار بزرگ.
🔹دیدم پیامبر سر برداشت و مجددا به سجده رفت و دعایی خواند، بعد از آن صورت خود را برخاک نهاده و فرمود:
پروردگارا صورت خویش را در مقابل تو به خاک میمالم و سزاوار است برای من که درپیشگاهت سجده کنم.
آنگاه که مناجات حضرت تمام شد من دوان دوان به رختخواب رفتم و نفسم به شدت میزد. رسول خدا که متوجه نفس زدن من شد فرمود:
چرا به این تندی نفس میزنی؟ گفتم: نزد شما بودم یا رسول الله.
فرمود: آیا میدانی امشب چه شبی است؟ اکنون نصف شب نیمه ی شعبان است که:
➖در آن، روزیها تقسیم میشود.
➖عمرها نوشته میشود.
➖حاجیان خانه ی خدا ثبت نام میشوند.
➖ملائکان آسمان به سرزمین مکه نازل میشوند.
➖خداوند انسانها را میبخشد، جز آنان که:
١- مشرک اند.
۲- بداخلاق اند.
٣- قاطع رحم اند.
۴-شرابخوار و اصرار کنندگان بر گناهند.
📚بحارالانوار ج ۹۸، اقتباس و تلخیص از ص ۴۱۷ و ص ۴۱۸
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شرایط دوستی...
🔹امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
دوستی شرط هایی دارد و هر کس یکی از این شرطها را نداشت او را دوست واقعی ندان و کسی که هیچ یک از آنها را نداشت اساسأ نام دوست نمیتوان بر وی گذاشت.
✔️شرط اول: آنکه درون و برونش نسبت به تو یکسان باشد (چند چهره نباشد).
✔️شرط دوم: آنکه خوبی تو را خوبی خود و بدی تو را بدی خود بداند آبروی تو را آبروی خویش و رسوایی تو را رسوایی خود بداند.
✔️شرط سوم: آنکه اگر وضع مالیش بهتر شد و به ثروتی دست یافت یا به مقامی رسید، با تو تغییر روش ندهد.
✔️شرط چهارم: آنکه به اندازه ی توانایی و قدرتش از یاری و همراهی با تو مضایقه نکند.
✔️و شرط پنجم: آنکه تو را در پیش آمدهای ناگوار و گرفتاریهای روزگار فراموش نکند و تنهایت نگذارد.
📚 بحار، ج ۷۴، ص ۱۷۳.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 فرمان امام باقر علیه السلام
🔹ابوبصیر میگوید:
امام باقر علیه السلام از شخصی که از آفریقا آمده بود حال یکی از شیعیانش را پرسید، فرمود:
حال راشد چطور است؟
آن مرد گفت:
هنگامی که حرکت کردم او صحیح و سالم بود و به شما نیز سلام رساند.
امام فرمود:
خداوند رحمتش کند!
مرد گفت: مگر راشد مُرد؟
امام فرمود: آری!
مرد پرسید: کی مرده است؟
امام فرمود: دو روز پس از حرکت تو.
مرد گفت: عجب، راشد نه مرضی داشت و نه مبتلا به دردی بود!
امام فرمود: مگر هر کس میمیرد با مرض و علت خاصی میمیرد؟
🔹ابوبصیر میگوید:
پرسیدم: راشد چگونه آدمی بود؟
امام فرمود:
یکی از دوستان و علاقمندان ما بود.
سپس فرمود:
شما فکر میکنید که چشمهای بینا و گوشهای شنوا همراه شما نیست؟
اگر چنین فکر کنید، بد فکر کرده اید. به خدا سوگند! چیزی از کارهای شما بر ما مخفی نیست، تمامی اعمالتان پیش ما حاضر است و ما همیشه متوجه رفتار شما هستیم. سعی کنید خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و جزو خوبان باشید و با همین نشانه نیک هم شناخته شوید و من فرزندان خود و همه شیعیانم را به کارهای نیک فرمان میدهم.
📚 بحارالانوار ج ۴۶، ص ۲۴۴.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 جانِ پیامبر...
🔹روزی که فردای آن، ماه مبارک رمضان بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مسلمانان در شأن و عظمت #ماه_رمضان سخنرانی میکردند.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید:
من از میان جمعیت برخاستم و عرض کردم:
یا رسول الله! بهترین اعمال در این ماه چیست؟
🔹پیامبر در پاسخ فرمودند:
ای ابوالحسن! بهترین اعمال در این ماه پرهیز از گناه و معصیت است.
آنگاه حضرت گریه کردند.
عرض کردم: یا رسول الله! چرا گریه میکنید؟
پیامبر فرمودند:
ای علی! گریهام به خاطر آن حادثه ناگوار است که در همین ماه بر تو وارد میشود. گویا میبینم تو در نماز هستی و شخصی که
شقیترین انسانها است، با ضربت خود بر سر تو میزند و محاسنت را با خون سرت رنگین میکند.
🔹عرض کردم:
ای پیامبر خدا! این حادثه هنگام سلامت دینم رخ میدهد؟.
پیامبر فرمودند:
آری، هنگامی که از لحاظ دینی در کمال سلامت هستی، این حادثه رخ میدهد.
🔹سپس فرمودند:
ای علی! هرکس تو را بکشد انگار مرا کشته است، و هرکس با تو دشمنی کند با من دشمنی نموده است، و هرکس به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، زیرا تو همچون جان من هستی، روح تو روح من است، و سرشت تو سرشت من است.
خداوند من و تو را آفرید، مرا برای رسالت و تو را برای امامت برگزید.
هرکس امامت تو را انکار کند رسالت مرا انکار نموده است.
📚 بحارالانوار ج ۴۲، ص ۱۹۰ و ج ۹۶، ص ۳۵۸
📘#داستانهایبحارالانوار
💠تاثیر دعا در کنار سفره احسان...
🔹حفص بن عمر میگوید:
وضع مالی من بهم ریخته و فقیر شده بودم.
در مدینه خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از فقر شکایت کردم، حضرت فرمودند:
«هنگامی که به کوفه برگشتی، بالشتی در خانه ات هست آن را به ده درهم بفروش و برادرانت را به مهمانی دعوت کن، و از آنها درخواست کن که برایت دعا کنند.»
🔹می گوید:
وقتی به خانه برگشتم، همان طور که امام فرموده بودند، بالشت را فروختم و طعامی تهیه کردم، و دوستان را به مهمانی دعوت نمودم و از آنها خواستم دربارهام دعا کنند.
به خدا سوگند طولی نکشید یکی از بدهکارانم دم در آمد و پول زیادی که از او طلب داشتم به من داد، آنگاه دنیا به من روی آورد و کارهایم سامان پیدا کرد.
📚 بحار ج ۴۷، ص ۳۸۱
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 بدترینِ انسانها
🔹مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع کرده بودند، حضرت در ضمن سخنرانی فرمودند:
«آیا مایلید از بدترین انسان به شما خبر دهم؟»
گفتند: بلی! یا رسول الله خبر دهید.
🔹پیامبر فرمودند: «آن کس که خیرش به دیگران نرسد، زیردستش را بزند، و همیشه علاقه داشته باشد تنها غذا بخورد، مبادا کسی در کنار سفره ی طعام او بنشیند.»
حاضران میپنداشتند، از این شخص بدترکسی نیست.
🔹حضرت فرمودند:
«از این بدتر هم هست، میخواهید او را معرفی کنم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله! معرفی فرمایید.
پیامبر فرمودند: «بدتر از او، کسی است که مردم نه امیدی به خیرش دارند و نه از شرش در امانند.»
🔹اصحاب گمان کردند خداوند بدتر از چنین فرد، کسی را نیافریده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«میخواهید از این بدتر را به شما نشان دهم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله نشان دهید.
پیامبر فرمودند: «آدمی که بسیار فحش دهد، لعن و نفرین کند و ناسزا گوید. هرگاه از مسلمانان نزد او نام برده شود، از بدگویی او کوتاهی نکند و هر کس نام او را بشنود، لعن و نفرینش کند.»
📚 بحار: ۷۲، ص ۱۰۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 بدترینِ انسانها
🔹مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع کرده بودند، حضرت در ضمن سخنرانی فرمودند:
«آیا مایلید از بدترین انسان به شما خبر دهم؟»
گفتند: بلی! یا رسول الله خبر دهید.
🔹پیامبر فرمودند: «آن کس که خیرش به دیگران نرسد، زیردستش را بزند، و همیشه علاقه داشته باشد تنها غذا بخورد، مبادا کسی در کنار سفره ی طعام او بنشیند.»
حاضران میپنداشتند، از این شخص بدترکسی نیست.
🔹حضرت فرمودند:
«از این بدتر هم هست، میخواهید او را معرفی کنم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله! معرفی فرمایید.
پیامبر فرمودند: «بدتر از او، کسی است که مردم نه امیدی به خیرش دارند و نه از شرش در امانند.»
🔹اصحاب گمان کردند خداوند بدتر از چنین فرد، کسی را نیافریده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«میخواهید از این بدتر را به شما نشان دهم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله نشان دهید.
پیامبر فرمودند: «آدمی که بسیار فحش دهد، لعن و نفرین کند و ناسزا گوید. هرگاه از مسلمانان نزد او نام برده شود، از بدگویی او کوتاهی نکند و هر کس نام او را بشنود، لعن و نفرینش کند.»
📚 بحار: ۷۲، ص ۱۰۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠جاذبه امام حسن علیهالسلام
🔹مردی از اهل شام در اثر تبلیغات دستگاه معاویه گول خورده بود و خاندان پیامبر را دشمن میداشت وارد مدینه شد در شهر امام حسن را دید و شروع به ناسزا گفتن کرد و هرچه از دهانش میآمد به آن بزرگوار گفت. حضرت با کمال مهر و محبت به وی مینگریست چون آن مرد از سخنان زشت فراغت یافت امام به او سلام کرد لبخندی زد و سپس فرمود:
🔹ای مرد! من خیال میکنم تو در این شهر مسافر غریبی هستی و شاید هم اشتباه کردهای در عین حال اگر از ما طلب رضایت کنی ما از تو راضی میشویم اگر چیزی از ما بخواهی به تو میدهیم اگر راهنمایی بخواهی، هدایتت میکنیم. اگر برای برداشتن بارت از ما یاری طلبی بارت را برمیداریم، اگر گرسنه هستی سیرت میکنیم، اگر برهنهای لباست میدهیم، اگر محتاجی بینیازت میکنیم، اگر آوارهای پناهت میدهیم، اگر حاجتی داری برآورده میکنیم و چنانچه با همه وسایل سفرت بر خانه وارد شوی تا هنگام رفتنت مهمان ما میشوی و ما میتوانیم با کمال شوق و محبت از شما پذیرایی کنیم چرا که ما
خانهای وسیع و وسایل پذیرایی از هر جهت در اختیار داریم.
🔹وقتی مرد شامی سخنان پر از مهر و محبت امام را شنید سخت گریست و با شرمندگی عرض کرد:
گواهی میدهم که تو خلیفه خدا بر روی زمین هستی و خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را در کدام خانواده قرار دهد و تو ای حسن و پدرت دشمنترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون تو محبوبترین خلق خدا پیش منی. سپس به خانه #امام_حسن وارد شد و تا وقتی که در مدینه بود به عنوان مهمان آن حضرت پذیرایی شد و از ارادتمندان این خاندان شد.
📚بحار ج۴۳ص۳۴۴
📘#داستانهایبحارالانوار
💠من او را دوست دارم چون حسینم را دوست دارد...
🔹روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در راهی با گروهی از اصحاب میگذشتند، کودکانی را دیدند که با هم بازی میکردند.
حضرت در کنار کودکان نشستند و یکی از آنها را بسیار نوازش کردند و پیشانی اش را بوسیدند، سپس او را بر دامن خود نشاندند.
🔹از رسول خدا پرسیدند:
علت محبت بسیار شما به این کودک چیست؟
حضرت فرمودند: «روزی این کودک را سرگرم بازی با حسینم دیدم که در آن حال خاک زیر پای او را بر میداشت و بر سر و چشمان خود میمالید.
من این کودک را دوست دارم چون حسین خردسال مرا دوست دارد.
اکنون جبرئیل برای من خبر آورد که همین کودک یار و یاور حسین در واقعه ناگوار کربلا خواهد بود.»
📚 بحارالانوار ج ۴۴، ص: ۲۴۲
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خیانت به اسلام و فریب مسلمانان
🔹پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در بازار مدینه از کنار مرد گندم فروشی میگذشتند که ظاهر گندمش آراسته بود و نیکو به نظر میرسید.
🔹رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گندم نگریستند و به فروشنده اش فرمودند:
«گندمت را گندم خیلی خوبی میبینم.»
سپس، قیمت آن را پرسیدند، در همین وقت خداوند به حضرت وحی فرمود:
که دستت را زیر گندم فرو ببر و آن را زیر و رو کن.
🔹پیامبر دستشان را زیر گندم بردند و آن را زیر و رو کردند، دیدند رویش بهتر از زیر آن است.
فرمودند: «تو خیانت را با فریب دادن مسلمانان یک جا جمع کرده ای، از یک طرف به دستور قرآن خیانت میکنی، و از طرف دیگر با آرایش دادن ظاهر گندم مسلمانان را گول میزنی خیانت به اسلام و فریب دادن مسلمانان، هر دو از صفات زشت و هر دو از گناهان بزرگ است.»
📚 بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۸۹
📘#داستانهایبحارالانوار
💠زشت ترین چیزها
🔹یحیی بن نعمان میگوید:
محضر امام حسین (علیه السلام) بودم، عربی گندم گون خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد. امام پاسخ سلام او را دادند.
عرب عرض کرد: یابن رسول الله پرسشی دارم.
امام (علیه السلام) فرمودند: بپرس.
🔹مرد گفت: چقدر میان باور و یقین فاصله هست؟
امام فرمودند: چهار انگشت
مرد عرض کرد: چگونه؟
امام فرمودند: باور از راه گوش و یقین به وسیله چشم حاصل میگردد، آنچه را که میشنویم باور میکنیم و آنچه را که میبینیم یقین پیدا میکنیم.
و فاصله بین گوش و چشم چهار انگشت است..
🔹مرد عرب پرسید: شرافت آدمی در چیست؟
امام حسین فرمودند: در بی نیازی از مردم
مرد پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟
حضرت فرمودند:
🔘۱. فسق و گناه از پیرمرد
🔘۲. تندی و سخت گیری از فرمانروا.
🔘٣. دروغ از بزرگان.
🔘۴. بخل از ثروتمندان
🔘۵. حرص و آز از فرد دانشمند و عالم.
📚 بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۸۴.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠زیارت امام حسین در شب جمعه
🔹هنگامی که حاج علی بغدادی محضر امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف رسید، سؤالاتی پرسید، از جمله عرض کرد:
🔹کسانی که روضه ی امام حسین را میخوانند، میگویند:
سلیمان اعمش نزد شخصی رفت و دربارهی زیارت سید الشهداء پرسید که چگونه است؟ او در جواب گفت:
زیارت سید الشهداء بدعت است.
شب آن شخص در خواب دید، که هودجی در میان زمین و آسمان است، سؤال کرد که درمیان این هودج کیست؟
گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خدیجه کبری سلام الله علیهما هستند.
گفت: کجا می روند؟
گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زیارت امام حسین علیهالسلام می روند و دید رقعه هایی را از هودج می ریزند که در آنها نوشته شده:
«اَمانُ مِنَ النّارِ لِزُّوارِالحُسَينِ عَلَيهِ السَّلامُ في لَيلَةِ الجُمْعَةِ، اَمانُ مِنَ النّارِ يَومَ القيامَةِ».
(امان نامه ای است از آتش برای زوار سیدالشهداء علیهالسلام در شب جمعه و امان از آتش روز قیامت).
آیا این حدیث صحیح است؟
حضرت فرمودند: «بله راست است و مطلب تمام است».
🔹گفت: ای آقای من صحیح است که می گویند: کسی که #امام_حسین علیه السلام را در #شب_جمعه زیارت کند، برای او امان است؟
حضرت فرمودند: «آری واللّه » و اشک از چشمان مبارکشان جاری شد و گریه کردند.
📚بحار: ج ۴۵، ص ۴۰۲ و همان ج ۵۳، ص ۳۱۵.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سه امتیاز ارزشمند
🔹امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
خداوند همه انسانها را روز قیامت در یک صف واحد قرار میدهد، آنگاه فریادگری از جانب خداوند فریاد میزند «این اهل الفضل»؛برتران کجایند؟
🔹عده ای از بین مردم جواب میدهند، ماییم برتر از دیگران.
فرشتگان میپرسند امتیاز و برتریتان در چیست؟ میگویند:
ما دارای این سه خصلت بودیم:
✔️۱- کسانی که با ما قطع رابطه میکردند با آنان ارتباط برقرار میکردیم.
✔️۲- کسانی که چیزی به ما نمی دادند به آنان عطا میکردیم.
✔️٣- از ستمگران در حق مان میگذشتیم.
فرشتگان میگویند راست گفتید، اکنون وارد بهشت شوید.
📚 بحار، ج ۷۱
📘#داستانهایبحارالانوار
💠رفاقت با سه کس ممنوع!!!
🔹هرگاه امیرالمومنین علی علیه السلام به منبر میرفتند، میفرمودند:
مسلمان باید از رفاقت و دوستی سه کس اجتناب کند؛
۱. آدم بی باک و هرزه (در گفتار و رفتار).
۲. احمق (کم عقل).
۳. دروغگو.
🔹زیرا آدم بی باک و هرزه، کارهایش را به تو آرایش میدهد و میخواهد که تو هم مانند او باشی، چنین شخصی هرگز به درد دین و آخرت تو نمی خورد، دوستی با او جفا و سخت دلی و رفت و آمدنش بر تو، ننگ و عار است.
🔹و اما احمق، هرگز خیر و خوبی از او به تو نمی رسد. هنگام مشکلات امیدی به او نیست، اگر چه در حل آن تلاش کند و چه بسا اراده کند بر تو خیری رساند (ولی به واسطه حماقتش) به تو ضرر میزند. پس مرگ او بهتر از زندگی اوست و سکوت او بهتر از سخن گفتنش و دوری از وی بهتر از نزدیکی با او میباشد.
🔹و اما دروغگو، هیچگاه زندگی با او بر تو گوارا نیست، سخنان تو را نزد دیگران میبرد و گفته آنان را نزد تو میآورد، هرگاه صحبتی را تمام کند سخن دیگری را شروع میکند، ممکن است گاهی راست هم بگوید ولی مردم باور نکنند، میکوشد مردم را به یکدیگر دشمن سازد و در سینه شان کینه برویاند.
🔹پس از خدا بترسید و مواظب خویشتن باشید و ببینید که با چگونه افرادی رفاقت میکنید و طرح دوستی میریزید.
📚بحار ج ۷۴، ص ۲۰۵.