📖 #داستانک
📌 #پلکهای_مزاحم، چشم مرا بستهاند
از اولش یادم نمیاد، ولی تا جایی که یادمه #چند_نفر دنبالم کرده بودند. با اینکه با تمام توانم میدویدم، اما خیلی سریع داشتند به من نزدیک میشدند. صدای پاشون خیلی نزدیک شد. اونوقت من فریاد زدم: کممککک... و از خواب پریدم.
دوستم: چه جالب!
من: چیش جالبه؟!
دوستم: اینکه آدم میتونه با چشمای بسته فرار کنه، بترسه و کمک بخواد و کمک بهش، پریدن از خواب و بیدارشدن باشه. دقت کردی بعضی وقتا چقدر واقعی خواب میبینیم؟ اصلاً همین الان شاید توی یک خواب خیلی واقعی هستیم و با چشمانی بسته زندگی میکنیم! تفاوتش با خواب تو اینه که، صدای پایی نمیشنویم که بترسیم و فریاد بزنیم تا منجی بیاید و دستی بر سرمان بکشه و بیدارمون کند.
▪️ من: شاید #تعبیر_خوابم این باشه که تا فریادی نباشه، فریادرس هم دلیلی برای آمدن نداره…😔
دوستم: چه خواب بیدارکنندهای!
#آئینه_ظهور ✨
#منتظران_ظهور ✨
🆔@Aenehzohoor_montazeran
↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin
📖 #داستانک
📌 #منتظر_جامانده...
یک سال #چشمانتظار راهپیمایی اربعین بودم. روز و شبم رو با رویای مشایه میگذروندم و برنامهریزی همه چیز رو کرده بودم.
تا اینکه خبر تصادف پدر رسید و چارهای جز پرستاری از او نبود...
انگار امسال هم قسمت ما صبر بر تقدیر بود. اما وقتی همکارم پیام پویش نذر ظهور رو برام فرستاد، با خودم فکر کردم ما جاموندهها هم میتونیم برای اربعین امام حسین قدمی برداریم.
پس #تصمیم_گرفتم از این پویش حمایت کنم و بقیه رو هم به این پویش دعوت کنم.
و امسال رو اینجوری همسفر زائرهای کربلا باشم...
#آئینه_ظهور ✨
#منتظران_ظهور ✨
🆔@Aenehzohoor_montazeran
↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin