༻﷽༺
#مـهدے_جان🌺🍃
از روزهاے هفتہ #سہشنبہ براے من
شبهاے پنجشنبہ و جمعہ براے تو
روزے بخاطر سفر #جمڪران من
روزے بخاطر سفر #ڪربلاے تو
#سہشنبہهاے_عاشقے💓
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚
#شبتون_مهدوی
مهدے_جان ! . به رو سیاهی من نگاه نکن
و به دستهایم که خالی و گنهکارند
. قلبم را ببین که هر روز،
صبح و شام تو را می خوانند.
صبحی که یاد تو در آن شکفته می شود
سلام امام زمانم✋🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
با هرنفسے سلام ڪردن عشق اسٺـــ
آقا بہ ٺو احٺرام ڪردن عشق اسٺـــ
چون نام قشنگٺ بہ میان مےآید
از روے ادب قیام ڪردن عشق اسٺــ
سلام ارباب خوبم✋🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
🌟ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
بغض آمده و حال مرا بد کرده
جزر آمده از گلوی من رد کرده
من این چمدان ، تو ساکها را بردار
بد جور دلم هوای مشهد کرده.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
هر روز ، صبح زود ، زیارت میکنم تو را
تا روبروی گنبدتان میدهم سلام
هرجا که صحبت از تو شد و ذکر خیر تو
دستمبهسینه عرض ادب کردم و احترام
من چیز قابلی که نبودم بدون تو
اما میان صحن تو شدم صاحب مقام
ما رعیتیم و حضرت اربابِ جان توی
یکدم قدم گذار ، سر مردم عَوام
یک روز عاقبت وسط صحن با صفات
جان میدهم میان همان شور و ازدحام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
◻️💛◻️
شوق دیدار تو سر رفت ز پیمانه ما
کی قدم مینهی ای شاه به ویرانه ما
ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم
سر و سامان بده بر این دل دیوانه ما
# یا ایها العزیز
سلام تنها پادشاه زمین ✋
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
#دنیای_مدیریت_مومنانه 22 💢 گفتیم که همه ما باید قدرت مدیریت و برنامه ریزی داشته باشیم. متاسفانه حوز
#دنیای_مدیریت_مومنانه 23
🔸 گفتیم که انسان باید بتونه خودش رو مدیریت کنه تا زندگی بهتری داشته باشه و آموزش و پرورش نقش بسیار مهمی در این موضوع داره.
✅ در یک مدرسه باید روش مدیریت تک تک رفتارهای انسان آموزش داده بشه. مثلا حداقل آموزشی که باید به کودکان داده بشه اینه که هر کسی بتونه "طبع و مزاج" خودش رو بشناسه.
🔵 اینکه هر کسی باید نسبت به طبع و مزاج خودش غذا بخوره. اینکه چه غذاهایی طبع گرم و چه غذاهایی طبع سرد دارن
🔸 چه غذاهایی رو باید همراه با چه غذاهایی مصرف کرد و...
⭕️ چرا امام صادق علیه السلام فرمود من پای سفره ای که سبزی نباشه نمیشینم؟
🌹 چرا انقدر در روایات طبی روی سبک تغذیه و زندگی صحیح تاکید میشه؟
🚸 برادران و خواهران عزیز! باید یه نکته تلخ رو عرض کنم!
🚷 ما وقتی داریم بی برنامه زندگی میکنیم در واقع داریم بی دینی میکنیم....
💢 آدم بی دین به کی میگن؟
فقط کسی که نماز نمیخونه؟
یعنی اگه کسی بقیه زندگیش رو بی برنامه بود و فقط نماز خوند متدین هست؟
- ببخشید حاج آقا ما از کجا بفهمیم که چقدر دین داریم؟
- راهش ساده هست! ببین در طول روز چه تعداد از کارهات طبق برنامه ریزی و مدیریت شده هست به همون میزان دین داری...☺️
- حاج آقا!!!! من که این همه کارای خوب میکنم پس هیچی؟!😬😐
بذارید یه حرف تلخ دیگه بزنم!
🔸 خیلیا میگن حاج آقا مباحث تنهامسیر جدید و پیشرفته هست و تا حالا کسی این حرفا رو به ما نگفته!😢
⭕️ آخه درد من همینه... این حرفا باید توی سن 7 سالگی به آدم ها زده بشه نه سن 30 و 40 و.... سالگی!
🚫 من نمیدونم اون مسئولینی که با تمام تلاش میخوان اسنادی مثل 2030 و رقاصی و مسائل جنسی رو توی دبستان های ما وارد کنن دقیقا روز قیامت میخوان توی کدوم طبقه جهنم لونه کنن؟!
تو حاضر نیستی حداقلی ترین و ابتدایی ترین نیازهای یه انسان رو توی دبستان آموزش بدی بعد چسبیدی به چی؟!!!!
عجب احمقهایی پیدا میشن!
- حاج آقا درست که مدارس ایراد دارن ولی خب مساجد که دیگه دست روحانیت هست! اونجا چی؟😏
- آقا بنده به نمایندگی از جامعه روحانیت از همه مردم عذرخواهی میکنم! ضعیف کار کردیم... وگرنه وضعیت کشور ما نباید این باشه!
40 ساله که طرف داره میره مسجد و میاد اما هنوز حتی آداب دستشویی رفتن رو هم بلد نیست! غذا خوردن بلد نیست...🚫
💥 و آفرین به امام جماعتی که توی مسجدش آداب کارهای مختلف رو به مردم یاد میده...
🔖 پایان بخش بیست و سوم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
قسمت شصت و پنجم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: برو دایسون یکی از بچه ها موقع خوردن نهار … رسما من
قسمت شصت و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: با پدرم حرف بزن
.
پشت سر هم زنگ می زد … توان جواب دادن نداشتم … اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم … توی حال خودم نبودم … دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد …
– چرا دست از سرم برنمی داری؟ … برو پی کارت …
– در رو باز کن زینب … من پشت در خونه ات هستم … تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه …
– دارو خوردم … اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان…
یهو گریه ام گرفت … لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم … حتی بدون اینکه کاری بکنه … وجودش برام آرامش بخش بود … تب، تنهایی، غربت … دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم …
– دست از سرم بردار … چرا دست از سرم برنمی داری؟ … اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟…
اشک می ریختم و سرش داد می زدم …
– واقعا … داری گریه می کنی؟ … من واقعا بهت علاقه دارم… توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ …
پریدم توی حرفش …
– باشه … واقعا بهم علاقه داری؟ … با پدرم حرف بزن … این رسم ماست … رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم …
چند لحظه ساکت شد … حسابی جا خورده بود …
– توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ …
آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم … دیگه توان حرف زدن نداشتم …
– باشه … شماره پدرت رو بده … پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ … من فارسی بلد نیستم …
– پدرم شهید شده … تو هم که به خدا … و این چیزها اعتقاد نداری … به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم … از اینجا برو … برو …
و دیگه نفهمیدم چی شد … از حال رفتم …
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
قسمت شصت و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: با پدرم حرف بزن . پشت سر هم زنگ می زد … توان جواب داد
قسمت شصت و هفتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: 46 تماس بی پاسخ
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم … سرگیجه ام قطع شده بود … تبم هم خیلی پایین اومده بود … اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم …
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم … بلند که شدم … دیدم تلفنم روی زمین افتاده … باورم نمی شد … 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون …
با همون بی حس و حالی … رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم … تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد …
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود … مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین … از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم … انگار نصف جونم پریده بود …
در رو باز کردم … باورم نمی شد … یان دایسون پشت در بود… در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد … با حالت خاصی بهم نگاه کرد … اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام …
– با پدرت حرف زدم … گفت از صبح چیزی نخوردی … مطمئن شو تا آخرش رو می خوری …
این رو گفت و بی معطلی رفت …
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل … توش رو که نگاه کردم … چند تا ظرف غذا بود … با یه کاغذ … روش نوشته بود …
– از یه رستوران اسلامی گرفتم … کلی گشتم تا پیداش کردم … دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری …
نشستم روی مبل … ناخودآگاه خنده ام گرفت …
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
♻️✨♻️✨♻️✨♻️✨♻️ 1_🦋#الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (۱)♻️ ♻️فصل اوّل: اخلاق فردى امام على(ع) 🍂ا
♻️✨♻️✨♻️✨♻️✨♻️
2_♻️#الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (۲)🍀
💎اخلاق فردى - ساده زيستى امام على(ع)
۲. ازدواج ساده
الف ـ مراسم ساده
🌸 وقتى على عليه السّلام 🌼ازحضرت زهراء سلام الله عليها خواستگارى كرد، و پيامبر صلى الله عليه و آله موافقت نمود، فرمود:
على جان! از درهم ودينار چه دارى؟
پاسخ داد: يك شتر و زره جنگى.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: حيوان سوارى لازم است، زره را بفروش.
زره را بـه بـازار بـرد و بـه چهل درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـديـم رسول خدا صلى الله عليه و آله كرد.
خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـى ازيـاران پـيـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـدارى از قيمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخى مايحتاج زندگى امام على عليه السّلام را تهيّه كند و مقدارى هم به مقداد داد و فرمود:
آن را بـه خـواهـر عـلى عـليـه السـّلام امّ هـانـى بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـريزد كه با دادن يك غذاى ساده به جمعى از اصحاب، مراسم عروسى پايان گرفت.
_💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
♻️✨♻️✨♻️✨♻️✨♻️
@montazeranzhoramamasr
♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️