السلام علیڪ یا بقیة الله
عهـد بستـم نفسـم باشـی و
مـن باشـم و تـو
ای ڪه بی تو نفسـم تنگ و
دلـم تنگ تـر اسـت…
سـلام آقـای مهربانـم✋🌸
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
سلام ارباب خوبم✋🌸
سلامِ صبح من ازدل بہ بارگاه شما
خوشم همیشہ بہ یڪ جرعۂ نگاه شما
بہ غربتم نظرے ڪن ڪه دورم ازحرمٺ
تو وعطا وعنایٺ،من وپناه شما
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
سلام
🍃🌺صبح سه شنبه تون
معطر به عطر خوش
صلوات بر حضرت مُحَمَّد (صلی الله علیه و اله و سلم )
و خاندان مطهرش🌺🍃
🌺🍃🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌺🍃🌸وَعَجِّلفَرَجَهُـم
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
🚩 گروه منتظران واقعی امام عصر (عج) تقدیم میکند:
🗞 پرسش و پاسخ آزاد
👤 ارائه دهنده : استاد شب نگار
⏰ ساعت ۲۲:۳۰
📆 چهارشنبه 1400/11/06
📌 گروه منتظران واقعی امام عصر (عج)
https://eitaa.com/joinchat/2945187858Cf9bd1788ad
✳️ دوستان خود را دعوت کنید.
#قسمت_دوم
📚سرگذشت ارواح در عالم برزخ
◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود.
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...
لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند.
زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟
در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند،
هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم.
در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم.
انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم ..
حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم.
در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو.
گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند.
خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟
فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.
به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
خواستم آنها را به آرامش دعوت کنم، مگر میشد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمیخواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفتهاید؟!
من اکنون پس از آن درد جانفرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کنندهای رسیدهام.
با شمایم آی! آیا صدایم را نمیشنوید؟ گریهتان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه میکنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید...
✍ادامه دارد...
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
📚شرح دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام
⬅️نشانه های ریا کار
🔰صفحه: ۱۰۲
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr