eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
485 دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
113 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20220126-WA0015.mp3
11.93M
۶ 🎤 ✋ تمام وجدان‌های بیدار شهادت می‌دهند که؛ قرن‌ها فعالیت بشر در زمینه‌های گوناگون علمی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...، بسیار بیشتر از آن که خیر و خوبی و خوشبختی برای انسان به ارمغان بیاورد، به خلق انواع‌ بیماری‌های جسمی و روحی... به تولید درد و رنج و فساد و قتل و غارت و خونریزی... انجامیده است! ← حقیقتا دلیل این اتفاق چیست؟! ← جهان چگونه باید خود را از این وضع، نجات دهد؟! 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲🏼 یا من ارجوه لکل خیر 👆🏼چقدر به این جمله باور دارید؟ 🗣استاد پناهیان 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶ رجب، سالروز وفات حامی دین و حامی رسول الله صلی الله علیه و آله و پدر بزرگوار امیرالمومنین علیه السلام، تسلیت .🏴🏴🏴 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۰) از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟ گفت: 👇 👇 اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند. گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است برخی ماهها و برخی سالهای سال.. با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت:👇 👇 در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود. با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم. سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم. در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند... بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را. ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت: خوب فکر کن چه کرده ای این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند. کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم این را به نیک گفتم و پرسیدم : 👇 👇 حالا چه کار کنیم؟ نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند. با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند. همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :👇 👇 وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند... کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند. با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم... آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند. اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم قرضت ادا شد... نبرد سرنوشت ساز! بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد. وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب! همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن! با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟ نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا، اولیای خدا، مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند. از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم:👇 👇 جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است! نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم.. سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده، او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ، باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم... ✍ادامه دارد... 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚شرح دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام ⬅️راههای نفوذ شیطان(امر به فحشا و منکرات) 🔰صفحه: ۱۱۷ 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌈 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا