eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
503 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
7.8هزار ویدیو
117 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟یگانه آرامشم !   ای که لحظه لحظه کنار من بودی و هستی ، چه احساس زیبائیست تو را داشتن ، تو همانی که یادت در دشواری ها آرامم میکند تو تنها یار من هستی که : 🔸می بخشی بی انتها 🔸عشق میدهی بی توقع 🔸با تمام خطاهایم دوستم داری 🔸تو که ساز بارانت ، نشان از عشق توست تو که تمام مخلوقاتت را دوست داری 🔸من تو را عاشقانه دوست دارم همینکه در تمام لحظات هدایتم میکنی همینکه مرا لایق بندگی میدانی ،                                     سپاسگزارم🤲 🌹سلام صبح زیبای جمعه تون بخیر 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
564403971_416060926.mp3
28.81M
🔍 🎤 سخنرانی 👈 استاد حسین انصاریان ▫️جلسه نهم 🌙 29 محرم 1445 📆 25 مرداد 1402 🏢 تهران، حسینیه هدایت 🥀⃟🥀჻ᭂ࿐✰🥀🥀 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮✨✨🔮 ✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی می‌کرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت. همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم. دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده‌اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور و توجهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم. در راه پیرمردی را در مغازه‌ای دیدم که تعدادی در اطرافش جمع‌اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است، با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود. لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم. او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید، پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور! سیده می‌گوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانه‌اش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباس‌های فاخر بر ما پوشاند و انواع خوراک‌ها را به ما داد و آن شب را به‌ راحتی سپری کردیم. در نیمه‌های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت بر پاست و پرچم پیامبر (ص) بر بالای سرش بلند شد. در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر (ص) فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو می‌رود و پیامبر (ص) از او روی می‌گرداند عرض می‌کند: یا رسول‌الله (ص) من مسلمانم چرا از من اعراض می‌کنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید. پیامبر (ص) فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود می‌زد و می‌گریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است. شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت:نمی‌گذارم او را ببینی. شیخ گفت: می‌خواهم این هزار دینار را به او بدهم. ️گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمی‌پذیرم وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیده‌ای من هم دیده‌ام من رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است. سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان شده‌ایم 📚 ارشاد القلوب الی الصواب، ج 2، ص: ۴۴۵ 🥀⃟🥀჻ᭂ࿐✰🥀🥀 @montazeranzohooremamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
383.9K
🎵فایــل صـــوتۍ 👈 دعـاۍهـرروز‌ هر روز ماه صفر بخوانید " یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ *صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. " روزی ۱۰مرتبه که در مفاتیح الجنان آمده التماس دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا