4_5924895925859258871.mp3
14.9M
0:00 ◉━━━━━──── 3:44
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ㅤ⇆
🏴 لا لا لالايی گلِ پونه... 💔
🎤 حاج محمود ڪریمی
#حضرت_علی_اصغر #مداحی #محرم
4_5922752698523847010.mp3
1.19M
0:00 ◉━━━━━──── 3:44
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ㅤ⇆
🏴 لالایی گلم لالا...
مهتاب اومده بالا...
موقعِ خوابه حالا...
امّا نه به زیرِ خاڪ... 💔
🎤 حاج محمود ڪریمی
#حضرت_علی_اصغر #مداحی #محرم
⌛مُـنـتَـظِـࢪ تــُو = 1+312⌛
ܝߺࡄߋߺ ߊࡋࡋܣ ߊࡋܝܟߺߋߺܢߺ߭ ߊࡋܝܟߺܢߺ࡙ߋߺ ┏━━━━━━━━━💠━━━━━━━━━┓ سرگذشت حاج
ܝߺࡄߋߺ ߊࡋࡋܣ ߊࡋܝܟߺߋߺܢߺ߭ ߊࡋܝܟߺܢߺ࡙ߋߺ
┏━━━━━━━━━💠━━━━━━━━━┓
سرگذشت حاج ماشاءاللّه خدادادپور
شفا یافتهٔ امام حسین علیه السّلام
┗━━━━━━━━━🍀━━━━━━━━━┛
#قسمت_هفتم_سرگذشت_حاج_ماشاءاللّه_خدادادپور
یڪ سال بعد، روزِ هشتمِ محرّم، مصادف با همان روزی ڪه سالِ قبل، قاصدِ حسينی، آن ڪبوترِ سفيد، به خانهام آمده بود، دلم خواست در منزل، روضهخوانی بر پا ڪنم، ولی قدرتِ مالی نداشتم.
با چشمِ اشڪبار، واردِ اتاقِ مخصوص (شفا خانه) شدم و گفتم:
آقا امام حسين!
میخواهم روضهخوانی برقرار ڪنم. ميل دارم منبر بسازم و در مساجد بگذارم. (حاج ماشاءاللّه در زمان حیاتشان، متجاوز از صدها منبر ساختند، ڪه يڪی از آنها، در مسجد مقدّس جمڪران است.) دوست دارم غذا طبخ ڪنم و به عزاداران بدهم.
بعضی گفتند بگذار سالِ آينده.
مادرم میگفت:
ڪسی ڪه چيزی ندارد، بهتر است جلسهٔ روضهٔ مختصری را در مسجد الرّضا (ڪه در نزديڪیِ خانهمان است) بر پا ڪند.
من گفتم:
مادر! بايد روضه را داخلِ همين منزل بخوانم؛ آن هم منزلی ڪه امام حسين تشريف آوردند. میخواهم همين جا خيمه بزنم.
👈🏼 ادامه دارد ان شاء اللّٰه.
┏━
💠@montazere_too
┗━━━━━━━━━━━
#حاج_ماشاءاللّه_خدادادپور
⌛مُـنـتَـظِـࢪ تــُو = 1+312⌛
○ ° 📖 زیارات امام زمان عجّل اللّٰه فرجه و دعای عهد ...
○
°
📖 زیارات امام زمان عجّل اللّٰه فرجه
و دعای عهد ...
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ألسَّلامُ عَلَیڪَ یا عَونَ المَظلُومینَ.
سلام بر تو ای یاورِ ستمدیدگان.
#امام_زمان 💞
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 قرآنْسوزان، ادامهٔ همانهایی هستند ڪه أباعبداللّه علیه السّلام را تیرباران ڪردند...
🎙 تولیت آستان قدس رضوی، حجّتالاسلام والمسلمین مروی
#قرآن
🥀 برگِ هفتم
در روزِ هفتمِ محرّم، عبیداللّه بن زیاد، ضمنِ نامهای به عمر بن سعد، از وی خواست تا با سپاهیانِ خود، بین امام حسین و یاران، و آب فرات، فاصله ایجاد ڪرده و اجازهٔ نوشیدن آب به آنها ندهد.
عمر بن سعد نیز، بدون فاصله، «عمرو بن حجاج» را با ۵۰۰ سوار، در ڪنار شریعهٔ فرات مستقر ڪرد و مانع دسترسیِ امام حسین علیه السّلام و یارانش به آب شدند.
مردی به نام «عبداللّه بن حصین ازدی» ، ڪه از قبیلهٔ «بجیله» بود، فریاد برآورد:
ای حسین!
این آب را، دیگر بِسانِ رنگِ آسمانی نخواهی دید!
به خدا سوگند ڪه قطرهای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه السّلام فرمودند:
خدایا!
او را از تشنگی بڪُش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم میگوید:
به خدا سوگند ڪه پس از این گفتگو، به دیدار او رفتم، در حالی ڪه بیمار بود؛
قسم به آن خدایی ڪه جز او پروردگاری نیست، دیدم ڪه عبداللّه بن حصین، آنقدر آب میآشامید تا شڪمش بالا میآمد و آن را بالا میآورد و باز فریاد میزد:
العطش!
باز آب میخورد، ولی سیراب نمیشد.
چنین بود، تا به هلاڪت رسید.
📚 ارشاد/شیخ مفید/ج۲/ص۸۶
#محرم