8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 سالروز شهادت شهیدِ سر جدا، شهید محسن حججی، گرامی باد. 🥀
#شهید_محسن_حججی
رفیقش میگه:
یڪ بار اومد پیشم و گفت:
جایی سراغ نداری واسه ڪار؟
گفتم:
چرا، همین آقایی ڪه توی قنّادیش ڪار میڪنم، دنبالِ شاگرده؛ میای؟
نپرسید چقد پول میدن!
نپرسید روزی چقدر باید ڪار ڪنم!
نپرسید بیمه داره یا نه!
فقط یه چیزی پرسید؛ گفت:
موقعِ اذان میذاره برم نماز بخونم یا نه...؟
🕊 #شهيد_محسن_حججی 🥀
#نماز #نماز_اول_وقت #سیره_شهدا
📜 خاطرهای از شهید محسن حججی 🕊🥀
شهید حججی، خادمالحسین علیه السّلام بود.
توی هیأتی که سیّد رضا نریمانی مداحش بود، یکی از دوستانش میگفت:
شبیهِ سیّد رضا هستی؛ انگار داداشش هستی!
بعضیها فکر میکردند داداشِ سیّد رضاست.
بعد، از خودِ شهید حججی پرسیدند که شما برادرِ سیّد رضا هستی؟ (بخاطر شباهتِ زیادی که داشت، با ته ریش و صورتِ کشیدهاش)؛
شهید محسن گفت:
نه آقا! من کجا و سیّد رضا نریمانی کجا!؟
خودِ سیّد رضا هم میگفت:
آره واقعا! من کجا و شهید حججی کجا!؟
من خودم از هم هیأتیش شنیدم که میگفت چه جوری اومد توی هیأت؛
اوّلین نفر توی حسینیه حاضر میشد برای خادمی.
اون حسینیه، هر شب شام میده، و بالای ۱۵۰ نفر خادم داره.
دوستش میگفت سخته، نمیتونی؛ ولی شهید محسن حججی با جون و دل میرفت.
دوستش میگفت که ما خادمها مشغولِ نظافت و برو و بیا و پذیرایی که هستیم، معمولاً چیزی از محتوای روضه و مداحیها درک نمیتونیم بکنیم اونطور که باید مثلِ بقیهٔ مردم که نشستند توی حسینیه، و همیشه آرزومونه مثل اونها بشینیم پای روضه. در ادامه، از شهید حججی گفت، که در حینِ این رفت و آمدها، وقتی از سالن و آشپزخانه میرفت سمتِ سالن که همه بودند، و صدای روضه به گوشش میخورد، به پهنای صورت اشک میریخت.
حتّی میگفت که شهید حججی، هر روز از دهه که برای یکی از عزیزانِ کربلا روضه بر پا بود، ایشون به دوستش میگفته که دعا کن سیّد؛ تو سیّدی؛ دعا کن مثلِ حضرت قاسم شهید بشم؛ مثلِ ارباب شهید بشم.
توی دههٔ فاطمیه سلام اللّٰه علیها، محسن به سیّد، در حالی که گریه میکرد، میگفت دعا کن مثلِ حضرت مادر شهید بشم؛ تا جایی که سیّد با عصبانیت گفت:
محسن! تو ما رو مسخره کردی؟! تو هر جلسه میگی میخوام مثل این یا اون شهید بشم!
محسن حججی همچنان در حالِ گریه کردن گفت:
نه! فقط دعام کن.
بعد از شنیدنِ خبرِ شهادتِ محسن حججی، سیّد میگفت آخر به آرزوش رسید... . مثلِ اربابمون حسین علیه السّلام، سرش رو بریدند؛ سه روز بدنش زیر آفتاب بود؛ و مثلِ حضرت قاسم علیه السّلام، بدنش رو زدند و خرد کردند؛ پهلوش رو هم مثل حضرت مادر سلام اللّٰه علیها شکستند. 😭💔
#شهید_محسن_حججی