eitaa logo
مُنتَظِرِمنتظَر
62 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
437 فایل
کانال (مُنتَظِرِمنتظَر) برای بصیرت افزایی ونشرمعارف دینی تشکیل شده است. (سجادجمشیدی) برای ارتباط بامدیرکانال : 09185417288
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از Jamshidimontazer
: Smart Audio Recorder اشتراک با:
ولادت امام جوادهیات حضرت علی اصغر.ogg
زمان: حجم: 8.06M
سخنرانی شب ولادت امام جوادعلیه السلام سخنران: حجت الاسلام جمشیدی موضوع: عالم نور عالم ظلمت امام نوری وامام ناری انسان باعملش یاکسب نور میکندیادرظلمت غوطه ورمیشود شش صورت نورانی دربرزخ همراه مومن ... اثرنورقرآن ونمازشب تشخیص نورقرآن توسط کربلایی کاظم ساروقی... هیات حضرت علی اصغرعلیه السلام @montazermontazarjamshidi
هدایت شده از نورمجرّد
🌷خادم چنین مولایی باید بود...🌷 ملّا احمد نراقی رضوان الله علیه از شیخ محمّد کلید دار حرم مطهّر کاظمین علیهما السلام نقل می کند: 🌱در هنگامى كه حسن پاشا - بعد از زمان سلطنت نادرشاه افشار در ايران او پاشاى عراق عرب بود - در بغداد متمكّن بود روزى در ايّام ماه جمادى الثانيه در وقتى كه جمعى از اُمراء و افنديان و اعيان آل عثمان در مجمع او حاضر بودند پرسيد: سبب چيست كه اوّل ماه رجب را شب نور باران گويند؟ 🌱يكى از ايشان مذكور ساخت كه در شب بر قبور ائمۀ دين نور فرو مى ‏ريزد. پاشا گفت: در اين مملكت محل قبور ائمه بسيار است و البته مجاورين اين قبور ائمّه مشاهده خواهند نمود؛ 🌱پس كليد دار ابوحنيفه كه امام أعظم ايشان است و كليد دار شيخ عبدالقادر را طلبيده مطلب را از ايشان استفسار نمود و ايشان گفتند: ما چنين چيزى مشاهده نكرده‏ ايم. 🌱حسن پاشا گفت: كه موسى بن جعفر و حضرت جواد عليهما السلام نيز از اكابر دينند، بلكه جماعت روافض آنها را واجب الاطاعة مى‏ دانند سزاوار آن است كه از كليد دار روضۀ ايشان نيز بپرسيم؛ و همان ساعت ملازمى كه به عرف اهل بغداد چوخادار گويند، به طلب كليد دار كاظمين عليهما السّلام آمد. 🌱شيخ محمّد گويد كه: كليد دار آن وقت پدر من بود و سن تقربياً در سن بيست ساله بودم و با پدر در كاظمين بوديم كه ناگاه چوخادار به احضار پدرم آمد و او نمى‏ دانست كه با او چه شغل داشت، روانه بغداد شد و من نيز به اتفاق او رفتم 🌱 و من بر در خانۀ پاشا ماندم و پدرم را به حضور بردند. بعد از حضور، پاشا از پدرم سئوال كرد كه گويند شب اول رجب را شب نور باران گويند به جهت نزول نور از آسمان بر قبور ائمه دين آيا تو هيچ آن را در قبر كاظمين مشاهده كرده‏ اى؟ 🌱پدر خالى از ذهن و بى‏ تامل گفت: بلى چنين است و من مكرّر ديده‏ ام. پاشاى مذكور گفت: اين امر غريبى است و اول رجب نزديک است مهيّا باش كه من در شب اول رجب در روضۀ مقدّسه كاظمين به سر خواهم برد 🌱پدرم از استماع اين سخن به فكر افتاد كه اين چه جرأتى بود كه من كردم و چه سخن بود از من سر زد و با خود گفت: كه يحتمل مراد نور ظاهرى مشاهده نباشد و من نور محسوسى نديده‏ ام؛ 🌱و متحيّر و غمناک بيرون آمد و من چون او را ديدم آثار تغير و ملال در بشرۀ او يافتم و سبب استفسار كردم گفت: اى فرزند من خود را به كشتن دادم؛ 🌱و با حال تباه روانۀ كاظمين عليهما السّلام شديم و در بقيۀ آن ماه پدرم به وصيت و وداع مشغول بود و امور خود را انجام مى‏ داد و خورد و خواب او تمام شد و روز و شب به گريه و زارى مشغول بود و شبها در روضۀ مقدسه تضرّع مى‏ كرد و به ارواح مقدسه ايشان توسل مى‏ جست و خدمتكارىِ خود را شفيع مى‏ كرد تا روز آخر ماه جمادى الثانية. 🌱چون روز به حوالى غروب رسيد كوكبۀ پاشا ظاهر شد و خود او نيز وارد شد و پدرم را طلبيد و گفت: بعد از غروب روضه را خلوت نمايد و زوّار را بيرون كند، پدرم حسب الأمر چنان كرد، 🌱هنگام نماز شام پاشا به روضه داخل شد امر كرد كه شمعهاى روضه كه روشن بود خاموش كردند و روضه مقدسه تاريک ماند. خود چنان كه طريقه سنيان است فاتحه خواند و رفت به عقب سر ضريح مقدس و مشغول نماز وادعيه شد 🌱و پدرم در سمت پيش روى ضريح مقدس را گرفته بود و محاسن خود را بر زمين مى‏ ماليد و روى خود را در آنجا مى‏ سائيد و تضرع و زارى مى‏ كرد مانند ابر بهار اشک از ديدۀ او جارى بود و من نيز از عجز و زارى پدرم به گريه افتاده بودم؛ 🌱و بر اين حال تقربياً دو ساعت گذشت و نزديک بود كه پدرم قالب تهى كند كه ناگاه سقف محاذى بالاى ضريح مقدس منشقّ شد و ملاحظه شد كه گويا به يک بار صد هزار خورشيد و ماه و شمع و مشعل بر ضريح مقدس و روضۀ مقدّسه ريخت كه مجموع روضه هزار مرتبه از روز روشن تر و نورانى‏ تر شد و صداى حسن پاشا بلند شد كه به آواز بلند مكرر مى‏ گفت: صلى الله على النبى محمد و آله. 🌱پس پاشا برخاست و ضريح مقدس را بوسيد و پدر مرا طلبيد و محاسن او را گرفت و به خود كشيد و ميان دو چشم پدر مرا بوسيد و گفت: 🌱بزرگ مخدومى دارى؛ خادمِ چنين مولائى بايد بود، و انعام بسيار بر پدرم و ساير خدّام روضه متبركه كرده و در همان شب به بغداد مراجعت نمود. 📚 «خزائن» ص ۳۵۱ تا ۳۵۳ 🆔 @nooremojarrad_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از منتظِرِمنتظَر
بوسیدن دست ملکه انگلیس؛ کُلاً دست بوس بوده😉 @jamshidimontazer
هدایت شده از منتظِرِمنتظَر
بوسیدن دست ملکه دانمارک توسط محمدرضا شاه....... عجب عزتی داشتیم @jamshidimontazer
هدایت شده از مسجد نظربیگ
گوشه ای از جنایاتِ آمریکایی که حامیِ حقوق بشر هست.
چه ملکه ی مهربانی داشته ایران...
✅ بزرگترین "معروف" ♦️امام خامنه ای:بزرگترین "معروف"، "دفاع" از این نظام است. این بزرگترین کاری است که باید انجام گیرد. عده ای برای مقابله با این نظام کمر بسته اند - چه از راه نظریه پردازی و چه از راه تبلیغات سیاسی و موذی گری های گوناگون - و در نظام خدشه وارد می کنند. مسأله آنها، انتقاد به نظام یا به مسئولان نظام نیست؛ از نظر آنها انتقاد، وسیله ای برای نابود کردن خود نظام است. 1380/6/15 🆔 @Jarianshenasi
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🕋 با صدای اذان گفتنت دلم هوای خدا و نماز اول وقت کرد... ✍️ یکی از طلاب جهادی مستقر در بیمارستان رازی اهواز، در پیامی نوشت: ◻️ مشغول کار بودم... وقت اذان شد؛ با صدای نه چندان خوبِ خودم، در بخش بیماران کرونایی، اذان گفتم... یکی از بیماران گفت نمی توانم وضو بگیرم، لطفا برایم سنگ تیمم و مهر بیار... به او که دادم، باقی بیماران آن بخش گفتند به ما هم مهر بده... یکی از آنها گفت: با صدای اذان گفتنت دلمون هوای خدا و کرد! پرستار که وارد اتاق شد، با این صحنه مواجه شد! لبخندی زد و با موبایلش همین عکسی را گرفت که می‌بینید... ▫️ گاهی یک کار کوچک و ساده می‌تواند جمعیتی را به سوی خدا روانه کند... @HawzahNews| خبرگزاری‌حوزه
محمدی روشن: شبهه "۱۶۸ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭﺍﮐﺴﯿﻨﺎﺳﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ، ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ بعد ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ علمای دینی ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﯾﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ورود ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ ! اﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ واکسن ﺁﺑﻠﻪ نزند ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﺳﺨﻦ ملاهای نادان بر ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯿشتر بود، پولدارها ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ دیگران نیز در خانه ها پنهان میشدند. پس از مدتی چند نفر را آوردند ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪانشان ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﮐﺮﺩ. ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ به امیر کبیر ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ نادانی مرده اند. اﻣﯿﺮ کبیر ﮔﻔﺖ : ﻣﺴﺌﻮﻝ نادانیشان ﻧﯿﺰ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ به اندازه کافی ﻣﺪﺭﺳﻪ ساخته بودیم ملاها ﺑﺴﺎﻃﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ کرده بودند. دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که; جای اندیشیدن را "تقلید" , جای تلاش و کوشش را "دعا" , جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را "قناعت" و جای اراده برای رفتن و رسیدن را "قسمت" گرفت ........" 🔵 پاسخ 1. اگر چه این ماجرا در منابع دست اول یافت نشد اما منابعی هم که این مطلب را نقل کرده اند در متن خود فالگیران و دعانویسان را که همواره در پی سودجویی هستند عامل ترس مردم از آبله کوبی معرفی کرده اند نه علمای دین ! 2. علمای دینی همواره پیشقدم در روشنگری و خدمات رسانی به جامعه بوده اند. بعنوان مثال یک سوم وقف استان قم از سوی علما و در زمینه سلامت بوده است که شامل 35 مرکز وقفی درمانی است. 3. اتفاقا امیرکبیر علاقه فراوانی به علما داشت، چنانکه وصیت می کند پس از مرگش ثلث دارایی هایش را صرف ساخت مدرسه علمیه و مسجدی نمایند. @montazermontazarjamshidi