🌸🍃
🍃
•~• #داستانک •~•
در بنـے قـوم اسرائـیل عابدے بـود.
شب خــواب دیـد
←در خـواب بـه او گفـتند؛
تـو هشـتاد سال عمر مےکنے
•• چهـل سال در رفاهـے
•• و چهـل سال در فشار❗️
کـدام یک را اول مےخواهـے❓
← او گفــت:
من عیـال مومنـے دارم
با او مشـورت مےکنم
ببیـنم او چـه مےگویـد❓
از خـواب بیدار شد
رفـت پیش عیالـش و گفت؛
من چنـین خوابے دیده ام
تو چـه مےگویـے❓❗️
←زن گفـت:
بگو من چهل سال اول را در رفاه مےخواهم.
از آن شب به بعد
•| از در و دیوار برایش مےآمد
•| به هرچه دسـت مےزد طلـا مےشد.
← زنش هم مےگفت:
•• فلانے خانه ندارد برایـش خانه بخر
•• فلان پسر مےخواهد عروسے کند ندارد
•• فلان دختر مےخواهد شوهـر کند ندارد
•• و...
همسـرش به او مےگفت
و او هم تا مےتوانست کمـک مےکـرد.
سر چهـل سال خـواب دید
در خـواب به او گفتـند؛
خدا مےخواهد از تو تشـکر کند
چهـل سال اول به تـو داد
تو هـم به دیگران دادے
مےخواهد چهـل سـال دوم
را هـم در رفـاه باشـے❕❕
•| #آیـتاللهمجـتهدےتهرانےره
•| #پسانـفاقکنیـد
•| #تاخداببخشهبهمـون
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
🍃
🌸🍃