eitaa logo
🇵🇸🇮🇷•|منتظران مهدی|•🇮🇷🇵🇸
98 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
51 فایل
بسم رب شهدا باخدا باش و پادشاهی کن بیخدا باش و هرچه خواهی کن این کانال برای اعضای بالا درست نشده هدف اصلی ما ظهور آقا امام زمان است ان شاءلله پیام سنجاق شده کانال برای دسترسی بهتر مطالب است یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن جزیره که وسعتش بیشتر از آسمان و زمین بود همه گونه وسایل استراحت مهیا بود و خداوند متعال به خوبی پذیرایی می‌کرد. سپس به مکان های دیگری رفتیم و با ارواح مؤمنین و شهدا و صالحین در ارتباط بودیم. بعد به وادی‌السلام در نجف اشرف رفتیم.در آنجا ارواح مردم با ایمان و پاک و مخلص جمع بودند،ولی مثل آنکه این ها لباس های مخصوص به تن داشتند!به قدری براق بود که چشم‌را خیره می‌کرد و من مدتی به لباس های آن ها نگاه کردم.بعلاوه آن ها روی مبل هایی که از نوار لطیفی ساخته شده بود نشسته بودند و منتظر مقدم حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)بودند. در اینجا باز خودم را در اتاق دیدم و در حالی که عرق سردی به بدنم نشسته بود از جا پریدم،ولی کسی اطرافم ندیدم و بالاخره بعد از شب ششم تا چندین شب دیگر آقای شوشتری به سراغ من نیامد! چهار شب که از آخرین ملاقات ما گذشته بود و من در ان شب بسیار ذکر گفتم و عبادت کردم.حال توسل خوبی داشته و کاملا خسته شدم.در رختخواب از شدت خستگی افتادم،ناگهان دیدم سقف اتاق شکافته شد مثل آنکه کسی مرا به پشت بام صدا میزد،من روحم را از بدنم جدا کرده و تا پشت بام رفتم!دیدم که دوست برزخی‌ام،یعنی محمد شوشتری آنجا ایستاده و منتظر من است. او به من گفت:امشب می‌خواهم تو را بجایی ببرم که ممکن است بترسی و ناراحت شوی،ولی برای اطلاع از عالم برزخ لازم است،تو باید آنها را ببینی برای دیگران نقل کنی تا انها از عذاب الهی بترسند و گناه نکنند.ما با هم پرواز کردیم،به ند قبرستان متروک در کشور های کافر رفتیم.این قبرستان ها در بُعد برزخی مثل حفره هایی بودند که در آن سال ها آتش افروخته باشند!اطرافشان را خاکستر گرفته و جز حرارت و سوزندگی چیز دیگری نداشتند!