eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم قرآن نیت سلامتی آقا امام زمان و نزدیک شدن هرچه زودتر ظهوراقا و سلامتی وحاج روایی خواهران و برادران کانال منتظران گناه نمیکنند مهلت یک هفته جزء ۱ کاربر A tavakol🌺 جزء ۲ کاربر h,a🌺 جزء ۳کاربر h,a🌺 جزء ۴ کاربر h,a🌺 جزء ۵ کاربر یازهرا🌺 جزء ۶ کاربربه حق عمه سادات 🌹 جزء ۷ کاربربه حق عمه سادات 🌹 جزء ۸ جزء ۹ جزء ۱۰ جزء ۱۱ جزء ۱۲ جزء ۱۳ جزء ۱۴ جزء ۱۵ جزء ۱۶ جزء ۱۷ جزء ۱۸ خادم کانال 🌺 جزء ۱۹ جزء ۲۰ کاربرمحمدعابد 🌺 جزء ۲۱ جزء ۲۲ جزء ۲۳ کاربرشهیدمتوسلیان🌺 جزء ۲۴ جزء ۲۵ جزء ۲۶ جزء ۲۷ جزء ۲۸ جزء ۲۹ کاربر فاطمه 🌺 جزء ۳۰ کاربر zb🌺 خواهران و برادران لطفا همکاری کنید خادم کانال 👈 @Solemany
🤔🤔🤔🤔🤔🙄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#معرفی_کتاب_پیشنهادی_رهبری_مدظله_العالی 🌹 پایی که جا ماند 🌹 حضرت آیت الله خامنه‌ای(مدظله العالی)  پس از مطالعه کتاب «پایی که جا ماند» نکاتی را در حاشیه‌ی کتاب متذکر شدند. "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" در این تقریظ ضمن برشمردن ارزش‌های این کتاب و تجلیل از نویسنده آن یادآور شدند : "بسمه تعالی" تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را مبهوت می‌کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر: غم و خشم و نفرت. ۱۳۹۱/۶/۲
🔴 «جواب دندان شکن رهبر انقلاب به شعر سیمین بهبهانی!» 🔹اول شعر سیمین رو بخونید بعد شعر رهبری رو ببینید من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟ (.......ادامه دارد) 🔸 ↴جوابیه مقام معظم رهبری👇 کفر و بی دینی ات ای یار ، به ما مربوط است بشنو این پند گهربار ، به ما مربوط است. تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی، میکنی جمع گرفتار ، به ما مربوط است. (........ ادامه دارد) ✅پاسخ شایعه 1. این شعر مربوط به رهبر انقلاب نیست و شاعر این سروده میثم صفرپور میباشند. 2. خطای برخی ها در انتساب اشعار به رهبری بدلیل ذکر این اشعار در برخی سایت های اینترنتی بعنوان مصداق بعد از بیانات رهبری در خصوص نقش و جایگاه مهم شعر و شاعران در مسیر حق و باطل است.
🏞 #عکس_نوشته 📝 #چکیده_پادکست دولت کریمه امام زمان از استاد دکتر محمد #شجاعی 📌 دوران ملکوتی...
منتظران گناه نمیکنند
#معرفی_کتاب_پیشنهادی_رهبری_مدظله_العالی 🌹 پایی که جا ماند 🌹 حضرت آیت الله خامنه‌ای(مدظله العالی) 
معرفی کتاب پایی که جا ماند ، سید ناصر حسینی پور[1]: (از 808 روزی که در اسارت بودم، تنها خاطرات 200 روز را نوشتم ) . سرشناسه:حسینی‌پور، سیدناصر عنوان و نام پديدآور:پایی که جا ماند : يادداشت های روزانه سيد ناصر حسينی‌پوراز زندان‌های مخفی عراق/سيدناصر حسینی‌پور ؛ [ تهيه‌كننده ] دفتر ادبيات و هنر مقاومت. مشخصات نشر:تهران : شرکت انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۰. مشخصات ظاهری:۷۶۸ص.: مصور،عکس. شابک:978-600-175-224-7 موضوع:حسینی‌پور، سید‌ناصر -- خاطرات موضوع:جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- اسیران -- خاطرات شناسه افزوده:شرکت انتشارات سوره مهر شناسه افزوده:سازمان تبلیغات اسلامی. حوزه هنری. دفتر ادبیات و هنر مقاومت رده بندی کنگره:DSR۱۶۲۹ /ح۵۵۵آ۳ ۱۳۹۰ رده بندی دیویی:۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲ شماره کتابشناسی ملی: ۲۴۸۷۳۸۳ - سیدناصر حسینی پور: من در جزیره مجنون دیده‌بان بودم. کار  دیده‌بان مشخص است و تفاوتش با رزمنده عادی در این است که عمل او باید حساب شده و دقیق باشد و به روز گزارش بدهد. وقتی اسیر شدم هم دیده‌بان بودم، اما نه دیده‌بانی که فعالیت جبهه و خاکریز عراقی‌ها را زیر نظر داشته باشد، بلکه دیده‌بان بدی‌ها و خوبی‌ها دشمن، دیده‌بان اتفاقات ناب و خوبی و بدی اسرای خودمان که گاهی برخی شان کم می‌آورند، شدم. این دیده‌بانی را به صورت یادداشت‌های روزانه درآوردم. من دو بند کفش داشتم که یکی از دیگری بلندتر بود. بند کوتاه‌تر برای حساب روز بود و بند دیگر برای حساب ماه‌ها. به یک بند به حساب هر روز یک گره می‌زدم و به بند بلندتر به حساب هر ماه یک گره. یادداشت‌های روزانه را هم در کاغذهای سیمانی می‌نوشتم که با رفتن بچه‌ها به بیگاری بدست می‌آمد. همچنین خاطرات را روی زرورق سیگار و حاشیه روزنامه‌های عراقی می‌نوشتم...بیش از 300 اسیر ایرانی در این اردوگاه‌ها بر اثر بیماری یا عفونت شهید شدند و این موضوع اصلا برای عراقی‌ها مهم نبود. زمانی که اعلام شد قرار است اسرای قطع عضوی آزاد بشوند، اسم 750 اسیر از اسرای مخفی را نوشتم و در یک لنگه عصایم مخفی کردم. در لنگه دیگر هم خاطراتم را مخفی می‌کردم. هیچ وقت نشد که افسران عراقی از نوشتن و مخفی کردن خاطراتم آگاه شوند.
سید ناصر این کتاب را به شکنجه گر خود تقدیم می کند و در متن تقدیمیه کتاب آورده است: تقدیم به ولید فرحان گروهبان بعثی اهل بصره. نمی دانم شاید در جنگ اول خلیج فارس توسط بوش پدر کشته شده باشد. شاید هم در جنگ دوم خلیج فارس توسط بوش پسر کشته شده باشد، شاید هم زنده باشد. مردی که اعمال حاکمانش باعث نفرین ابدی سرزمینش شد. مردی که سالها مرا در همسایگی حرم مطهر جدم شکنجه کرد. مردی که هر وقت اذیتم می کرد نگهبان شیعه عراقی علی جارالله اهل نینوا در گوشه ای می نگریست و می گریست. شاید اکنون شرمنده باشد. با عشق فراوان این کتاب را به او تقدیم می کنم. به خاطر آن همه زیبایی هایی که با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت جز زیبایی نبودـ و ما رایت الا جمیلا...... بخش هایی از این کتاب: - در حالی که سرم پایین بود، کنارم نشست، موهایم را گرفت و سرم را بالا آورد؛ چنان به صورتم زل زد، احساس کردم اولین بار است ایرانی می‌بیند. بیشتر نظامیان از همان لحظه اول اسارتم اطرافم ایستاده بودند و نمی‌رفتند. زیاد که می‌ماندند، با تشر یکی از فرماندهان و یا افسران ارشدشان آن جا را ترک می‌کردند. چند نظامی جدید آمدند. یکی از آنها با پوتین به صورتم خاک پاشید. چشمانم پر از خاک شد. دلم می‌خواست دست‌هایم باز بود تا چشم هایم را بمالم. کلمات و جملاتی بین آنها رد و بدل می‌شد که در ذهنم مانده. فحش‌ها و توهین‌هایی که روزهای بعد در العماره و بغداد زیاد شنیدم. یکی‌شان که آدم میان سالی بود گفت: لعنه الله علیکم ایها الایرانیون المجوس. دیگری گفت: الایرانیون اعداء العرب. دیگر افسر عراقی که مودب تر از بقیه به نظر می‌رسید، گفت: لیش اجیت للحرب؟ چرا آمدی جبهه؟ بعد که جوابی از من نشنید، گفت: بکشمت؟ آنها با حرف‌هایی که زدند، خودشان را تخلیه کردند.
منتظران گناه نمیکنند
سید ناصر این کتاب را به شکنجه گر خود تقدیم می کند و در متن تقدیمیه کتاب آورده است: تقدیم به ولید فرح
دستش را به طرفم دراز کرد تا ساعتم را بگیرد. ساعت را که درآوردم، انداختمش توی آب! عاقبت این کار را می‌دانستم. برایم سخت بود ساعت مچی برادر شهیدم روی دست کسانی باشد که قاتلان او بودند… حق داشت عصبانی شود، این کار او را عصبانی کرد که با لگد به چانه‌ام کوبید و با قنداق اسلحه‌اش به کتفم زد. به صورتم تف انداخت، احساس کردم عقده‌اش کمی خالی شد. ** یکی از آنها که پرچم عراق دستش بود، کنارم حاضر شد. آدم عصبی به نظر می‌رسید، تکه کلامش :کلّکم مجوس و الخمینیون اعداء العرب بود، چند بار با چوب پرچم به سرم کوبید. از حالاتش پیدا بود که تعادل روانی ندارد. از من که دور شد حدود 10، 15 متر پشت سرم، کنار جنازه یکی از شهدا وسط جاده بود،‌ ایستاد. جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته عراقی کنار جنازه ایستاد و یک دفعه چوب پرچم عراق را به پایین جناق سینه شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت. آرزو می‌کردم بمیرم و زنده نباشم. نظامی عراقی برمی‌گشت، به من خیره می‌شد و مرتب تکرار می‌کرد: اینجا جای پرچم عراقه *** نگهبان زندان با گاز انبر مقداری از محاسنش را کنده بود… اما وقتی حرف می‌زد عراقی‌ها را تا استخوان می‌سوزاند. پاسدار بود و حاضر نبود تحت هیچ شرایطی پاسدار بودنش را به خاطر مصلحت کتمان کند. معاون زندان که ستوان یکم بود به او گفت: انت حرس الخمینی؟ احمد سعیدی در جوابش گفت: بله من پاسدار خمینی‌ام! ستوان که حرف‌هایش را فاضل ترجمه می‌کرد، گفت: هنوز هم با این وضعیتی که داری به خمینی پای‌بندی؟ در جواب ستوان گفت: هر کس رهبر خودشو دوست داره. یعنی شما می‌خواید بگید صدام رو دوست ندارید، اسارت عقیده رو عوض نمی‌کنه، عقیده رو محکم می‌کنه....
حسینی‌پور از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که در 16 سالگی به جبهه می‌رود و با ازدست دادن یک پایش پس از سالها اسارت به کشورمان بازمی‌گردد
پیکر مطهر شهید مدافع حرم از شهدای جاویدالاثر کربلای خانطومان بعد از گذشت سه سال از زمان شهادت شناسایی‌ شده و به میهن بازگشت.