eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 کلامی از علما ⭕️ حجت الاسلام پناهیان ⁉️ تنها محبت ماندگار کدام محبت است؟
▪️اسطوره‌ای به نام اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها!✌️ همو که گفت ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب اسلحه‌اش فشنگ مونده باشه! دلاوری که 28مرداد58 با نیروهاش پاوه رو آزاد کرد و روز عاشورای59 در تنگه حاجیان گیلانغرب پر کشید.💔 مریم کاظم‌زاده همسر و همسنگرش بود تا لحظه شهادت... 💬 جواد تاجیک #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅 🔺فردا دوشنبه: 🔹 ۱ شهریور ۱۴۰۰ 🔹 🔹 ۱۴ محرم ۱۴۴۳ 🔹 🔹 ۲۳ آگوست ۲۰۲۱ 🔹 💢 روز پزشک 💢 روز بزرگداشت ابوعلی سینا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زبان به من داده اول با خودش حرف بزنم بعد با دیگران... 👈 زیباترین حرف زدن با خدا نماز هستش ▫️دهه دوم محرم ۱۴۰۰ ▫️ شهرستان خوی / جلسه مجازی
دعای هفتم صحیفه سجادیه.mp3
2.66M
🔵🔴دعای هفتم صحیفه سجادیه 🔶توصیه شده برای دفع بلا 🎙با نوای علی فانی
مطلب جالب و خواندنی با عنوان پوشش زنان در آینده ای نزدیک به نقل از سایت الف توسط محمد حسن رجایی 👇👇👇👇👇👇
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان سایت الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. دوران نوجوانی و سفرهایی که به تهران می نمودم را به یاد می آورم آن روزها زنان خیابان های شهر گیسوان خود را وسیله زینت و تبرج خود نموده بودند و دیدگان را به سمت خود جذب می کردند و من هم که از خانواده ای مذهبی بودم جز آه کشیدن و اظهار تأسف کاری از دستم بر نمی آمد. سال های بعد که به تهران می آمدم گویا هر روز بد تر از دیروز میشد، شلوارهای کوتاه نماد تمدن و خیابان ها جولانگاه زنانی شده بود که هر لحظه جامعه را به سمت عریانی سوق می دادند… .
چه زود دوران جوانی می رسد و سرنوشت تحصیل در این شهر غریب را رقم میزند سال های ابتدایی دانشگاه تفریحم خلاصه شده بود به حضور در مسجد و درس خواندن و نامأنوس تر از هرچیزی خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهر!
هنوز آن روز را فراموش نمی کنم که در خیابان کنار کیوسک تلفن بعد از اتمام صحبت با خانواده و حرکت به سمت دانشگاه متوجه صدای دختر بزک کرده ای شدم که مرا برادر خود خواند و کارت اعتباریم را تقاضا کرد من هم که قیافه او را دیدم با بی محلی به حرکتم ادامه دادم و این جا بود که چیزی جز ناسزاهای او نصیبم نگردید، نمی دانم شاید هم ادب حکم می کرد که بایستم اما…