♻️امام علی علیه السلام در خطبه عید فطر:
✍آگاه باشید! امروز روزی است که خداوند آن را برای شما عید قرار داده و شما را شایسته آن ساخته است. پس خدارا یاد کنید تا شما را یاد کند و او را بخوانید تا مستجاب کند.
📚من لایحضره الفقیه جلد 1 صفحه 517
نماز عید فطر جماعت است یا فرادی؟
احتیاط واجب آن است که نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت با جماعت نخوانند، ولی به قصد رجا مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم میشود به جماعت خواند، مگر نماز استسقا را که برای آمدن باران میخوانند
چندساله جمعیت زیادی از مسلمانان برای ادای نماز عید فطر گرد هم می آیند تا شکرانه یک ماه روزه داری را در کنار هم جشن بگیرند. نمازی که حمد و سپاس های زیبای آن در قنوت، دل و جان را طراوتی ویژه می بخشد. نماز عید سعید فطر، نمازی مستحب است که در زمان ظهور امام زمان (عج) واجب می شود. سوالی که در این باره مطرح می شود این است که خواندن نماز عید سعید فطر به صورت جماعت با وجود مستحب بودن چه حکمی دارد؟ در ادامه نگاهی به فتاوی مراجع می اندازیم:
حضرت امام خمینی (رحمه الله ) فرمودهاند: نماز عید فطر و قربان در زمان غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام ) مستحب است و احوط این است که آنها را به صورت فرادا بخوانند، ولی خواندن آن دو به صورت جماعت به قصد رجا و امید ثواب اشکالی ندارد.
خواندن این دو نماز در زمان حضور ائمه معصومان واجب بوده است. در زمان غیبت اگر ولی فقیه (مرجع تقلید) یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید اشکال ندارد.(۱)
بقیه مراجع معظم تقلید به همین مضمون فتوا دادهاند. اما این که چرا در این مورد نماز مستحبی را میتوان به جماعت خواند، دلیل آن روایاتی است که مضمون آنها این است: "لا صلاة فی العیدین الا مع الامام أو مع امام عادل؛ نماز عید فطر و عید قربان باید با امام عادل انجام شود(۲)
فقهای عظام از این روایات استفاده کردهاند که این دو نماز با حضور امام عادل معصوم یعنی در زمان حضور امام به صورت جماعت واجب است و در زمان غیبت واجب نیست بلکه مستحب است و چون در برخی از روایات آمده "فان صلیت وحدک فلا بأس؛ اگر به تنهایی یعنی فرادا نماز عید را خواندی، اشکالی ندارد” استحباب آن را در زمان غیبت استفاده کردهاند.
مرحوم سید یزدی در عروه فرموده است: "لا تشرع الجماعة فی شیء من النوافل؛ در هیچ یک از نمازهای نافله و مستحبی جماعت مشروع نیست، چون بدعت است” و امام صادق و کاظمعلیهماالسلام از پیامبرصلی الله وعلیه وآله نقل کردهاند: "واعلموا أنه لا جماعة فی نافلة؛ بدانید در نافله، جماعت مشروع و جائز نیست”.(۳)
در توضیح المسائل مراجع آمده است: احتیاط واجب آن است که نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت با جماعت نخوانند، ولی به قصد رجا مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم میشود به جماعت خواند، مگر نماز استسقا را که برای آمدن باران میخوانند.(۴)
در حقیقت باید گفت استحباب خواندن بعضی از نمازهای مستحبی به جماعت دلیل خاص دارد.
پی نوشت:
۱.تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۲۴۱؛ توضیحالمسائل مراجع، ج ۱، مسئله ۱۵۱۶؛ آیت اله خامنهای اجوبة الاستفتاءات، س ۶۴۴.
۲.وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۹۵.
۳.مستمسک العروة الوثقی، ج ۷، ص ۱۷۰.
۴.توضیح المسائل مراجع، ج ۱، مسئله ۱۴۰۷.
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السّلام:
✍إنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَن قَبِلَ اللَّهُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ.
🔴امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه اش را پذیرفته و شب زنده داری اش را سپاس گزارده است.
📚 نهج البلاغه ، حکمت 428 .
#حدیث_روز
فرازی از وصیت نامه شهید مرتضی عباسی 🕊
🔸 اگر خداوند را صدا نزنید
و از او نخواهید تا نجاتتان بدهد
حتما اسیر و فرمانبر شیطان خواهید شد
اصل وصیت اینجانب ترک گناه
و اجرای احکام الهی است
دروغ نگویید، حتی به شوخی
تهمت نزنید غیبت نکنید،
ائمه{ع} را پیش خدا شرمنده مسازید
امام زمان{عج} را نگریانیم
بلکه این بزرگوار را شاد نماییم
و با عمل،
دعا کنیم ایشان بیاید ان شاءاللّه
شادی روح شهدا صلوات
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
به نقل از همسر شهید🌹🍃
مراسم ازدواجمان خیلی #ساده برگزار شد.
شهید طریقی روز عروسی گفته بود من کت و شلوار نمیپوشم و همان لباس فرم سپاه را پوشید.
اجازه هم نداد هیچ #موسیقی پخش شود.
هنگام عکس گرفتن به من گفت چادر سرت کن و صورتت را #بپوشان. من هم چادر سرم کردم و رویم را گرفتم.
من هم لباس تهیه نکرده بودم و یکی از دوستانم لباس خودش را آورد و مرا به آرایشگاه برد.
ماشین خودش را هم از تعمیرگاه آورد و از کسی ماشین نگرفت. خیلی مقید بود که زیر بار #منت کسی نرود.
همانطور که اسلام هم خیلی سفارش کرده بود نمیخواست بیخودی خودش را وامدار احدی کند.
تا آنجایی که میتوانست از اموال خودش استفاده میکرد و شخصیت خیلی مستقلی داشت.
شاید الان برای جوانان برگزاری چنین مراسم عروسی قابل تصور نباشد ولی برای من و شهید این چیزها عادی بود.🌿
ویژگی های اخلاقی 🌹🍃
🌸اذان را که میگفتند آقا مهدی هرکجا که بود میایستاد و نمازش را میخواند.
کاری نداشت که کی نگاهش میکند و کی نگاهش نمیکند، مقوا و روزنامهای گیر میآورد و نمازش را میخواند!
ایشان همیشه #دائمالوضو بود و با وضو میخوابید و نماز اول وقت خواندن را به بقیه هم سفارش میکرد.
یک بار که همراهش بودم هنگام اذان در میدان انقلاب پارک کرد و نمازش را خواند.
یک بار دیگر که ساختمانسازی داشت و با هم سر ساختمان میرفتیم همین که اذان را میگفتند دیگر کار نداشت که چه کسی هست و چه کسی نیست، یک گوشه برای خودش یک مقوا میانداخت و نمازش را میخواند....
🌷 محرم و نامحرم را خیلی شدید رعایت میکرد. اگر جایی #نامحرمی بود اصلاً سرش را بلند نمیکرد. سرش مدام پایین بود. اگر یک ساعت در جمع فامیلهای من بود دائم سرش #پایین بود و جایی را نگاه نمیکرد.
🌸 اهل #نماز_شب هم بود و همیشه نماز شبهایش را میخواند. بسیار زیبا قنوت میخواند و من قنوتش را خیلی دوست داشتم و گاهی اوقات مینشستم و مناجاتهایش را گوش میکردم. معمولاً در قنوتهایش گریه میکرد و دعاهای مختلف را میخواند و اشک میریخت. خیلی هم قنوتش طولانی بود.
🌷با شنیدن اسم حضرت زهرا (س) عشق میکرد و از حضرت زهرا (س) که حرف میزد چطور #عاشق و دلداده است.
🌸 هر وقت میخواست حرف بزند، صحبتهایش را با «رب شرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدت من لسانی» شروع میکرد و دائم ورد زبانش بود.
🌷خیلی #حسابگر و دقیق بود. مثلاً اگر ۱۵۰ تومان یا ۱۵ تومان به میوهفروش سر کوچهمان بدهکار بود، وقتی میخواست به جبهه برود برایم نوشته بود که اینجا آنقدر بدهکاری دارم. هفتمش نشده بود تمام چیزهایی را که به من گفته بود سریع انجام دادم.
با حالی که داشتم به میوهفروشی رفتم و پولش را دادم.
روی #حقالناس خیلی حساس بود و رعایت میکرد.
🌸 علاقه زيادی به #درس داشت و هميشه می گفت :
« دوست دارم كه در خدمت به انقلاب و اسلام دستم باز باشد و هر چه بيشتر به مردم مستضعف خدمت كنم»
در کنکور شرکت کرد ودر سال1363 كه مصادف با ولادت تنها فرزندشان بود در رشته گفتار درماني دانشگاه علوم پزشكی ايران پذیرفته شد و با وجود تمام گرفتاری هایی که داشتند خیلی با علاقه درس میخواند
🌷شبی که میخواست به جبهه برود برای من گردنبند طلا خریده بود. خیلی هم زیبا بود. خیلی به من #اهمیت میداد، میگفت نبینم گریه کنی بعد همانطور که از پلهها میرفت ایستاد و نگاه کرد. نگاه آخرش را هیچ وقت یادم نمیرود، هیچ چیزی نگفت فقط ایستاد، نگاه خیلی خاصی کرد و رفت.
🌸 ایشان #غسل_جمعه اش هیچوقت یادش نمیرفت. همرزمانش میگفتند در جبهه رفت غسل جمعهاش را کرد و آمد.
روز عید فطر بود
میگفتند که شهید برای پرسیدن موضوعی به سنگر یکی از بچهها رفته بود که خمپاره میآید و ترکش خمپاره از پشت تمام بدنش را سوراخ سوراخ میکند.
رزمندگان تعریف میکنند با صورت روی زمین میافتد و بعد بلافاصله پیکرش را در پتو میگذارند و با آمبولانس به بیمارستان صحرایی میبرند.
گویا در راه فقط سه بار گفته #یا_علی و به شهادت رسیده است....🥀
🌷مزارش در قطعه ۴۹ بهشت زهرا قرار دارد.
پای مزار مهدی یک شهید گمنام است که خیلی به آن شهید ارادت خاصی دارم.
همیشه احساس میکنم این شهدا در عین گمنامی خیلی نامدارند
قطعه شهدای بهشت زهرا یک حال و هوای دیگری دارد...
🌹السلام علیک یا بقیه الله
🔸کسی نیامده جز او سر قرار خودش
🔸نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
🔸چه انتظار عجیبی ست اینکه شب تا صبح
🔸کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
📚#داستان
علی بن خالد گفت : من در پادگان محمدبن عبدالمک بودم که شنیدم شخصی ادعای نبوت کرده و در اینجا زندانی می باشد . به دیدن او رفتم ، پولی به نگهبانان دادم تا اجازه ملاقات به من دادند . وقتی نزد او رفته و مقداری صحبت کردم او را مردی عاقل و با فهم یافتم . از او پرسیدم : جریان تو چیست ؟
گفت : من عابدی هستم که در مقام راءس الحسین (ع ) در شام عبادت می کنم . شبی در آنجا مشغول عبادت بودم که شخصی نزد من آمد و گفت : برخیز ، من برخاستم و با او حرکت کردم . چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که به مسجد کوفه رسیدیم ، او نماز خواند و من هم نماز خواندم و بعد حرکت کردیم و پس از پیمودن چند قدم به مسجد رسول خدا(ص ) در مدینه رسیدیم . سلام بر پیامبر کرده ، نمازی خواندیم و حرکت نمودیم . پس از مدت کوتاهی به مکه رسیدیم ، طواف کردیم و از آنجا خارج شدیم . بلافاصله به شام در محل عبادت خودم رسیدم آن شخص ناپدید شد . من در حال تعجب باقی ماندم .
یکسال گذشت . باز آن شخص ظاهر شد و مانند سال قبل مرا به کوفه و مدینه و مکه برد و باز گردانید . چون خواست برود ، او را قسم دادم که خود را معرفی کند ، فرمود : من محمدبن علی بن موسی بن جعفر (امام نهم ) هستم ! من این جریان را برای دیگران نقل کردم . خبر دهان به دهان گشت تا به گوش محمد بن عبدالملک رسید . ماءموران او آمدند و مرا دستگیر کرده و به زندان انداختند و تهمت ادعای پیامبری بر من بستند .
علی بن خالد گفت : من به او گفتم : حال و جریان خودت را بنویس تا من نزد محمد بن عبدالملک ببرم ، شاید مفید باشد . او قصه خود را نوشت و من آن را به وسیله شخصی نزد محمد بن عبدالملک فرستادم . پسر عبدالملک در پشت نامه او نوشت : آن کسی که در یک شب او را به کوفه و مدینه و مکه برده بیاید و او را از زندان آزاد کند ! من خیلی ناراحت شدم . فردای آن روز برای دادن خبر به او و توصیه او به صبر و بردباری به زندان رفتم . دیدم مردم اجتماع کرده اند و نگهبانان این طرف و آن طرف می روند و مضطرب هستند ، علت را پرسیدم ، گفتند : زندانی که ادعای پیامبری می کرد دیشب ناپدید شده ، درها بسته بود ، نگهبانان کاملا مواظب بوده اند ولی نمی دانیم او پرنده ای شده و پرواز کرده یا به زمین فرو رفته است .
من با دیدن این جریان از مذهب خود که زیدی بودم دست کشیدم و مذهب حقه شیعه اثنی عشریه را برای خود انتخاب کردم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا حرام بودن انجام گناهان، دلیل علمی دارد؟