✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 افسوس از عدم تقرب به امام زمان
🔵 مرحوم شیخ حسنعلی نخوکی اصفهانی:
🌕 کاش به جای ریاضت، عمرم را در راه تقرب به امام زمان ارواحنا فداه صرف کرده بودم.
📚صحیفه مهدیه؛ ص ۵۰
#مهدويت
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید نعمت الله کشاورز؛
مادرم!
از اينکه بعد از جان فدا کردن برادربزرگم مرحوم خداداد مرا راهی جبهه کردی ممنونم و به خود مینازم که تو از بهترين مادرانی و میدانم که اگر من برنگردم تو همان مادرصبوری هستی که تحمل کرديد و...
از خواهرانم میخواهم که از فاطمه(سلام الله عليها) سرمشق بگيريد و حجاب اسلامی خود را رعايت کنيد..
در آخر از پدر و مادر عزيزم حلاليت میطلبم و امیدوارم که از زحماتی که برای من کشيديد اجر آن را از خداوند منان بگيريد و اميدوارم همچون ديگر خانوادههای شهدا استوار و مقاوم باشيد و کاری نکنيد که دشمنان شاد شوند.
🌷شهيد نعمت الله کشاورز،
پس از گذراندن دوران تحصیلی در ۱۸ سالگی به خدمت سربازی رفت.
پس از سه ماه آموزشی به جبهه جنگ رفت.
او علی رقم اتمام دوران سربازی دست از جبهه و جنگ برنداشت و سرانجام به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان کشور:
کسانی که حجاب ضعیف دارند هم دختران خود ما هستند
@montzeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢حجاب یک واجب شرعی است و جای خدشه و شبهه ندارد
رهبر انقلاب، صبح امروز: کسانی که حجاب کامل ندارند را نباید متهم به بیدینی و ضد انقلابی کرد
#زن_عفت_افتخار
#قانون_حجاب
@montzeran
📌تصویر مربوط به دیدار امروز جمعی از بانوان منتخب کشور با رهبر انقلاب میباشد
#دیدار_بانوان_با_رهبری
@montzeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
در راه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
پروین اعتصامی