🔸زندگیت تغییر پیدا می‌کنه وقتی بخوای به امام زمان نزدیک تر بشی... #استاد_پناهیان #امام_زمان

باسلام و عرض ادب واحترام. از محضر دوستان و محبین اهل‌بیت علیهم السلام تقاضای عاجزانه و ملتمسانه میشود که چند مرتبه این کلیپ را ببینید و برای هرکس که میشناسید از قوم و خویش و دوست آشنا گرفته تا افرادی که به هر جهتی نام اونها را در دفترچه تلفنتان دارید ارسال کنید و همین متن را هم کپی کرده و بفرستید. ان شاء الله امید است فردای ظهور شرمنده امام زمان علیه السلام نشویم.

دوستان همیشه همراه انشاءالله فردا شب شروع چهله زیارت عاشورا داریم با یاری خدا همزمان با شب نیمه شعبان چله سراسری زیارت عاشورا ودعای عهد ودعای فرج به همراه چهل مرتبه دعای اللهم عجل لولیک الفرج رو آغاز میکنیم عزیزان منتظر حضور پر شور شما در چله زیارت عاشورا،دعای عهد هستیم در صورت تمایل اعلام حضور کنید. اعضای جدید اسم شریفتون هم بفرمایین که ثبت بشه جاموندن گاهی وقتا میتونه از رزقی که میتونست روزی بشه و نشد باشه... #جانمونی‌...😉 #التماس_دعا لطفا گروه نورانی چله مهدوی عظیم قرن زیارت عاشورا ودعای عهد) فقط بانوان ودختران تشریف بیاورید تو گروه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3836216018C154ce2437c

📆تقویم و مناسبتهای امروز📅 🔺امروز شنبه: 🔹 ۵ اسفند ۱۴۰۲ 🔹 🔹 ۱۴ شعبان ۱۴۴۵ 🔹 🔹 ۲۴ فوریه ۲۰۲۳ 🔹 🔰مناسبت های امروز: 💢 روز مهندس 💢 روز بزرگداشت خواجه نصرالدین طوسی 💢 آغاز عملیات والفجر9 [۱۳۶۴ ش] 💢 عملیات کوچک ظفر6 [۱۳۶۶ ش] #تقویم

✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 شب نیمه شعبان درب‌های آسمان باز می شود #مهدویت

اعمال شب نیمه شعبان یکی از بهترین شباست امشب حاجت دارا جا نمونید 👏👏👏 بزرگ از خدا بخواهید در حد خونه و ماشین نباشه واسه همه مردم دنیا خیر بخواهید خیری به بزرگی فرج آخرین منجی بشریت ❤️💙

🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۲ گوشه ماشین در خودم فرو رفتم.. و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم... مرد جوانی پشت فرمان بود،.. در سکوت خیابان های تاریک داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید.. که لحن مصطفی به دلم نشست _برای زیارت اومده بودید حرم؟ صدایش به اقتدار آن شب نبود،.. انگار درماندگی ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید _میخواید بریم بیمارستان؟ ماه ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و #عادت کرده بودم دردهایم را #پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد _نه... به سمتم #برنمیگشت.. و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که ناله اش در گوشم مانده و او به رخم #نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش خنجر زد.. و باز برایم بیقراری میکرد _خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟ خبر نداشت.. شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم.. و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید _همسرتون خبر داره اینجایید؟ در سکوتی سنگین به #شیشه_مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود.. و من دلواپس #شیعیان_حرم بودم که به جای جواب، #معصومانه پرسیدم _تو حرم کسی کشته شد؟ سری به نشانه منفی تکان داد.. و به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت _الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟ شش ماه پیش.. سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌