تجديد عهد و پیمان با حضرت ولی عصر...
شیعیان در طول تاریخ با شروع امامت و ولایت معصومین بیعت داشتهاند.
و الان بیش از هزار سال از آغاز امامت حضرت مهدی علیهالسلام میگذرد...
📖 برای ما تجديد عهد و پیمان با حضرت ولی عصر مطرح میباشد که در دعای عهد میگوییم:
اللهُم إِنِّى أَجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا و عقدا وَ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِى...
پروردگارا! من در صبح همین روزم و تمام ایامی که در آن زندگی میکنم
با او تجدید میکنم عهد خود و عقد و بیعت او که بر گردن من است.
🔸 عهد نوعی تعهدپذیری در مقابل شخصی یا کاری است که باید خودمان را نسبت به وظایفی که به امام داریم ملتزم سازیم و با او برای انجام خواستهها و آرمانهایش عهد ببندیم.(عهدا)
و این عهد را با وسایل و اسبابی محکم کنیم.(عقدا)
و در نهایت با او بیعت کرده و دست در دست او نهاده و دل به مهر او بسپاریم. (بیعه)
🤝 عهد با امام که از معرفت و محبت به امام جاری میشود، زمینهساز همراهی با امام میشود.
✋ با شرکت در مراسم #عید_بیعت با امام زمان در روز نُهم ربیع (مصادف با ۲۳ شهریور) عهد و پیمان خود را با حضرت تجدید و محکمتر کنیم.
•「اللّهمَّعَجـَّلْلِوَلِیِڪْالْـفَرَج」•
4_5829913041935796495.mp3
3.29M
صوت دعای ندبه
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها
صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها💔
❤سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات❤
🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌹
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻💔
✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
#مهدویت
منتظران گناه نمیکنند
اعمال آویخته شدن به درخت زقوم
تو تصویر
یادشون رفته امروبه معروف ونهی ازمنکر
بزنند
🔰 امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام:
✍ لا تُصغِ إلى ما لا يَزِيدُ في صَلاحِكَ استِماعُهُ.
🔴 به آنچه که به اصلاح و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش فرامده.
📚 غررالحكم حدیث ۶۲۳۴
#حدیث_روز
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
منتظران گناه نمیکنند
انتظار عشق قسمت58 ساعت نزدیکای ۱۲ شب بود که تلفن خونه زنگ خورد - الو ؟ سلام خانومم - وایی مرتضی توی
انتظار عشق
قسمت59
رسیدم خونه درو باز کردم ،عزیز جون و مریم جون و عاطفه جون و زهرا جون تو حیاط نشسته بودن داشتن سبزی پاک میکردن
رفتم کنارشون
- سلام
عزیز جون : سلام مادر ،خسته نباشی - خیلی ممنون
مریم جون: سلام خانووم ،بیا ،بیا اینجا بشین سبزی سهم خودتو پاک کن
عاطفه جون: اره راست میگه ،عزیز جون میخواد آش نذری درست کنه واسه سلامتی اقا مرتضی،بشین تو هم یه کمکی بکن - چشم،راستی دیشب اقا مرتضی تماس گرفت
عزیز جون : الهی شکر ،حالش خوب بود مادر؟
- اره خدارو شکر ،ولی زیاد نتونستیم صحبت کنیم
مریم جون: هانیه جان ،اونجا منطقه جنگیه ،زیاد نمیتونن صحبت کنن - همینم که تماس گرفته و گفته حالش خوبه ،کافیه برام
عزیز جون: الهی قربونت برم
یه هفته ای گذشت و مرتضی فقط یه تماس گرفته بود
دلم شور میزد ،یه روز فاطمه هم تماس گرفت که دوهفته اس از اقا رضا خبر نداره
دلشوره ام چند برابر شد
شب و روزم شده بود دعا کردن،
یه روز نزدیکای اذان صبح
تلفن خونه زنگ خورد
نمیدونم چرا این مدت اینقدر با شنیدن صدای تلفن میترسم
گوشی رو برداشتن - الو - الو
مرتضی: سلام هانیه جان ( باشنیدن صدای مرتضی ،شروع کردم به گریه کردن)
- مرتضی جان، تو که منو کشتی
چرا یه تماس نگرفتی ،نمیگی من اینجا دق میکنم
مرتضی: شرمندم خانومم ،یه کم اینجا اوضاع مناسب نیست ،نمیتونستم تماس بگیرم - مرتضی ،از آقا رضا خبر نداری ،دوهفته اس که فاطمه بیخبره ازش ( چیزی نگفت ،ولی از صدای نفسهاش میشنیدم داره گریه میکنه )
- مرتضی ،اتفاقی افتاده ؟
مرتضی: هانیه ،رضا شهید شده - یا فاطمه زهرا، یا فاطمه زهرا
مرتضی: هانیه جان ،میخواستم ازت که خودت بری با فاطمه خانم صحبت کنی ،بهش بگی - واییی مرتضی، فاطمه بارداره چه جوری بهش بگم ،من خودم دارم دق میکنم ،چه برسه به اینکه فاطمه بشنوه...
مرتضی: هانیه جان، عزیز دلم ،تو بهتر میتونی بهش بگی ،فردا غروب میرسه ایران - مرتضی ،اقا رضا حتی نفهمید که بچه اش دختره ،الهیی بمیرم واسه فاطمه
مرتضی: هانیه جان آروم باش - تو کی بر میگردی مرتضی
مرتضی: اگه خدا بخواد دوهفته دیگه - انشاءالله ،مواظب خودت باش
مرتضی :چشم خانومم ،هانیه جان من راضی نیستم اینقدر بی تابی میکنیاااا - چشم ( جز این کلمه هیچی به ذهنم نمیرسید )
مرتضی: الهی قربون چشم گفتنت ،من برم دیگه ،التماس دعا ،یا علی - علی یارت
بعد از قطع شدن تماس ،شروع کردم به گریه کردن ،دلم به حال فاطمه سوخت،دلم برای دختری که هنوز به دنیا نیومده آتیش گرفت...