نگاه خدا
قسمت80
بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی
- قلبش بابا
اگه زبونم لال یه طوریش بشه من چیکار کنم
بابا رضا: دخترم عمر دست خداست ،تو باید از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری
( بابا با حرفاش آرومم کرد )
- بابا جون از دستم ناراحت نیستین...
بابا رضا: چرا اولش بودم ولی وقتی همه ماجرا رو گفتی میبخشمت...
( بابا رضا رو بغل کردم و بوسیدمش)
تو بهترین بابای دنیایی...
رفتم تو اتاقمو تا صبح نخوابیدمو داشتم فکر میکردم صبح که آفتاب دراومد لباسمو پوشیدمو رفتم پایین ...
مریم: سارا جان کجا میری؟
- سلام مریم جون دارم میرم خونه امیر اینا
مریم: صبحانه نمیخوری؟
- نه میریم اونجا با امیر صبحانه میخورم
مریم با لبخند: برو عزیزم
توی راه رفتم گل فروشی و یه شاخه گل مریم گرفتم رفتم خونه امیر اینا زنگ درو زدم ناهید جون درو باز کرد
- سلام ناهید جون....
ناهید: سلام مادر اتفاقی افتاده؟
- نه با امیر کارداشتم خونه است؟
ناهید:اره ولی دیشب حالش خوب نبود دم صبح خوابید( الهی بمیرم براش )
در اتاقشو باز کردم دیدم خوابیده رفتم کنارش نشستم و دستمو گذاشتم روی قلبش
یه دفعه بیدار شد
گل و گرفتم جلوم : تقدیم باعشق
امیر لبخندی زد:
سلام تو اینجا چیکار میکنی؟
- خوب اینجا خونمه...
امیر : چه طوری از خوابت زدی اومدی حالا
- اخ من چقدر بدبختم که همه میدونن من خوشخوابم ...
خوابم نبرد اومدم کنار عشقم بخوابم...
( هر دومون کلاسمونو کنسل کردیم تا ظهر پیش هم بودیم،بعد باهم بعد ناهار رفتیم بیرون)
نگاه خدا
قسمت81
از اون روز دیگه زندگیمون عوض شد یا امیر میاومد خونمون یا من میرفتم خونشون بدون امیر نمیتونستم زندگی کنم از بابا خواستم که عقد و عروسیمونو باهم بگیره که هرچه زودتر بریم زیر یه سقف کلاسارو یه خط درمیون میرفتم ،روزا با مریم جون میرفتم خرید جهیزیه شبا هم با امیر میرفتیم بیرون و خوابیدن میرفتیم خونشون بابای امیر یه آپارتمان ۱۰۰ متری نزدیک خونشون برامون خرید
خیلی قشنگ بود دلم میخواست هر چه زودتر بریم سر خونه زندگیمون وسیله هامو بچینم ،
صبح بیدار شدیم با امیر قرار بود بریم واسه لباس عروس بگردیم امیر هیچ وقت به خاطر حجابم اعتراض نکرده بود واسه همین چون طلبه هم بود دلم میخواست لباسی انتخاب کنم که اون شب کنار همه راحت باشم واسه همین خیلی گشتیم تا یه لباس باحجاب پیدا کردیم
رفتم داخل از فروشنده خواستم لباس و بده تا پرو کنم دلم میخواست اولین نفری که منو با این لباس میبینه امیر باشه امیرو صدا زدم درو باز کردم...
امیر: خیلی قشنگ شدی بانوی من
( منم ذوق مرگ شدم با این حرفش)
قرار شده بود عقدمونو تو گلزار شهدا بگیریم بعدش همه شام بریم تالار ،بدون هیچ اهنگ و بزن و برقصی(خیلی ساده و معنوی)
البته خانواده من مذهبی بودن و با خوشحالی قبول کردن ولی خانواده امیر خیلی سخت راضی شدن مخصوص مادر امیر...
نگاه خدا
قسمت82
دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو بردیم چیدیم
همه چیزی اون طوری که دلم میخواست اتفاق افتاد شب قبل عروسی من رفتم خونه .امیر هم رفت خونشون تو اتاقم دراز کشیده بودم که مریم اومد داخل
مریم : میتونم بیام داخل...
- بله بفرمایین
مریم اومد جلوم نشست و اشک تو چشمام حلقه زده بود
مریم : ای کاش مادرت اینجا بود...
- مریم جون مادرم همیشه بامنه هر کجا ،هر لحظه ،شما هم کمتر از مادر نبودین برام
( بغلش کردم ) مریم جون خیلی دوستتون دارم
صبح شد و امیر اومد خونمون در حالی که من هنوز خواب بودم
امیر : سارای من،سارا جان بیدار نمیشی؟
- نمیشه یه کم دیگه بخوابم ،دیشب تا صبح نخوابیدم...
امیر: یعنی من تا حالا عروسی ندیدم که روز عروسیش تا لنگ ظهر خوابیده باشه..
-(چشمامو نیمه باز کردمو نگاهش کردم) مگه شما جز اسفالت و تسبیح چیزه دیگه ای هم میبینین برادر...
امیر : بله که میبینیم شما کجاشو خبر داری
- عع یه نمونه اشو بگین ماهم فیض ببریم برادر
امیر: هووووممم بزار فکر کنم - اوووو پس نمونه خیلی داری ،از قدیم میگفتن از نترس که هایو هو دارد ،از آن بترس که سر به تو دارد ،داره به تو میگه هااا...
امیر: استغفرلله ،پاشو پاشو خواستم خوابت بپره یه چی گفتم ،من میرم پایین تو هم زود بیا - اررررره جون خودت ،تو گفتی و من باور کردم،باشه
💠 حضرت عبدالعظیم حسنی
🔆 دَخَلَ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهَادِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ أَهْلِ اَلرَّيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِي أَيْنَ كُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَقَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ .
🔹مردى از اهل رى كه خدمت حضرت هادى عليه السّلام رسيده بود؛ نقل كرد كه حضور حضرت عسكرى عليه السّلام شرفياب شدم به من فرمود:كجا بودى؟
🔸 عرض كردم از زيارت حسين عليه السّلام آمدهام،فرمود: اگر قبر عبد العظيم كه در شهر شماست زيارت ميكردى همان ثواب كسى را داشتى كه حسين بن على عليهما السّلام را زيارت كرده باشد.
💐 سالروز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام مبارک باد.
💎 این ذخیره ارزشمند الهی در مرکز ایران اسلامی منبع خیرات فراوان است.
💯 به ویژه برای دلدادگانی که به هر دلیل دستشان از زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله الحسین علیه السلام کوتاه است.
✅ فرصت زیارت ایشان را از دست ندهیم.
#استاد_احمدرضا_حسین_زاده
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
#ولادت
#زیارت
چشم ، پرورش دل.mp3
6.34M
🎵 بسیار شنیدنی
✅منشا تمام گناه ها چشم و دل هست..☝️🏻
.
👆حتما گوش کنید بسیار زیباست👌
#حجت الاسلام دارستانی🎤
باکلاس_باحجاب💎
✍اگر امر به معروف در جامعه ای ترویج پیدا نکند جای ارزش ها عوض می شود و در دیدِ مرد عمل بد،خوب به چشم می آید....سوار تاکسی شده بودم و راننده ماشینی داشت خلاف قوانین راهنمایی رانندگی ورود ممنوع میرفت ... آقایی که داخل ماشین بود گفت اینو نگاه کنید با این کلاس و ژستش داره خلاف میره....😔
❌آرایش غلیظ، نشونه باکلاستَر بودن نیست..!
نشونہ #احتیاج به بیشتر دیده شدنه!...
✨#چادر و پوشش اسلامی نشونه بیکلاسی یا #عقبموندگی نیست..!
نشونہ بیاحتیاجے بہ، نگاههای ناپاکه...!
#حجاب
#حیا
#حیای_زهرایی
••|🧡✍|••
📌 معنای واقعی...
🌎 روز جهانی کودک را جشن بگیرید، فقط اسم کودکان فلسطین و لبنان را از جامعهٔ کودکان جهان حذف کنید!
اقدام رژیم منحوس و کودککش اسرائیل به نسلکشی که دیگر کودکی باقی نگذاشته است!
و دنیا با سکوتی شرمآور در برابر این جنایات، این روز را جشن میگیرد…
اما روز جهانی کودک به معنای واقعی، با آمدن منجی محقق میشود.
📖 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه روز جهانی کودک
•「اللّهمَّعَجـَّلْلِوَلِیِڪْالْـفَرَج」•
منتظران گناه نمیکنند
✅ موضوع : #خودمونی_های_مهدوی ✅ شماره : 9⃣ از عارفی پرسیدند از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟ او ج
✅ موضوع : #خودمونی_های_مهدوی
✅ شماره : 0⃣1⃣
:: ظهور بسيار ناگهاني ست ::
رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند :
مهدی از ما و اهل بیت ماست ...
خداوند ظهور او را یک شبه درست می کند !!!
منتظران گناه نمیکنند
#نظم_هدف 2 #جلسه2_قسمت6 #خانم_محمدی امام حسین محبت داشت واز روی محبت خانواده اش رو به کربلا برد ما
#نظم_هدف 2
#جلسه2_قسمت7
#خانم_محمدی
ماگفتیم میخواهیم اسماء خداوند رو در خودمون متجلّی کنیم؛ اسمائی مثل👇
رحمان(بخشاینده)،
رحیم(مهربان)،
سلام(درود)،
مومن(اطمینان دهنده)،
عزیز(باشکوه)؛
ماهمه اینها رو واقعاً درخودمون باید پیاده کنیم✅
مثلاً میگیم یاعزیز، کجاها میتونیم یاعزیز رو درخودمون متجلی بکنیم
.یاجمیل رو کجاها میتونیم متجلّی بکنیم.
یارقیب بعنوان نگهبان،بیننده،آماده- یاحلیم-
یا قوی-
یا فتّاح-
یاسمیع-
یابصیر-
یاباسط-
یاعلیم-
یارزّاق-
یا وهّاب ؛
همه اینهارو تودعای جوشن کبیر شما سالی یکبار حداقل میخونید. ماباید همه اینها رو به موقع بتونیم به بروز برسونیم ولی ما هممون حداقل روهم که داریم، اون رو هم انجام نمیدیم.
یه خانمی توی کانال پیام داده بودن که من توی دوره بارداریم دو بار خود ارضایی داشتم و از وقتی فهمیدم که کار مادر روی جنین تاثیر میذاره الآن خیلی به شدت ناراحت هستم، بچه ام دو سالشه؛.
خانمها ماگفتیم ماتوی مراحل رشد، استغفارعملی داریم
،درسته ما میگیم استغفارمیکنیم، توبه میکنیم،⬅️توبه یعنی اینکه دیگه تکرار نشه اون گناهمون، ❌برگشت داشته باشیم♻️، و راه خدا بن بست نداره.💠 ن
کته ای که توی مراحل رشد خیلی دست ما رو میگیره، توجه به همین نکته ست که راه خدا بن بست نداره و ماداریم رشد تدریجی میکنیم و #راه_نجات ما در #توبه است.
شیطان از همین راه نجاتی که خدا قرار داد و برای انسان باز کرد فریاد زد . اون میگفت خدایا به من در مقابل بچه انسان دو تا بده. من از رگ گردن نزدیکتر باشم و من تا مهلتی بده. که اون مهلت روز معین هست که در صور دمیده میشه. خداوند گفت من وقتی بنده ام توبه بکنه من میپذیرم.
#راه_خدا_بن_بست_نداره.
بچه تون رو نذر نکردید. مواردی که توی دوره جنینی بوده انجام ندادید، از #همین_الان_شروع_کنید.
الان خودتون در زمان رشدتون رسیدید به مرحله بلوغ عاطفی، همین رو انجام بدید همین رو هزار درجه انجام بدید تمام تلاشتون رو بکنید اون دنیا بگم من توی فکرم این بود. من رفتم کلاس اینرو یاد گرفتم. خب عمل میخواد.
ما توی نظم یک گفتیم خداوند به دارایی های ما امتیاز میده.
منتظران گناه نمیکنند
#برنامه_ی_خودسازی #مدیریت_رنج_ها 38 کسی که عاشق خداوند متعال باشه، دوست داره در راه خدا سختی بکشه
#برنامه_ی_خودسازی
#مدیریت_رنج_ها 39
✨یه نگاهی به دلت بنداز!☺️
🌸 اگه خواستی بفهمی که چقدر عاشق خدایی
نگاه کن ببین چقدر دوست داری برای خدا رنج بکشی.✅
⭕️ اگه دیدی زیاد نمیخوای که برای خدا رنج بکشی ناراحت شو.
با خودت بگو
آخه من چرا اینطوری شدم؟!😞
✨ سعی کن از کم شروع کنی و برای خدا کار کنی.
✅ مثلا اگه دستت میرسه هزار تومن هم که شده به نذرها کمک بده. به فقرا رسیدگی کن.
🌺 ببین چقدر نورانی میشی.
این مهم ترین تمرین زندگی تو هست.✔️💖
✅ حواست هست که تو قراره یه روزی با خداوند متعال ملاقات کنی؟!🙄
✔️ هرچقدر علاقه ی به رنج کشیدن در راه خدا رو تمرین کرده باشی
موقع ملاقات با خدا بیشتر لذت میبری
عزیزم آروم آروم تمرین کن....
مثلا حجاب داشتن برات سخته؟
✅ تمرین کن این سختی رو برای خدا بپذیری...
با لبخند و رضایت...