رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت صدوبیست_ودوم
یه کم فکر کرد..با مکث تلفن همراه شو از جیبش بیرون آورد.رمزشو باز کرد..شماره حاج محمود رو آورد ولی مردد شد.. خجالت میکشید به حاج محمود بگه نتونست مراقب دخترش باشه..منصرف شد.شماره پویان رو آورد.گوشی رو سمت پرستار گرفت.
-میشه شما بهش بگید؟
پرستار که حال علی رو دید قبول کرد. جریان رو برای پویان تعریف کرد و گوشی علی رو بهش داد.
-حال خانومم چطوره؟
از نگرانی جوابی که قرار بود بشنوه، صداش میلرزید.
-هنوز جراحی تموم نشده.هر خبری بشه بهتون اطلاع میدم.
پرستار رفت.
نمیخواست باور کنه.فقط میخواست چشم هاشو باز کنه و ببینه همه ی اینا کابوس بوده.زندگی خودشو از وقتی یادش میومد تا چند ساعت قبل مرور کرد.
با خودش گفت،
زندگی من قبل از فاطمه زندگی نبود.بعد از آشنایی با فاطمه هم زندگی نبود.از وقتی خدا بود زندگی من،زندگی شد. #خدافاطمهروبهمنداد وگرنه با بدی های من،فاطمه حتی نباید نگاهم میکرد... خدایا تو که همه جوره لطفت رو به من کامل کردی،فاطمه رو بهم برگردون.
حاج محمود کنارش نشست.
آروم و نگران صداش کرد.علی سرشو بلند کرد.وقتی نگرانی چشم های حاج محمود رو دید،شرمنده شد.به زهره خانوم که پشت سر حاج محمود ایستاده بود نگاه کرد.زهره خانوم هم با چشم های پر اشک منتظر شنیدن خبر سلامتی دخترش بود..شرمنده تر شد،سرشو انداخت پایین..
حاج محمود گفت:
_حالش چطوره؟
همونجوری که سرش پایین بود،گفت:
_چند ساعته که تو اتاق عمله.
بغض صداش حال خرابشو فریاد میزد. خیلی نگذشت که امیررضا و پویان هم رسیدن.
مریم پیش زینب بود.
همه ساکت بودن.یک ساعت دیگه هم گذشت.
پرستاری گفت:
_همراه فاطمه نادری.
همه به علی نگاه کردن.
علی سرشو بلند کرد.به بقیه که داشتن نگاهش میکردن،نگاه کرد،بعد به پرستار. پویان نزدیک رفت و گفت:
_جراحی تمام شده؟
پرستار گفت:
_آره ولی بیهوشه.
-جراحی چطور بود؟
-باید با دکترش صحبت کنید.
-کی میتونیم با دکتر صحبت کنیم؟
-دکتر یه جراحی دیگه هم دارن.کارشون تمام شد،بهتون میگم.
-میتونیم حداقل از دور ببینیم شون؟
-نه،امکانش نیست.وقتی به هوش بیاد، بهتون میگم.
پرستار رفت.
بازهم همه ساکت بودن.صدای اذان صبح از گوشی علی بلند شد.....
بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
ختم صلوات به نیت سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی الشریف
و امن بودن حرم حضرت زینب سلام الله 🤲
👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/r9v61c
♦️من اسرائیل را میزنم و فکر اینکه چه اتفاقی میافتد هم نخواهم بود.
♦️من همه جا گفتم اگر اسرائیلیها غلطی بکنند و محلی از ما را بزنند که کسی شهید بشود من حتماً تلاویو را میزنم. حتماً این کار را می کنم. دشمن میداند ما برای این خودمان را هم آماده کردیم و تردید نمیکنیم در این کار
♦️ما یا نیستیم یا اگر بنا باشد باشیم از عزتمان دفاع میکنیم، این حتمی است. اگر بنا باشد کسی بگوید به من که: نه، زدند تو نزن، من نیستم. حتماً نخواهم ماند. من حتماً درنگ نمیکنم سؤال هم از جایی نمیکنم و میزنم. در فکر اینکه چه اتفاقی میافتد نخواهم بود.
ما برای تفریح که نیامدیم، ما برای دفاع از این نظام آمدیم. تا وقتی عزت داریم میمانیم اگر روزی بنا شد ما برویم با عزت میرویم.
🎙سخنرانی خصوصی شهید سلیمانی در جمع فرماندهان نیروی قدس در حرم حضرت رقیه، اسفند ۱۳۹۷
📌پ.ن:
در آستانه شمارش معکوس برای فرود آمدن رگبار سجّیل های آتشین بر پیکره رژیم صهیونیستی، باید مراقب منادیان اسلام سازش در بدنه دولت باشیم. همانهایی که در وعده صادق یک و دو، بسیار دم از خویشتنداری زدند و اکنون نیز در آستانه طنین صلح #وعده_صادق_۳، با حربه فانتزی «نیفتادن در تله جنگ» میخواهند شمشیر پاسخ قاطع ایران را در غلافی فرو بکنند که سالها جنگ و خونریزی ارمغان آن برای ایران باشد!
🚨اگر ماها مطالبه گری نکنیم، شک نکنید که اشعث های داخلی! مالک اشترها را از چند قدمی رسیدن به خیمه دشمن برمیگردانند!
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات. 💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 تا دیر نشده، هر کاری میتوانید برای ظهور بکنید.
🔵 آیت الله حائری شیرازی (ره) :
🌕 هر کاری که به ذهنتان میآید در این دوره و زمانه، تا ظهور نشده بکنید. جلوترها نگران این بودیم که بمیریم [درحالیکه] ظهور نشده؛ حالا نگرانیم بمانیم [درحالیکه] ظهور شده [باشد] ! چون بعد، [امام زمان علیه السلام] از ما میپرسد که وقتی من نبودم شما چکار کردید؟ چه چیزی به ایشان بگویم؟
#مهدویت
هر روز به رسم ادب...
سلام برامام زمان(عج).✋
السَّلامُ علیڪَ یابقیَّةَ اللهِ،
یا اباصالحَ المَهدي
یا خلیفةَالرَّحمن ویا شریک القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولاے الاَمان الاَمان
سلام امام زمانم...✋
با هزاران عشق و ارادت سلام
سلامایمولایعالم...
عزیزدلم مهدی فاطمه...
چــه بگویم، سحـرت خیـر !
تــو خودت، صبـح جهــانی !!..
صلےاللّٰهعلیڪیاامام زمانم✋
اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَ
بحق زینبــــ کـبرۍ(س)