#ارسالی ازاعضاء
سلام. خوبی؟
پسر بود.
با عصبانیت نوشتم: امرتون؟
و سریع توی کلیپ برد دنبال پیام ارشادی آماده می گشتم که نوشت:
حرف خوبی داخل گپ زدی ولی کیه گوش کنه ادم بایدخودش بخواد، بانصیحیت دیگران نمیشه.
گفتم:اتفاقا
خیلی ها گوش کردند تا حالا.
گفت:
اها خیلی خوبه
گفتم:
بستگی داره کی دلش هنوز تو خط آدمیت باشه.
اونزود قبول میکنه و میفهمه کارش گناه بوده.
درخانه اگر کَس است
یک حرف بس است
گفت:این برا زمان قدیم اره ولی الان نه متاسفانه..
گفتم:
برا حالا هم هست.
همین دیشب تو یک ساعت دو نفر کاملاً از خواب غفلت بیدار شدند
ترک گناه جدید و قدیم نداره بزرگوار.
گفت :واقعا؟
گفتم:آره
خیلی ها یک تلنگر براشون کافیه
که راهشون رو پیدا کنند.
هرکس خودش را برای خاطر خدا پاک و خالص کنه،
زندگی زیبایی خواهد داشت و آخرتی زیباتر
گفت:
درسته قبول دارم من سعی کردم موفق نبودم.
از تایپش معلوم بود که سواد چندانی هم نداره.
گفتم:
داداش گلم
امیدوارم شما هم از همون هایی باشی که مورد عنایت خدا قرار گرفتید
در این روزگار گناه کردن مثل آب خوردنه
اما
یاری کردن امام زمانتون و عمل به خواسته های پروردگار هست که شهامت میخواد
گفت:
بله قبول دارام.
و همیشه میگم یاامام زمان بیا چرا نمیای؟
گفتم :
زمین چقدر جمعیت داره؟ گفت خیلی
گفتم:
حدوداً هفت میلیارد نفر.
از این هفت میلیارد
سیصد و سیزده تا آدم حسابی هنوز نیست
که آقا رو یاری کنه
چطور بیاد داداش؟
با همان بیان خاص خودش گفت:
«کجایی ابجی کم تر از سیصد وسیزده نفر. مثل امام عیسی خضره و چند نفر دیگه که از خودشون هست میان و کمتر میشه...» ☺
گفتم : آفففرین به شما. پس هنوز اون تعداد مؤمن واقعی جور نشده که ایشون بیان...
نکنه اگر اومدن ما نتونیم توچشمشون نگاه کنیم😰
نکنه وقتی امدند ما تازه از خواب غفلت بیدار شیم
با شکلک نا احتی گفت:
بیدار نمیشم.بلکه روبرش هم وامیستیم.
گفتم :
خدا نکنه داداش.
این لطف خدا بوده که شما هم اون پیام را ببینید و با گناه خودتون پی ببرید.
بی شک خداوند خواسته که شما هم جزء خوبان باشید
پس بهتره همت کنید و از گروه های گناه آلود خارج بشید
خدا نگهدارتون
گفت:
ممنونم.
من داخل گروها چت نمیکنم.
گفتم:
حضور هم کافیه، بالا بردن ممبر یک گروه گناه آلود هم کافیه تا شیطان خشنود و خدا ناراضی بشه از ما..
خود دانید.
براش دعا کردم و او هم برامن دعا کرد و تشکر کرد.
امیدوارم توفیق همراهی با امام و ترک گناه داشته باشد.
.🌱🕊
.
سلام حاجی؛صدامو داری؟
حاجی اینجا بعد نبودنت هوا خیلی پسه
به دیوونگیمون میخندن🙃
حرفاشون تیر میشه به وجودمون!
حاجی هنوز داریم از رفقات شهید میدیم
اما خودیا وایسادن عقب چشماشونو بستن
و با سوت و کف دشمنو تشویق میکنن😞
حاجی اینجا غیرت ملی گم شده
پشت چنتا لایک و فالور و پولای جیب پر کن اینجا یه عده حقوق میگیرن که
به دشمن میدون جنگ و سلاح و نیرو بدن🌱
اینجا حملات دشمن📡
کشته که نه؛ افکار زخمی میده..!
اینجا با تیر که نه؛
با یه مشت حرفای باطل و پوچ
ذهنمونو نشونه گرفتن||
حاجی از خدا که پنهون نیست؛
از شما چه پنهون؟
یه نفوذی داریم بینمون
بهش میگن "نَفس" داره
خیلیامونو شکست میده😔
داره دونه دونه سلاحامونو ازمون میگیره
تا زمینمون بزنه🥀
میگن شما مرد میدون بودی
میگن خیلی خوب با این نفوذی میجنگیدیخلاصه ی کلام اینکه دست راستت رو سر ما حاجی
مددی برسون که برخلاف اللهم الرزقنا شهادت روی لبامون، خیلی گرفتار خوشی دنیامون شدیم... "نَفسمون" داره "نَفَسمون" رو میبره
.
.
📲\• #ارسالے
📞/• #حاجحسینیکتا
┄━•●❥ماسماسک محبوب من❥●•━┄
تند و تند دعای افتتاح را خواندم و از پذیرایی به اتاق خواب کوچ کردم. البته که اتاق خواب بهانه بود برای تنها ماندن با آن ماسماسک محبوب!
در ماسماسک ما یک "جان جانان" بود که بسیار خاطرش را میخواستم. من هم همان دختر خوشبختی که بالای صفحهی چت او زده بود "is typing..."
-نازگلکم عکس لطفا!...
-استغفرالله! عکس دختر نامحرم!
-حاج خانم تقبل الله... با پسر نامحرم حرف میزنی، به عکس که میرسه امامزاده میشی!؟
-عکس جزو خط قرمزای منه!
-اما من عکس سفیدبرفیمو میخوام.
لپ هایم گل میدهد.
-اگر به جای سفید برفی، یکی از هفت کوتوله باشم چی!؟
-غیرممکنه! در هر صورت علف باید به دهن بزی شیرین بیاد که میاد.
-من مثل باقلوا میمونم، میترسم شرینیش دلتو بزنه ها!..
-شما عکس بفرس، فیض ببریم سرکار الیه! باقیش با من.
دل به دریا میزنم و دست میجنبانم. زیر عکس ذکر میکنم "بخاطر تو" و منتظر واکنشش میمانم:
-ای جوووون!
کشش واو از خدا بی خبرش، عقلم را سرجا میآورد:
-اِوا خاک عالم به سرم!
عکس را فوری پاک میکنم.
-دیوانه! تو خلی بخدا...
نگاهی به گوشی ام میاندازم. خدای من دقایقی بیشتر تا اذان صبح نمانده. با عجله تایپ میکنم: «جان جانان! الانه که با مامان دعوام بشه. باید سحری بخورم. تا فردا شب بعد افطار بای!»
با دو سه لقمه سر و ته سحری را هم آوردم و دوباره به ماسماسک عزیز پناه بردم. صفحهی اختصاصی جان جانانم را چک کردم، برایم طومار نوشته: «کجا فرار کردی باز؟! تو دیوونه ای دختر... من که اعتقاداتم مثل تو نیست، اما اون گناهی که تو ازش دم میزنی قبل افطار و بعد افطار نداره!.. خوشحالم که حداقل مثل امثال تو نیستم و دم از ایمان آبکی نمیزنم!»
چشمانم از تعجب گرد شد. او که اعتقاداتش از ریشه لنگ میزد، حالا با تیکه پرانی ایمانم را به سخره گرفته! صدای اذان من را از ورطه خیال به واقعیت کشاند؛
الله اَکبر الله اَکبر
الله اَکبر الله اَکبر
"جان جانان در حال نوشتن..."
أشهد أن لا اله الاالله
أشهد أن لا اله الاالله
«اسلام اینجوری تومنی نمی ارزه!..»
أشهد أن محمداً رسول الله
أشهد أن محمداً رسول الله
«به پیر به پیغمبر نمیارزه...»
چهره دین اسلام، دین پیامبر با چهرهی بالماسکه من پرمدعا یکی شده بود!
در دلم مینویسم:
«جان جانان خدا نگهدار...»
#ارسالی از فاطمه
#ارسالی
سلام من ناظرشورای نگهبانم
برامون پیام اومده به خاطر رأی خریدن فردا عکس گرفتن از برگه رأی ممنوعه
لطفاً بگید مردم توجه کنند اگر کسی از برگه رأی عکس گرفت به ناظرین خبر بدند.