eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
359 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 آخرین حجت الهی از انظار! به راستی چرا آخرین حجت الهی باید قرن های متمادی از انظار مخفی بماند، در میان مردمان باشد و با آن ها زندگی کند؛ اما دیده ها عاجز از شناختن او باشند؟ آیا حضور فیزیکی امام در جامعه آن گونه که همگان او را بشناسند، مترتب خطراتی بر جان امام است؟ آیا غیبت را می توان به عنوان آزمایشی برای پیروان حضرت در نظر گرفت؟ 🔰🔰🔰🔰 جهت پاسخ گویی به سؤالات متعدد در بحث امام غائب(عج)، به درگاه با عظمت و پر از غنا و سخای قرآن کریم رفته و به بررسی برخی از آیات در این زمینه پرداخته ایم؛ باشد که زلال جاری قرآن موجب تطهیر فکر و اندیشه مان باشد.👇👇👇 1.انسان ها دارای ظرفیت مختلف اند ٢.امتحان،سنت الهی ٣.حفظ جان امام ۴.مومنین،ودایع الهی ✅انسان ها دارای های مختلف اند از آنجایی که تمامی مردم در یک حد و استعداد نیستند، بعضی از مؤمنین از نظر ایمان و تقوا دارای درجات برتر هستند و بعضی در مراحل ابتدایی از دین قرار دارند؛ همان گونه که از روایات فهمیده می شود. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «... حَدیثُو عَهدٍ بِشِرک لَهَدَمتُ الکعبَه فَألزَقتُها بِالاَرضِ وَ جَعَلْتُ لَها بابَینِ[1]؛ اگر عرب های تازه اسلام آورده ظرفیت داشتند... من کعبه را خراب می کردم و برای آن دو درب قرار می دادم». از چنین روایتی متوجه می شویم که همه مردم دارای یک ظرفیت نیستند؛ بلکه دارای طبع های مختلف هستند. بنابراین همه چیز را نمی توان به هر کس گفت. خداوند نیز در قرآن شریف می فرماید: (یا أیهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ)[2]؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی سؤال نکنید که اگر آشکار و روشن گردد، شما را ناراحت می کند». این آیه به وجود حضرت مهدی(عج) تأویل شده است؛ یعنی از غیبت و زمان ظهور سؤال نکنید؛ زیرا شما ظرفیت شنیدن آن را ندارید و موجب ناراحتی شما می شود. این معنا در کلام مبارک حضرت مهدی(عج) به عنوان دلیل و حکمت غیبت ذکر شده است، آنجا که فرمود: «وَ أمّا عِلّه ما وَقَعَ مِنَ الغَیبَه فَإنَّ اللهَ عَزَّوّجَلَّ یقُولُ: (یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَسئَلُوا عَنْ أشیاءَ إنْ تُبْدَلَکمْ تَسُؤکمْ)... فَأغْلِقُوا أبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لایعْنیکمْ، وَلا تَتَکلَّفُوا عِلَی ما قَدْ کفیتُمْ وَ أکثُروا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلک فَرَجُکمْ[3]؛ و اما درباره وقوع غیبت، خدای تعالی می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز سؤال نکنید از مسائلی که اگر فاش شود، شما را اندوهگین سازد و از اموری که سودی برایتان ندارد، سؤال نکنید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته اند، به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج بسیال دعا کنید که همان فرج شماست». ✅ ، سنت الهی (وَ لَنَبْلُوَنّکمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأمْوالِ وَ اْلأنْفُسِ وَ الثّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ)[4]؛ «شما را امتحان می کنیم به چیزی از ترس و گرسنگی و کاستن مال و خطر جانی و ثمرات زندگی؛ مژده بده به آن ها که ثابت قدم هستند». امام صادق(ع) خطاب به یار وفادارش «محمّدبن مسلم» فرمود: «قبل از ظهور قائم نشانه هایی از جانب خدای تعالی برای مؤمنان خواهد بود. عرض کردم: فدای شما شوم، آن ها کدام است؟ فرمود: امتحان که خدا می فرماید: «به چیزی از ترس»؛ این ترس بیماری های گوناگون، گرسنگی، بالا رفتن قیمت ها، کاستن مال، قحطی، خطر جانی، مرگ شایع، نقص ثمرات زندگی و نیامدن باران است. پس در آن موقع به آن ها که در عقیده به ما ثابت می مانند، مژده بده. آن گاه فرمود: ای محمد! این تأویل آیه است و هیچ کس جز آن ها که راسخ در علم هستند، تأویل قرآن را نمی داند و ماییم راسخین در علم».[5] پی نوشت ها: [1]. جامع الصحیح، ابن مسلم القیشری النیشابوری، ج 3 و 4، ص 98؛ العمده، ص 317. [2]. مائده (5): 101. [3]. کمال الدین، ج 2، ص 239؛ الزام الناصب، ج 1، ص 428. [4]. بقره (2): 155. [5]. کمال الدین، ج 2، ص 554، کشف الغمه، ج 3، ص 359.
🔴 ! 📝 بسیار تکان دهنده از امتحان ها و ریزش های قبل از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به این سادگی که ما فکر میکنیم نخواهد بود! 《 حضرت امام رضا صلوات الله علیه فرمود: ⬅️به خدا قسم آنچه می کشید (ظهور) و گردنهایتان را به سوی آن دراز می کنید واقع نمی شود مگر بعد از آنکه شوید و از شما چیزی جز اندک باقی نماند. 📕بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 52 ؛ ص114 《جابر جعفی می گوید:مولای ما حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه فرمود: 📌 ، ! فرج واقع نخواهد شد ؛ مگر بعد از آن كه شما شويد و غربال شوید و غربال شوید(و اين را سه مرتبه فرمودند) تا اين كه خداوند ها را از بين برده، صفا و پاكي باقي بماند. 📕الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ النص ؛ ص339 《هشام بن سالم می گوید:مولای ما حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمود: ⬅️اين كار(ظهور حضرت امام مهدی صلوات الله علیه) صورت نخواهد گرفت تا آنكه هيچ از مردم نماند مگر آنكه بر مردم حكومت كنند تا كسى نگويد: اگر ما حاكم مي شديم به رفتار مي كرديم، سپس حضرت قائم صلوات الله علیه به و قيام مي كند. 📕الغيبة( للنعماني)، النص، ص: 274 📝این روایت ها نشان میده که چرامقامی بسیار عجیب و پاداش گران بها برای کسانی که بتونن دین خودراحفظ کنند درزمان غیبت.روایتهای زیادی در باب غربال شدن و امتحان ها هست قبل از ظهور کسی که بتونه در برابر اینا و تحمل داشته باشه پاداش گران بهایی بهش خواهد رسید! ✅مثلا پاداش هزار شهید و احد ثواب ثابت قدم موندن بر ولایت در روزگار غیبت❗️ کمال الدين باب 31ح7یا در کتاب اصول کافی ج 3ص144روایت12 از رسول خدا صلی الله علیه و آله پاداش صبر در این زمان خدا ثواب پنجاه صدیق از تصدیق کنندکان مرا به او بدهد ❗️
✍ قصه درست از جایی تلخ شد; که دینمان را ... گذاشتیم سر طاقچه ! 🤕 و البته قبل آن ؛ کاملا شرحه شرحه اش کردیم! 😊 🔪🔪🔪 آخر چه معنی دارد دین خودش را بندازد وسط تماممممم روزمره گی های ما ؟! 😒 دین عزیز ! امشب دعوتم ! لطفا بیخیال شو ! دین بزرگوار! با دوستانم میرویم ! تو نیا لطفا ! دین گرامی ! فردا 🎉 دوستم است ! اما شما دعوت نیستی! 😌 ولی : دین نازنینم امشب است کجایییی😭😭😭 فردا دارم کجاییییی😰😰 مادرم خوب نیست توبمان کنارم😞😞😞 کوتاهتر از دیوار تو دیواری نیست دین عزیز! 🙄 به هر جای زندگیت نگاه کنی؛ 👀به همین نتیجه میرسی!👌 که را با معیار های خود دائم بالا و پایین میبریم⬇️⬆️ اگر بمن نشان دهی که کجای دین نامحرم و داریم! خوشحال میشوم😊 اگر نشانم دهی پسرخاله ات با اسماعیل اقای بقال سرکوچه چه تفاوتی دارد🤔 (دررعایت پوشش تو)؛ خیلیییییی خوشحال میشوم! 😎 اگر نشانم دهی کجای دین ات نوشته با پسرعمویت بخند از ته دل اما با صندوقدار فروشگاه محل نه!😠 بینهایت سپاسگذارم!🤗 اگر نشانم دهی کجای دین ات خوانده ای؛ که با شوهرخواهر خود شوخی کنیییی😉 بی حد و اندازه؛ ولی با شوهر خانم همسایه نه؛😡 ممنونت میشوم!!! نازنین خواهرم؛ برادرم .... ! مصداق این آیه نشو ❌👇 .... وَيَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَكفُرُ بِبَعضٍ وَيُريدونَ أَن يَتَّخِذوا بَينَ ذٰلِكَ سَبيلًا  {۱۵۰/ نساء} ... و میگوند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند... !!! @montzeran
❗️ سالی یک یا دو امتحان سنگین داریم 🔸 خدا دنيا را برای , خلق كرد. اصلاً دنيا كلاس است، منتها امتحان‌ها دو قسم است؛ گاهی امتحان، هر روز است ولی گاهی امتحان‌های سنگين، سالی يك بار يا دو بار است. 🔸 گاهی يك بار يا دو بار انسان يا می‌شود يا فراوانی به او پيشنهاد می‌دهند يا به او پيشنهاد می‌دهند و در بوته‌ی آزمايش قرار می‌گيرد، وگرنه امتحانات جزئی هر روز و هر لحظه هست. 👤 (۱۳‌۹۵/‌۱۱/‌۲۸)
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت هشتادوهفتم افشین بیشتر از روزهای قبل بیرون مغازه ایستاد.بعد رفت. دو ماه دیگه هم گذشت. افشین یه گوشه امامزاده نماز میخوند. بعد نماز همونجا نشسته بود و تو دلش با خدا حرف میزد. *خدایا..نه دلشو دارم که بگم یه کاری کن فراموشش کنم،نه روم میشه بگم یه کاری کن بهش برسم...هرکاری تونستم کردم، بازهم میکنم ولی هیچ کاری از هیچکس برنمیاد..خودت یه کاریش بکن.. هیچکس جز تو نمیتونه کمکم کنه. چند روز گذشت. حاج محمود بعد از اینکه جواب سلام افشین رو داد،رفت تو مغازه.افشین هنوز ایستاده بود. شاگرد حاج محمود بهش گفت: _بیا تو،حاجی کارت داره. افشین مؤدب ایستاده بود. حاج محمود پشت میزش نشسته بود و به دفتری که جلوش باز بود،نگاه میکرد. -بشین. افشین روی صندلی نشست. -تا کی میخوای هرروز بیای اینجا؟ -تا وقتی که شما منو لایق دامادی تون بدونید. -تو هنوزم سمجی.هنوزم تا به چیزی که میخوای نرسی،دست بردار نیستی.پس خیلی هم تغییر نکردی. -ولی خواسته هام خیلی تغییر کرده. دیگه نمیخوام اذیتش کنم.میخوام همیشه آرامش داشته باشه. حاج محمود سرشو بلند کرد و به افشین نگاه کرد.افشین به دست هاش نگاه میکرد. -پدر و مادرت راضی ان؟ -نه. -رضایت شون برات مهم نیست؟ -خیلی دلم میخواست منم پدری مثل شما داشتم ولی پدر و مادر منم برای من هستن.با وجود همه مخالفت هاشون با من،باید احترام شون رو نگه دارم..بهشون گفتم میخوام با دختر شما ازدواج کنم ولی پدرم که اصلا براش مهم نبود.مادرم هم سعی کرد نظرمو عوض کنه.وقتی متوجه شد نمیتونه،گفت برای عقد و عروسیت هم دعوت مون نکن. -پس با کی میخوای بیای که درمورد مسائل عقد و این چیزها صحبت کنیم؟ با تعجب به حاج محمود نگاه کرد. حاج محمود برای اولین بار با محبت نگاهش میکرد. زبانش بند اومده بود. اصلا نمیدونست چی بگه.بلند شد و گفت: _یعنی شما...موافقین؟....اجازه میدین... که.... -حرفت یادت نره.تمام تلاش تو برای خوشبختیش بکن. -همه ی تلاش مو میکنم.مطمئن باشید. قول میدم. -آخر هفته با هرکی خواستی بیا خونه ما. حالا هم برو به کارت برس. مردد بود سوال شو بپرسه. -چشم...ولی..دخترتون هم...راضی هستن؟!!! حاج محمود از اینکه فاطمه خیلی وقته راضیه خنده ش گرفت.بالبخند نگاهش کرد. افشین مطمئن شد، فاطمه هم راضیه.خیلی خوشحال شد. خداحافظی کرد و رفت. بیرون مغازه ایستاد. به اطراف نگاهی کرد.چند نفس عمیق کشید.چشم هاشو بست و گفت: *خدایا شکرت،همین که نگاهم میکنی خیلی نوکرتم. دوباره به مغازه حاج محمود نگاه کرد،... بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»