eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانِ شمارهٔ : 1 . ({من خانواده ای مذهبی داشتم ، و اونا به شدت رو من حساس بودن اینڪه نمازمو بخونم ، حجابمو رعایت ڪنم و....، میدونید ته دلم خدارو دوست داشتم ولی باهاش قهر بودم ... میدونم حرف احمقانه ایه ولی ازش ناراحت بودم . چون یه خاسته ای ازش داشتم و خیلی دعا ڪردم ڪه مشڪلم رو حل ڪنه ... ولی حل نشد ، منم باهاش قهر ڪردم و بهش گفتم حالا ڪه ڪمڪم نمیڪنی دیگه باهات حرف نمیزم و دیگه دوست ندارم. (ولی الان خودش شاهده ڪ چ قدر پشیمونم )😿😭 ... بعضی وقتا الڪی ادای نماز خوندن رو در میاوردم تا فقط مامانم دست از سرم برداره .؛ چادرم را گاهی به اجبار خانواده سرم بود ولی موهام رو بیرون میزاشتم خیلی وقتا هم اصلا سرنمیڪردم . .... یه مدتی برا سرگرمی میرفتم تو گپ های مختلط و چت میڪردم و با اینجور چیزا خوش بودم .. ،( اما خب بخاطر ابروی خانوادم و خیلی چیزای دیگه اگه پسری بهم درخاست دوستی میداد قبول نمیڪرد م .......) برای اینڪه جذاب به نظر برسم خیلی ڪارا میڪردم مثلا پول تو جیبی هام رو جمع میڪردم تا رژ و لاڪ و ... این جور چیزا بخرم یا مثلا همیشه دنبال تیپ های لش و جلف بودم و ......👩‍🎤 گذشت ....محرم امسال رسید(۱۳۹۸) . من ته دلم خدا و امام حسین (ع) رو دوست داشتم ولی همون طور ڪ گفتم انجام دادن به خواسته های اونا برام سخت بود ... یروز اوایل محرم بود. خونه مادر برزگم بودم ؛ مادربزرگم بهم گفت :میای واقعا نمیدونم چیشد یهویی دلم خاست برم ، یروز اوایل محرم بود . خونه مادر بزرگم بودم ؛ مادر برگم‌بهم گفت :میای بریم مسجد ؟ واقعا نمیدونم چیشد یهویی دلم خاست برم ، .... رفتیم مسجد ، نمازو خوندیم بعد مداح شروع به سخنرانی ڪرد و بعد روضه .... همه خانوما شروع ڪردن به گریه ڪردن ، یه ذره خجالت ڪشیدم ڪ چرا من اشڪم در نمی اد ؟ خیلی زور زدم ولی هیچ ..... تااینڪه مداح یه جمله گفت و همون جمله باعث شد من دیگه اون ادم سابق نباشم .... گفت : (اخ خوش به حال شما هایی ڪه گریه میڪنید و اشڪ تون میاد ... بدونید امام حسین (ع) خیلی شماها رو دوست داره ) 😢😭 این جمله رو ڪه گفت همه ڪار هایی ڪه ڪرده بودم اومد تو ذهنم .. یهو دلم شڪست زدم زیر گریه ... فقط می خاستم امام حسین ببخشتم و حلالم ڪنه .. از فرداش شدم یه ادم دیگه غسل توبه ڪردم و قول دادم تغییر ڪنم ... تو گوگل یه گشتی زدم و فهمیدم یڪی از دلایلی ڪه نمی تونستم گریه ڪنم .. قساوت قلب .... بوده . ؛ تا صبح نشستم استغفار ڪردم و قول دادم چادرم رو هیچ وقت از سرم درنیارم ، نمازمو بخونم ، روزه هامو بگیرم ، سعی ڪنم گناه نڪنم ، از همه گپ هایی ڪه توشون بودم لف دادم و .... فردا شب رفتم مسجد ، تا روضه شروع شد ، یهو دلم لرزید ، دلم ڪباب شد ... شروع ڪردم ب گریه ڪردن ... و فقط یه چیز خاستم اینڪه منو ببخشن و قسمتم ڪنن بیام ڪربلا ... خیلی بی تابی میڪردم .. هرچی میدیدم گریه م میگرف اون موقع فیلم مختار نامه از شبڪه آی فیلم پخش میشد هر لحظه ش ڪه مربوط یه امام حسین و فرزندان و اهل بیت شون میشد رو میدیدم هقهق گریه میڪردم ... ؛ داداش نوزادمو ڪه میدیدم یاد حضرت رباب و علی اصغر می افتادم ،تو خونه مون تابلو حضرت عباس رو ڪه میدیدم شرمنده میشدم و حسابی ناراحت..😢 تا اینڪه .. چند روز بعد خواب دیدم توی یه ارامگاه بزرگی ام ... توی اوت ارامگاه قبر های زیادی بود ولی یڪ چیز فقط نظرم رو جلب ڪرد سط ارامگاه ، یه چیزی بود .... اونجا دوتا دست بریده بود 😭 از خواب پریدم ، برا هرڪی تعریف ڪردم خابمو همه گفتند شڪ نداشته باش میری ڪربلا حضرت ابلفضل ع طلبیدت ... یه هفته بعد بابام گفت یه خبر ...... بهمن ماه با ڪاروان میریم ڪربلا ... من : 😳😳😧😧😣😣😩😩🥺🥺🥺😭😭😭😭😭 فقط اون لحظه از خدا و امام حسین و ابلفضل ع تشڪر ڪردم .... الانم ارزو میڪنم ان شاا.... همه نو جوان ها و جوان ها به راه راست هدایت شوند و خوش بخت و رستگار و یار امام زمان عج . الانم خدارو شڪر می ڪنم ڪه تا به همین لحظه به خیلی از عهد هایی ڪه بستم عمل ڪردم و دوباره به سمت گناه نرفتم.و اونی شدم ڪه به قول گفتنی لبخند مهدی فاطمه رو ترجیح میده به لبخند هزار تا هر*زه انشاالله‌ خدا همه ما رو به راه راست هدایت ڪنه ،،،. ببخشید سرتون رو درد اوردم ،،،)... . . 🔺ارسال‌ڪننده از اعضای کانال