eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
آیاگوش دادن به موسیقی مجاز اشکال دارد؟؟!" الهم عجل الولیک الفرج @montzeran
🔴 بعضی‌ها می‌گویند: حس زیبایی‌طلبی انسان را می‌میراند! ✔️ اما در حدیثی از : 💠 امام صادق"علیه السلام" آمده که؛ "خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید از راه باشد" 💠 علی"علیه السلام" می‌فرماید: " حجاب زیبایی زن را پایدار می‌سازد " زیبایی انسان فقط به زیبایی‌های ظاهری او محدود نمی‌شود. "زن" تن نیست !! چه بسیار زنانی که در طول تاریخ ظاهر زیبایی نداشتند یا کسی از زیبایی‌های ظاهری آن‌ها آگاه نشد ولی خود، زیبایی‌ها و ارزش‌های والای انسانی را در جهان آفریدند. ✅ اسلام با ابراز زیبایی‌ها مخالف نیست، فقط می‌خواهد این زیبایی‌ها هر جایی نباشد و محدود به همسر باشد ، تا عواطف لطیف زن صدمه ندیده و امنیت او نیز تأمین گردد. 🖇 ۱. مکارم الاخلاق: ۱۸۱ ۲. غررالحکم و دررالکلم: ۱۲۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅
🔴 بعضی‌ها می‌گویند: حس زیبایی‌طلبی انسان را می‌میراند! ✔️ اما در حدیثی از : 💠 امام صادق"علیه السلام" آمده که؛ "خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید از راه باشد" 💠 علی"علیه السلام" می‌فرماید: " حجاب زیبایی زن را پایدار می‌سازد " زیبایی انسان فقط به زیبایی‌های ظاهری او محدود نمی‌شود. "زن" تن نیست !! چه بسیار زنانی که در طول تاریخ ظاهر زیبایی نداشتند یا کسی از زیبایی‌های ظاهری آن‌ها آگاه نشد ولی خود، زیبایی‌ها و ارزش‌های والای انسانی را در جهان آفریدند. ✅ اسلام با ابراز زیبایی‌ها مخالف نیست، فقط می‌خواهد این زیبایی‌ها هر جایی نباشد و محدود به همسر باشد ، تا عواطف لطیف زن صدمه ندیده و امنیت او نیز تأمین گردد. 🖇 ۱. مکارم الاخلاق: ۱۸۱ ۲. غررالحکم و دررالکلم: ۱۲۶
اگه‌طالب باشی!😍 یک‌ حرام‌ممکن‌است سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادت دور‌کند‌.‌.😔 و‌گفت ↓ من‌حرف‌های‌ را کمتر از لقمه‌ی نمی‌دانم🥀 می‌گفت↓ کارباطل‌وحرام حتی‌اگر‌انجام‌هم‌نداده‌باشیم!☹ به‌پای‌مان‌ثبت‌خواهدشد شهدا کنید که کردیم جبهه‌هایِ‌نور است برای‌ما، شدگان نَفَس کم‌ آوردواند...‌ شهدا شرمنده ایم ... که همیشه شرمنده ایم... @montzeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زادگی در جشنواره فجر ⁉️خانم که سیمرغ گرفته میکنه ومیگه عذرمیخوام موهام رو پوشوندم/چون رنگ کردم! 👈به امید روزی که جشنواره فجر هم رسالت خودش رو دنبال کنه # سکوت جایز نیست
منتظران گناه نمیکنند
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_سی_وهشتم 📣 #ندای_آسمانی | اهل سنت👇🏻 💢 اهل سنت قائل به #دوندا هستند: 1
🔴 🌸 ⭕️ از « » | آخرالزمان 🥃 را آشکار بنوشند و بفروشند، و پزشکان👨🏻‍⚕️ آن را برای مریضان نسخه کنند‼ 🔻 شایع و آسان گردد!😱 🔻با خود جمع شوند! 🤦🏻‍♂️ 🔻زنان به اکتفا کنند و😤 🔻 مردان به !😡 ⬅️زن برای خود زن را جفت گیرد👭 چنانکه عروس را برای شوهر می‌کنند!🤦🏻‍♀️ ⬅️ 💃 و آوازه خوانی شده و برای آن مالها💸 خرج کنند!😥 ⬅️ با حیوانات کنند!😳 اگر یک روز بر وی بگذرد و بزرگ نکرده باشد غمگین باشد!!😠😭 🗣 بعضی، بعضی را مژده دهند به که آورده‼ 😔 ⬅️ دروغ را شمارند تا جائیکه دروغگو را تصدیق و راستگو را کنند! 😲🙁 ⬅️ دروغ زیاد شود و شهادات دروغ را بپذیرند!😤 🔹 [روشنه که این اشاره‌ها در برخی روایات، مربوط به یک کشور خاصی نیست فقط، البته قطعا عده ای در همین دوران پُر فتنه، بر راه حق هستند.]👌🏻 📙مهدی منتظر، ص۱۴۴-۱۴۸
منتظران گناه نمیکنند
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_چهل_وسوم ✴️ وقایع خاص در دوران غیبت 🔰 وقایعی که جنبه علامت ندارند ❌ و
🔴 🌸 💢جهان در آستانه ظهور ( توصیه مهم امام صادق علیه السلام) 💥 💥 🌺 امام صادق به یاران خود فرمودند: ✨«هنگامی که ببینی ↪️ 🔻 ، 🔻 و 🔻از روی هوا و هوس گردیده، 🔻 بر اهل حق پیشی گرفته، 🔻 سکوت اختیار کرده! 🔻 بریده شده، 🔻 فراوان گشته! 🔻 بدون رهرو، 🔻و مورد توجه قرار گرفته! 🔻 ، و حرام، حلال و مجاز شمرده شده است! ... 🔻 در میان کارکنان دولت رایج شده، 🔻 رواج پیدا کرده، که کسی جرأتِ جلوگیری‌اش را ندارد! 🔻 بر مردم گران آید اما آسان باشد! 🔻 به حج خانه خدا بشتابند، 🔻 ! 🔻 می‌گویند این کار، وظیفه تو نیست... 💢[در این هنگام] و از خدا نجات و رهایی از این وضع را بخواه🤲🏻 ⬅️ [که ]».😍✨ 📘 کافی، ج۸، ح۷، ص۳۶ 📔 نگین آفرینش، ج۱، ص۱۸۰
🔴 در ضربات شمشیر بر مومن آسان تر از یافتن مال است خطبه ۱۸۷ نهج‌البلاغه
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۱۵ و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۶ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد.. و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم... یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است... از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی! سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟ ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۲۲ و مصطفی منتظر همین اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست _کی
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۳ _نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد. من نمیدانستم.. اما انگار خودش میدانست میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد.. و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند.. که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت _اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا و هم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟ سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته،.. شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده.. و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد.. و او همچنان از خنجری که روی حنجره ام دیده بود، که رو به سعد اعتراض کرد _فکر نکردی بین این همه وهابی تشنه به خون شیعه، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟ دلم برای سعد میتپید.. و این جوان از زبان دل شکسته ام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم.. و سعد طاقتش تمام شده بود.. که از جا پرید و با صدایش را بلند کرد _من زنم رو با خودم میبرم! برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد.. تا مانع سعد شود که در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید _پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه تونه! برادرش دست سعد را گرفت.. و دردمندانه التماسش کرد _این شبا شهر قُرق وهابی هایی شده که خون شیعه رو میدونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه ها کمین کردن و مردم و پلیس رو میزنن! دیگر نمیخواستم.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌