💐موضوع : #حجاب
⬅️قسمت ۲۳:
❤️رهبرمعظم انقلاب، در ارتباط تصویری با مداحان در تاریخ «۱۳۹۹/۱۱/۱۵»فرمودند :
🔷بعضی میگویند #حجاب مانع از رشد زن و ترقّی زن است؛
⛔️نه ! بعکس؛
💐 حجاب مانع از آن #خودنماییهای بیموردی است که مانع حرکت زن میشود.
🌹ما امروز هزاران #بانوی_بزرگ و برجسته در صحنههای گوناگون علمی و عملی و اجتماعی و سیاسی و فنّی داریم که همه با حجاب کامل در حال زندگی هستند.
🌹وقتی با این نگاه به #زن نگاه کردیم :
💐نقش [زن در] خانواده هم برجسته میشود؛
💐نقش #مادری،
💐 نقش #همسری،
💐نقش #کدبانویی و مانند اینها برجسته میشود؛
💥این چیزی است که در #غرب روزبهروز دارد کمرنگتر میشود؛
💥خانواده در غرب دارد رو به #اضمحلال میرود.
🌸 #خانواده یک کانون گرم و پُربرکتی است که قویترین پایههای تربیت انسان در این کانون گذاشته میشود.
🌸در کانون خانواده است که اوّلین و مهمترین پایههای #تربیت روحی و فکری بشر بنا نهاده میشود.
#حجاب
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۷
مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد
_هنوز شام نخوردی مامان؟
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه #ترسیده بودم.. مبادا امشب قبولم نکند..
که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید...
با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده
و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد
_مامان این خانم #شیعه هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون!
جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم..
که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. #دردپهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم..
که دستی چانهام را گرفت.و صورتم را بالا آورد...
مصطفی کمی #عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت #سربه_زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند..
که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با #محبتی_بی_منت پرسید
_اهل کجایی دخترم؟
در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم..
که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت
_ایشون از ایران اومده!
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد..
و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش
زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید
_همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!
به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند..
و تنها یک آغوش #مادرانه..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد