🟧 اشعار ابو العتاهية وهارون الرشید
👳♂«اصمعی» میگوید:
روزی بر « #هارون_الرشید» وارد شدم که مشغول خواندن ورقه ای بود،...
در حالی که اشك چشمش بر گونه هایش جاری بود،
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
🟫 مدتی صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه متوجه من شد و آن ورقه را جلو من انداخت و گفت: «این عاقبت دنیا است»:
🌴🌴🌴🌴🌴
👳♂«اصمعی» میگوید: وقتی به ورقه نگاه کردم تا ببینم چه چیزی نوشته که موجب ناراحتی #هارون شده، **دیدم با خط زیبایی، اشعار #ابو_العتاهيه
نوشته شده:
💠 #هارون_الرشید گفت:
👈 «گویا مخاطب این اشعار فقط من هستم»
که بعد از این جریان، دیگر عمر #هارون چندان وفا نکرد و به درک واصل شد
🟩 عمل به قرآن🟩
🟨 #زبیده همسر #هارون_الرشید قرآنی بسیار گران قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزئین کرده بود...
✍ و علاقه فراوانی به آن داشت روزی هنگام تلاوت قرآن به این آیه رسید: لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
📌با خواندن این آیه، در فکر فرو رفت و با خود گفت: که هیچ چیز مانند این قرآن نزد من محبوب نیست؛ باید آن را در راه خدا انفاق کنم.
🖊دنبال جواهر فروشان فرستاد تزئینات آن را فروخت و بهایش را در بیابانهای حجاز برای تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 تفسیر نمونه، جلد ۳، صفحه ۴.