eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
359 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
به جایی برم تا کمی آروم بشم. تو ی ما شین نشستم و بی اراده به سمت خونه روندم! دلم کسی رو می خواست که این روزا سنگ صبورم شده بود و با حرفاش آروم و امیدوارم می کرد! دلم آرام رو می خواست! با ر سیدنم به خونه و دید ن سکوتش پی بردم مامان و آرام هنوز خوابن بنابراین به سمت طبقه ی بالا پاتند کردم و از پله ها بالا رفتم. جلوی در اتاق نفس عمیقی کشیدم و وارد اتاق شدم و به تختی که آرام روش خوابیده بود نزدیک شدم. قطر ه ی اشکی که از گوشه ی چشم آرام رو ی گوشش چکید و تموم شد توجه م رو جلب کرد و فهمیدم داره خواب بد می بینه. کنار ش و ر وی لبه ی تخت نشستم و صداش زدم:آرامم! خانومم! پاشو! قطر ه ی اشک دیگه ای رو ی گوشش چکید و با صدای آروم و نامفهو می تو ی خواب اسم من رو چند بار صدا زد که صداش زدم:جانم آرامم! پاشو من اینجام. به آرومی چشماش رو باز کرد و با دید ن من مقابلش خودش رو تو ی بغلم انداخت و با صدای بلند زد زیر گر یه. دستام رو دورش حلقه و سرش رو نوازش کردم و گفتم:آروم باش! فقط یه خواب بود! سر ش رو تو ی آغوشم قایم کرد و گفت :خواب نبود! کابوس بود یه کابوس وحشتناک! با چشمای خیسش به بهم خیره شد و ادامه داد: یه عده می خواستن ما رو از هم جدا کنن! یه دختره دست تو رو گرفته بود و با خودش میبردت، من صدات زدم که برگر دی ولی تو فقط نگاهم کر دی و باهاش رفتی، سروش هم بود و قاه قاه بهم میخندید! خیلی خواب بد ی بود آراد! خیلی وحشتناک بود! تو می خواستی دستت رو از دست نحیف دختره در بیا ر ی و لی نمی تونستی و من هم رو ی زمین زانو زده بودم و فقط صدات می زدم. به چشمای اشکیش نگاه کردم و تلخندی زدم و گفتم :آروم باش خانومم! دیگه تموم شد! ببین من کنارتم و قرار نیست با کسی برم! _من میترسم آراد! من از جدایی و نبودن تو میترسم من نمی تونم بدون تو دووم بیارم! میترسم که از هم جدامون کنن! _آرام! عزیزم! هیچ کس نمی خواد ما رو از هم جدا کنه من نمیزارم هیچ کس تو رو از من بگیره. خود ش از بغلم بیرو ن کشید و گفت :آراد! احساس میکنم همه ی این اتفاقا به خاطر وجود منه!به خاطر منه که سروش زده زیر همه چیز و آقاجون الان گوشه ی زندونه اگه من نبودم. ... انگشت اشاره ام رو رو ی لبش گذاشتم و مجبورش کردم ساکت بشه و گفتم : هیسسس! هیچ چیز به خاطر تو نیست! تو باید با شی عشقم! یه روز همه ی این سختیا تموم میشه. آرام دیگه آروم نبود و من که اومده بودم تا با دیدنش آروم بشم باید او رو آروم میکرد م! باورم نمی شد! انگار توی خواب بهش الهام شده بود که بهرامی چه پیشنهاد ی داده. دستام رو دو طرف صورتش گذاشتم و با انگشت شستم اشکاش رو پاک کردم و گفتم :گریه نکن عزیز دل آراد! من طاقت دیدن اشکات رو ندارم. دستام رو توی دستاش گرفت و میان گر یه خندید و من هم لبخند بی جون و تلخی رو تحویلش دادم. *نا امیدانه و عصبی از دفتر کار بزرگترین طلبکارمون بیرون زدم. من رفته بودم اونجا و ازش خواسته بودم تا زمانی که بتونیم قطعات تو لید شده رو بفرو شیم بهمون مهلت بده ولی او قبول نکرد و گفت تنها زمانی شکایتش رو پس م یگیره که طلبش رو بدون کم و کاستی بگیره. هنوز جلوی در ساختمون دفتر بودم که آرام زنگ زد و من جوابش و دادم: _جانم آرام! می شنوم. _الو.... آراد تو کجایی؟ 🍃 💕 دختر بسیجی 💕 از لحن آرومش فهمید م اتفا قی افتاده و گفتم : من بیرونم چطور مگه؟ چیزی شده؟ _راستش از کلانتر ی زنگ زدن و گفتن حال آقا جون بد شده و بردنش بیمارستان. _کدوم بیمارستان؟! _بیمارستان..... آراد مامان چیزی نمیدونه. _باشه حواسم هست، فعلا خداحافظ . _من رو بی خبر نذار... خداحافظ! با حال خراب و نگران تو ی ما شین نشستم و با سرعت به سمت بیمارستان روندم. خودم رو به راهر وی بیمارستان رسوندم و رو به پرستاری که پشت گیت پرستار ی بود گفتم :آقا ی منصور جاوید رو آوردن اینجا! پرستاره به دنبال اسم بابا نگاهی به مانیتو ر کامپیوتر روبه روش انداخت و گفت :آره، الان توی آ ی سی یو هستن! طبقه ی دوم انتها ی راهر وی سمت چپ . خودم رو با عجله به طبقه ی دوم و جلو ی در آی سی یو رسوندم که مامور ی که جلوی در اتاق بود به سمتم اومدو پر سید : شما پسر آقای جاوید هستین؟ _بله! چی شده چه اتفاقی براشون افتاده؟ _من زیاد در جریا ن نیست م و لی مثل اینکه یهو حالشون بد شده. _دکترش چیزی نگفت؟ _نه هنوز بیرون نیومد ه ما هم منتظریم بیاد بیرون. دیگه چیزی نپر سیدم و رو ی صندلی کنار دیوا ر نشستم و سرم رو پایین انداختم ولی با شنیدن صدای پا ی کسی که بهمون نزدیک میش د سرم رو بالا گرفتم و نگاهش کردم. با دیدن آقای محمدی رو ی پام وایستاد م و بهش سلام