فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🎬 کلیپ «پای عهدت بایست»
❌ با توجه به حواشی ایجاد شده در پی مراسم #عید_بیعت با امام زمان، این کلیپ را حتما ببینید.
🔺 از دیروز که عهد بستیم آزمایشهای خدا شروع شده. حواست باشه کم نیاری رفیق
یادت باشه «ما عهد بستیم»
📥 دانلود با کیفیت بالا
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰امام حسن عسکری علیه السلام:
🔴فرزندم! دلهای اهل طاعت و اخلاص، به سوی تو پر میکشند،
همانطور که پرنده ها به سوی لانه هایشان پرمیکشند!
📚کمال الدین ،باب 43 ،حدیث19.
#حدیث_روز
{هفته وحدت مبارڪ💕}
وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ
جَمِیعاً و لاتَفَرَّقُوا...
همگی به ریسمان الهے چنگ زنید
و پراڪنده نشوید :)
📚آل عمران۱۰۳
⁉️خب الان دقیقا کجای راهی؟
🟣تازه اومدی توی وادی پاکی؟
🟡بین راهی و داری از خودت مراقبت میکنی؟
🟢آخراشی و خوش حالی؟
🔴یا هیچکدوم‼️
♻️ببین دو راه بیشتر نداری
❌یا گذشته ناجورت رو بپذیری و ادامش بدی و به عواقبش فکر نکنی و از ناکجا آباد سردربیاری☹️
✅یا بیای تو جمع بقیه و آینده زیبات رو بسازی
❗️دیر نکن فقط
❗️زود باش
❗️زود باش
#حواست_باشه
11.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تشرفات (قسمت اول)
حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است.
ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است. وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد: « آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟
ايشان مى گويد: مى روم مشكلى ندارد» و قبول نمی کند همراهی بیاید. نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم.
▪️▫️▪️
برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یک نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت: « آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم: «سلام عليكم» .
گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم: « بفرماييد». گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟ گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند. آن آقا گفتند: « و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
منتظران گناه نمیکنند
#تشرفات (قسمت اول) حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرف
مدتى گذشت و يك خرده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند: « آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟» گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». گفت: «گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند». گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدند و قبر را از بين نبرند؟!»
▪️▫️▪️
آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». گفتند:« چى هست؟» گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
▪️▫️▪️
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.» آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست.
🥀اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
به نقل از استاد حاج شیخ جعفر ناصری