eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تا ندهم بھت سلام صبحم بخیر نمی‌شود... السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان السلام علیک یا خلیفه الرحمن و یا شریک القرآن و یا امام الانس و الجان🌹
هم اکنون شبکه 2 وشبکه خبر2 تشیع پیکر سردار شهید نیلفروشان مشهد مقدس
یاد شهید آیت الله ریسی افتادم که تومشهد تشیع جنازه کردند در 30اردیبهشت 1403
سلطان آسمان ها این داستان، بر اساس زندگی یولی، دختری چینی نوشته شده که در پکن، با امام زمان (عج) دیدار کرده است. یولی چشم هایش را بست و به دیوار تکیه داد. شب از نیمه گذشته بود. حادثه دیروز ذهنش را مشغول کرده بود. به راننده ای فکر می کرد که به جای کلیسا او را جلوی در مسجد پیاده کرده بود. «ایا راننده اشتباه کرده بود؟» این پرسشی بود که او به آن فکر می کرد. چرا؟ چرا آن راننده او را جلوی در مسجد پیاده کرده بود؟ از تخت پایین آمد و به طرف پنجره رفت. ستاره ها شهر را روشن کرده بودند؛ انگار زمین آن شب مهمان ستاره ها بود. به آسمان نگاه کرد و زیر لب گفت: «سلطان آسمان ها… کجایی؟» باز به یاد حادثه دیروز افتاد. به یاد حرکت های موزون زنانی افتاد که در مسجد بودند. او کنار یکی از خانم ها نشست و کوشید بفهمد آن زن، زیر لب چه می خواند و به چه زبانی حرف می زند و بعد، از آن خانم پرسیده بود: «چه حرکت های قشنگی! شما چه کار می کردید؟» ـ نماز می خواندیم. ـ چرا؟ ـ برای این که با خدای مان حرف بزنیم. یولی در دلش گفته بود: سلطان آسمان ها… و بعد به یاد دوستش شین افتاده بود که در کلیسا منتظرش بود. پنجره را باز کرد. دوست داشت از خواب گاه بیرون برود و روی برف ها غلت بزند. دوست داشت حادثه ای را که دیروز برایش اتفاق افتاده بود، برای کسی تعریف کند، ولی هم اتاقی او پیرزنی اَخمو بود. او استاد ریاضی بود. دستش را از پنجره بیرون برد. دانه های برف آرام آرام روی دستانش می نشستند. یادش آمد چند ماه پیش که با دوستش، شین به کنار دریا سفر کرده بود، در بین راه تصمیم گرفتند شب را در خانه ای استراحت کنند. صاحب خانه زنی مهربان بود که تازه مسلمان شده بود. یولی روی تاقچه یکی از اتاق ها کتابی دید. صاحب خانه به او گفت که این کتاب، قرآن است و یولی از پیرزن خواست که درباره اسلام توضیح بدهد. او شب را با آن کتاب که به زبان چینی ترجمه شده بود، به صبح رساند و صبح موقع خداحافظی، صاحب خانه کتاب را به او هدیه داد و سفارش کرد که برای اطلاعات بیش تر به سفارت ایران برود. از تخت پایین آمد. به طرف چمدانش رفت و آن را باز کرد. کتاب جلوی چشمش بود. در این چند ماه، گاهی که فرصت پیدا می کرد، قرآن می خواند. قرآن را برداشت و به طرف پنجره رفت. به آسمان نگاه کرد. اشک در چشمانش حلقه زد: «خدایا از تو نشانه ای می خواهم تا باورت کنم.» قرآن را روی قلبش گذاشت و چشمانش را بست و آرام کتاب را باز کرد. جمله اول را خواند: «اقم الصلوه الذکری… .» «برای یاد من، نماز بخوان.» باز به یاد حادثه دیروز افتاد و کسانی که پارچه های سفید آن ها را پوشانده بود. با آن حرکت های موزون چه قدر زیبا به نظر می رسیدند. به اطرافش نگاه کرد؛ چشمش به ملافه روی تخت افتاد. آن را برداشت و خود را پوشاند. روی تخت ایستاد. آسمان هنوز می بارید. یولی خم شد، سپس نشست و سرش را به تخت چسباند و گفت: «خدایا کمکم کن.» دوباره ایستاد و خم شد. لبخندی زد. صدایی از فنرهای تخت برخاست. پیرزن هم اتاقی او چشمانش را باز کرد. روبه روی خود شبحی سفیدرنگ دید. جیغ کشید. یولی برگشت و به آرامی به او نگاه کرد. پیرزن گفت: «دی… دیوانه! چه می کنی؟!» کتاب ها را روی میز گذاشت تا مسئول کتاب خانه آن ها را بگیرد. میان قفسه های کتاب چرخی زد. او تقریباً تمام کتاب هایی را که به زبان چینی ترجمه شده بود و در کتاب خانه سفارت ایران وجود داشت، خوانده بود. دوست داشت در زمینه دین خود، کتاب های بیش تری بخواند تا بتواند دوستان خود را قانع کند. می خواست بیش تر بداند. احساس می کرد که هر چه بیش تر می گذرد، تشنه تر می شود، ولی در کشور خود بیش تر از این نمی توانست با اسلام آشنا شود. فکری به خاطرش رسید. لبخند زد. از مردی که پشت میز نشسته بود، تشکر کرد. از در سفارت که بیرون آمد، سوز سردی به صورتش خورد. روسری اش را محکم گره زد و دوید. آدم ها بی تفاوت از کنارش می گذشتند. قدم هایش سست شد. به آسمان نگاه کرد و گفت: «خدایا! می دانم که تو هستی و مرا می بینی، نشانه های بیش تری نشانم بده.» مرد بلیت را روی میز گذاشت. یولی آن را برداشت و تشکر کرد. بلیت را در جیب پالتویش گذاشت و در را باز کرد. هوا سرد بود. دستانش را در جیب پالتویش پنهان کرد. به یاد دوستانش افتاد. در این یک سال، همه او را از خود رانده بودند. دلش برای دوستانش می سوخت. دوست داشت آن ها هم از سرگردانی نجات پیدا کنند. هر وقت با یکی از آن ها صحبت می کرد او را مسخره می کردند. حتی شین هم رابطه اش را با او قطع کرده بود. به یاد رییس دانش گاه افتاد که به او گفته بود: «اگر پشیمان شوی، دیگر راهی برای بازگشت نداری. تو می توانستی اینده درخشانی در کشورت داشته باشی.» قلبش لرزید. پاهایش سست شد. نمی دانست به کجا می رود. تنها یک روز فرصت داشت که از تصمیم خود برگردد. نفس هایش
1_5981831832.mp3
2.62M
😍 گزارش روزانه به 🔖 ✍استاد رائفی پور•. خیلی قشنگه حتما گوش بدین •.
آماده‌سازی مزار شهید نیلفروشان در گلستان شهدای اصفهان ▪️هم اکنون مزار مطهر شهید حاج عباس نیلفروشان در گلستان شهدای اصفهان در حال آماده‌سازی است. ▪️قرار است پیکر مطهر شهید نیلفروشان فردا پنج‌شنبه ۲۶ مهرماه در قطعه فرماندهان و کنار مزار سرداران شهید حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی و حاج علی زاهدی به خاک سپرده شود.
سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا فلاح‌‌زاده جانشین نیروی قدس سپاه به جای شهید سرلشگر عباس نیلفروشان به عنوان فرمانده سپاه در لبنان منصوب شد
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آبرو دارا الان وقت آبرو گذاشتنه 🔹️بعد از حکم جهاد رهبر شما چیکار کردید؟ 🔹️زندگی تون چقدر متفاوت شد؟
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️دیروز ماهواره، امروز اینترنت! یکی از استدلال‌های مدافعان رفع فیلترینگ اینه که اساسا فیلتر کردن بی‌فایدست؛ چون طرف میره از فیلترشکن استفاده می‌کنه؛ تازه قراره اینترنت ماهواره‌ای بیاد که دیگه فیلترینگ فعلی هم کارساز نیست. در کلیپ بالا رهبری معظم جواب این طرز تفکر غلط رو دادن؛ تفکری که معتقده چون دشمن داره پیشرفت می‌کنه ما بیاییم هر مانعی رو برداریم! متاسفانه همین الان هم فیلترینگ به صورت ناقص داره در کشور اجرا میشه؛ انگار که وزارت ارتباطات توی رودربایستی، فیلترینگ رو اجرا می‌کنه؛ چون اونقدر شکاف وجود داره که یه بچه دبستانی هم می‌تونه از اون عبور کنه. پس راهش فیلترینگ درست و درمونه؛نه حذف فیلترینگ البته باید برای افرادی که کارهای پژوهشی یا کارهای تجاری با خارج کشور یا سایر موارد معقول، نیاز به دسترسی‌های بیشتری دارن این امکان مهیا باشه؛ نه اینکه ما بیاییم سد رو منفجر کنیم تا سیل جاری بشه توی کل کشور! #️⃣ ✅ #️⃣
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️چه کسی به دشمنان اهل‌بیت اجازه جولان داد : بی‌تفاوتی و جهل مردم ⏸ اکنون هم بی‌تفاوتی مردم باعث مظلومیت و طولانی شدن غیبت امام زمان عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف است . 🎤 سخنران :