eitaa logo
منتظران محبوب
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
4 فایل
این کانال کسانی است که محبوبشان خدا و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد. ناشناس کانال 👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/1801627
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 پنج نفر... 🔸 دو گروه مقابل هم ايستاده بودند: مسيحيان نجران كه خوف از رخسارشان به زمين می‌ريخت و سوی ديگر پنج نفر كه گویی دريایی بودند از سكون و آرامش. پنج نفر كه همين امروز حضرت جبرائيل از آسمان خبر آورده بود كه زمين و آسمان و هر چه هست به‌خاطر اينان به هم دوخته شده. «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس» امروز نازل شده بود. 🔹 پيامبر و اهل‌بيتش تنها یک خوف داشتند و آن هم زير و زبرشدن جهان بعد نفرينشان...ـآخر رحمة للعالمين بود و كلهم نورٌ واحد... همه رحمة للعامين بودند و می‌دانستند اگر لب‌ها را تكان دهند، زمين تكان می‌خورد، آسمان خود را می‌تكاند و زير و رویی نخواهد ماند. 🔸 اُسقف اعظم اين را فهميد و گفت من صورت‌هایی را می‌بينم كه اگر دعاكنند كوه‌ها را از جا می‌كَنَد‌ مباهله نكنيد. امام، رحمت جان پيامبر رحمت ، دختر رحمت و پسرانش و تا به حال آخرين عصارهٔ رحمت الهی، لب به نفرين نگشودند. 🔹 شنيده‌ام فرزندشان مهدی صبح و شام دعايمان می‌کند... شنيده‌ام كه اگر دعايش نباشد، هلاک می‌شويم. ما هم دعا می‌كنيم: «اللهم عجل لولیک الفرج» ▫️ ویژه روز کانال منتظران @montazeranmahbob
1.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ؛ 🔹 پدر یعنی سایه‌ای از خدا روی زمین... پدرجان! این‌بار هم مرا ببخش که با غفلت روزهای انتظارت را تمدید کردم... کانال منتظران
🍂ای طبیب‌ دلِ بیمار جھان،تعجیلـٖی 🍂دردمندان‌ِ تُـو را حسرت‌ِ درمان‌ تا‌چند..!؟ ‌کانال منتظران
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ دوخت و آماده سازی پرچم عزای گنبد امام حسین علیه‌السلام در آستانه ماه محرم کانال منتظران
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جانم‌به‌فدایت مولای من😔😭💚 🌼🍃از او بگوییم ... 🎧 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 کانال منتظران
📌 صدای پای ... 🏴 صدای پای محرم به گوش می‌رسد. ماهی که دل‌ها را از عشق به خدا به آتش می‌کشد. مگر می‌شود اسم امام حسین علیه‌السلام را ببری و یاد خدا در ذهنت متجلّی نشود؟ مگر می‌شود شصت روز مدام به سینه بزنی و به خدا نزدیک نشوی؟ دیگر چیزی نمانده که صدای گریهٔ علی اصغر به گوش برسد… چیزی نمانده تا دلتنگی رقیّه آغاز شود… چیزی نمانده تا کمر رباب خم شود… ▫️ آه از پیمان‌شکنی! که ای کاش در مرام آدمی نبود؛ که اگر نبود، حسین زمان هم حالا تنها و غریب نمی‌ماند… کانال منتظران
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشمات و ببند... خیال ڪن با خستگے توی جاده رسیدے پای پیاده 🌺✨ 🕯•- 🕊•- ❤️•- ° کانال منتظران
‹ 🌱 › آخرش..! یك‌نفر از رآه‍ می‌رسد، کـہ ‌بـودنش :)🌱 جبرآن‌تمآم‌نـبودن‌هاست. .من.♥️ تعجیل‌درظهور‌و‌سلامتی‌مولا،شفابیماران 📿
552.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توی نصف روز ... پیر شدی ، برات بمیرم ... اسیر شدی ، برات بمیرم... کانال منتظران
و یادمان باشد ، پدری داریم که... کانال منتظران
-إِنَّهُم‌‌یَرَوْنَهُ‌بعِیداوَنَراهُ‌قَرِیبا.. +و‌‌من‌هـر روز‌ در‌انتـظار‌آمدنت‌هستـم هرلحضه‌بیشتر‌حس‌می‌ڪنـم‌ ڪه‌آمدنت نزدیڪ‌است‌ 🌱 عجل لولیک الفرج🌱 کانال منتظران
‍ 🌺 🌼بر امامت مقدم مشو 🌼🌺 مرحوم علامه میر جهانی می‌فرمودند: به امر زعیم علی الاطلاق آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی برای اصلاح برخی از امور با هزینه و بودجه کافی از نجف اشرف به سامرا رفتم و در آن جا میان اهل علم و خدام حرم عسکریین علیه السلام تقسیم نمودم. مخصوصا برای رفاه و ایمن بودن زوار به خدمه حرم و سرداب مقدس پول بیشتری پرداختم. به همین سبب آن‌ها نسبت به من احترام زیادی قائل شده بودند. یک بار کلید دار حرم گفت: آقا اگر در مدت اقامت در این جا امری دارید در خدمت حاضریم. من هم درخواست کردم که اگر ممکن است به من اجاره بدهند شبها را در حرم عسکریین بیتوته کنم و آن‌ها هم قبول کردند. ده شب در حرم مطهر عسکریین می‌ماندم و آن‌ها در را به روی من بسته و می‌رفتند تا موقع اذان صبح که در را باز می‌کردند. این برنامه ادامه داشت تا شب دهم که شب جمعه بود. در حرم بسیار دعا کرده و زیارت و خدمت مولایم حضرت صاحب الامر علیه السلام را خواستار شدم. موقع صبح که در را باز کردند پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم و چون هنوز آفتاب در نیامده و هوا تاریک بود شمعی را در دست گرفته و از پله‌های سرداب پائین می‌رفتم. هنگامی که به عرصه سرداب رسیدم آن جا را بدون چراغ روشن دیدم؛ آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته بود و مشغول ذکر گفتن بود. از جلوی او گذشته سلام کرده و درب صفه ایستادم و زیارت آل یس را خواندم. پس همان جا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالی که مقدم بر آن آقا بودم. پس از نماز شروع به دعای ندبه نمودم و چون رسیدم به جمله (و عرجت بروحه الی سمائک) آقا فرموند: این جمله از ما نرسیده و بگوئید (و عرجت به الی سمائک) بعد فرمودند: هیچ وقت بر امامت تقدم نکن. دعا را تمام کرده و به سجده رفتم. در سجده بود که چیزهای دیگری به ذهنم آمد. این که سرداب بدون چراغ روشن بود؛ این که آن آقا گفت: این جمله دعای ندبه از ما نرسیده؛ این که تذکر داد چرا بر امامت مقدم شده ای؟ فهمیدم چیزی را که در حرم مطهر عسکریین خواسته‌ام خدا نصیبم کرده. سر از سجده که برداشتم خواستم دامن حضرت را بگیرم و با ایشان صحبت کنم، حاجاتم را بخواهم، اما دیگر دیر شده بود سرداب تاریک بود و هیچ کس هم جز من آن جا نبود. وقتی بیرون می‌آمدم با خود زمزمه می‌کردم: 🌺من که مخمور از می‌سرشار دیدارم هنوز باز مشتاق فروغ روی دلدارم هنوز گر طبیب از بهر درمانم شراب وصل داد لیک حق داند که من از هجر بیمارم هنوز جان حیران برلب آمد در تمنای وصال فخرم آن باشد که پیش گل رخان خارم هنوز 🌺 (کتاب دیوان حیران؛ اشعار مرحوم علامه میرجهانی) کانال منتظران محبوب