eitaa logo
منتظران محبوب
146 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
4 فایل
این کانال کسانی است که محبوبشان خدا و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد. ناشناس کانال 👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/1801627
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸به آسمان‌ها رفته بودم تا ملائکه را آرام کنم... مرحوم «جزایری» در کتاب شریف «خصائص الزینبیة» نقل می‌کند: 🥀 سیدی جلیل القدر که به تقوا و عبادت معروف بود و در درس میرزای شیرازی شرکت می‌کرد، در عالَمی، به محضر امام زمان حضرت ولى عصر ارواحنافداه شرفیاب شده و آن حضرت را بسيار غمگين و آشفته حال می‌بیند. 🥀 از آن حضرت علت آشفتگی و پریشانی ایشان را سوال نموده که امام زمان ارواحنافداه در جواب او می‌فرمایند: ◾️ امروز روز وفات عمه‌ام حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها است. از آن روزى كه عمه‌ام زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها وفات كرده، تاكنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مى‌كنند، آن چنان مى‌گريند كه من بايد بروم و آنها را ساكت كنم؛ آنها خطبه‌ای را که زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها در بازار كوفه خواند، مى‌خوانند و گریه و زاری می‌کنند. من هم اكنون از آن مجلس عزای فرشتگان برمی‌گردم. 📚خصائص الزینبیه، ص٧٧ ✍ زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دَمِ دروازه ببین عمّه‌ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان، خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده‌نشین، حبس‌نشین شد آخر داد از کوفیِ بی‌عار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
🩸بیت شعر منسوب به امام زمان «ارواحنافداه» در وصف زینب کبری «سلام‌اللّه‌علیها» ... روزی مرحوم شیخ هادی کاشف الغطاء در سوگ حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اشعاری می‌سرود و بر روی کاغذ نوشت که: 📋 قَد تَرَكَت عَزيزَها على الثَّرَی و خَلَّفَتهُ في الهَجيرِ و العَرى ▪️«عزيز خود را بر روي خاک گذارده و زير آفتاب سوزان با بدن برهنه او را ترك كرده بود». 📋 اِنْ نَظَرتْ لَهَا العُيونُ وَلوَلَت اَو نَظَرَتْ اِلَى الرُءوسِ اَعوَلَت ▪️«اگر چشم‌ها به آن بدن‌های پاک چاک‌چاک شهیدان بنگرند، فریاد و فغان سر می‌دهند و چنانچه آن سرهای بریده را نگاه کنند، اشک‌شان جاری می‌گردد». 📋 تَوَدُّ أنّ جِسمَها مَقبورٌ وَ لَا يَرَاها الشَّامتُ الكَفورُ ▪️«زینب کبری "علیهاالسلام" آرزو مى‌كرد كه اى كاش مُرده بود و زير خاك پنهان مى‌شد و دشمن ناسزاگوى ناسپاس، او را نمى‌ديد». 👈 علامه مقرم در مقتل خود می‌نویسد: از مرحوم شیخ هادی کاشف الغطاء سراینده اشعار فوق شنیدم که می‌گفت: بعد از این ابیات بسیار گریستم و فردا صبح هنگامی که می‌خواستم اشعار فوق را پاکنویس کنم وقتی به آخرین شعر رسیدم که «تَوَدُّ أنّ جسمها مقبورٌ….» دیدم این بیت به دنبالش نوشته شده است: 📋 وَ هِيَ بِأستَارٍ مِنَ الأنوارِ تَحجُبُها عَن أَعيُنِ النُظَّارِ ▪️«پرده هایی از نور، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را فرا گرفته بودند، که همان پرده ها مانع نگاه أغیار به او می‌شد.» 🔻از مشاهده این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که پس از پاکنویس کردن وقتی به پیش نویس مراجعه کردم، آن شعر را ندیدم و یقین کردم که وجود مقدس حضرت بقية الله الاعظم" ارواحنا له الفداء" چنین چیزی را نوشته‌اند. 📚علىٍّ الأكبر علیه‌السلام ، مقرم، ص۲۱ ✍ شمس حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شان نزول انما زینب است فاطمه کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر شرف درناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو «شب» ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه ای بار دگر خلق کن به بانگ «اُسکتُوا» جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه دار مرتضی زینب است در کف تو «چرخ»، چو دستاس بود با نفست دهر پر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حسّاس بود پلّه‌ی منبر تو عباس بود ستون خیمهٔ سما زینب است آمده بر جنگ تو غم از اَلَست کرببلا غم به بلا داد دست جنگ تو را حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست فصل خطاب خطبه ها زینب است
🩸امام سجاد علیه‌السلام بر بالین عمه‌جان خود زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به وقت احتضار ... در برخی از گزارش ها آمده است: امام سجاد علیه‌السلام را هم همراه زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها و چند تن دیگر از مخدّرات، به شام تبعید کردند و بعد از وفات حضرت زینب سلام‌اللّه‌علیها مجدداً به مدینه برگشتند‌. 🥀 ... زمانی که امام سجاد علیه‌السلام متوجه لحظات آخر حیات عمه‌جان خود، حضرت زینب سلام‌اللّه‌علیها شدند، شروع به گریه کردن نمودند که در این هنگام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به هوش آمدند، 📋 و رَاَتْ اَنَّ علیَ بنَ الحسینِ علیهماالسلام جالِساً عِندَ رَأسِها باکیاً حَزیناً ▪️دیدند که امام سجاد علیه‌السلام بالای سر او ،گریان و اندوهگین نشسته است. 🥀 پس جگرگوشه برادر را به آغوش گرفته و فرمودند: ای نور چشمان من! ای برادر زاده‌ام! عمرم به آخر رسیده است و به زودی نزد مادرم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و برادر شهیدم حسین علیه‌السلام خواهم رفت و اگر سخنی دارید که به آنها بگویم، بفرما تا به محضر آنها برسانم! 🥀 امام سجاد علیه‌السلام به آن حضرت فرمود: ای عمه‌جان! از کجا می‌دانید که دیگر لحظات آخر حیات شماست؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: شب گذشته در خواب، مادرم زهرا سلام‌الله‌علیها را دیدم که مرا در آغوش گرفت و فرمود: دخترم! زندگی تو در این دیار غربت، قلب مرا سوزانده و گریه‌های زیاد تو بهشت را برای من بیت الاحزان ساخته و دیگر بر فراقت مرا صبری نیست. فردا با اهل خانه وداع کن که فردا در بهشت مهمان ما خواهی شد. فَلَمّا سَمِعَ الْامامُ مَقالَتَها بَکیٰ بُکاءً شَدیداً و قالَ یا عَمَّتي … تَرَکتِنا فی هذه الذِلَّة؟! ▪️امام علیه‌السلام چون سخنان حضرت را شنید، به شدت گریه کرد و گفت: ای‌عمه‌جان! ما را در این ذلّتی که از جانب دشمنان بر ما رسیده، تنها می‌گذارید…!؟ 📋 إذا حَضَرتِ الی حَضرَةِ جَدّی و جَدَّتی و اَبی، سَلِّم مِنِّی و خَبِّرهِم بما صَنَعوا بنا الاَعداء بعد قَتلِ اَبی المَظلوم ▪️ای عمه‌جان! اگر نزد جدّ ، جدّه و پدرم رفتید، سلام مرا به ایشان برسانیپ و بگویید که پس از کشتن پدر مظلومم، دشمنان با ما چه کردند! 📚بشارة الباکین (نسخه‌خطی)،ص۱۷۱ ✍ آه ای صبور قافله‌ی غم سفر بخیر راوی روضه های محرّم سفر بخیر خلوت نشین نیمه شب ندبه‌های اشک دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر یکسال و نیم غربت و دلتنگی و فراق یکسال و نیم گریه‌ی نم نم سفر بخیر ای شاهد مراثی گودال قتلگاه ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر بغض غریب خاطره های کبودِ شام اَمّن یُجیبِ کوچه‌ی ماتم سفر بخیر روی کبود و نیلی و آشفته‌ی فراق موی سپید و خاکی و درهم سفر بخیر زلفی بخون نشسته سرِنیزه‌ها رهاست بانو به زیر سایه‌ی پرچم سفر بخیر
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️سلام بر لحظه‌ی قیام تو....
یـــــا ایـــــها‌ العزیـــــز!🤍 دلم جز هوایت هوایـی ندارد... |
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مهم‌ترین گام برای نزدیک شدن به امام زمان علیه‌السلام این است که... ی "راز سلام"
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸به چشم‌هایمان بیاموزیم که در غربت امام زمان علیه‌السلام هرچقدر هم اشک بریزند باز هم کم است...
🥀به مناسبت ۲۱ رجب یادروز حضرت رباب، مادر حضرت علی اصغر علیهماالسلام 🔻امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسید، آن همسرش که از قبیله کلب بود (یعنی حضرت رباب سلام الله علیها) برايش ماتم گرفت. 👈وبَكَت وبَكَينَ النِّساءُ وَالخَدَمُ حَتّى‏ جَفَّت دُموعُهُنَّ وذَهَبَت... رباب و زنان و خادمان آن‌قدر گريستند که اشک‏ چشمشان خشک شد! رباب در ميان آنان، كنيزى را ديد كه اشكش هنوز جارى بود. پرسید: تو چه كرده‌‏اى كه از ميان ما، فقط اشک تو خشک نشده؟ كنيز پاسخ داد: من وقتى به رنج و زحمت مى‌‏افتم [و اشكم مى‌‏خشكد]، هَليم مى‌‏خورم. رباب دستور داد تا هليم درست كردند. هم خودش خورد، هم به دیگران خوراند. و گفت: مى‌‏خواهيم با این کار براى گريه بر حسين عليه السلام، نيرو بگيريم. 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱ ص ۴۶۶ حدیث ۹ 👈 به چشم‌هایمان بیاموزیم که در غربت امام زمان علیه السلام هرچقدر هم اشک بریزند باز هم کم است... سلام الله علیها
🩸پوست و استخوانی فقط از آقای ما موسی بن جعفر علیهماالسلام باقی مانده بود ... ➖ راوی گوید: بر فضل بن ربیع داخل شدم در حالی که بر بام خانه نشسته بود. پس به من گفت نزدیک بیا. من نزدیک رفتم تا اینکه برابر او رسیدم. پس از آن به من گفت که به اتاق این خانه سَرَک بکش. من به آن اتاق سَرَک کشیدم، گفت: در این خانه چه می‌بینی؟ گفتم: 📋 ثَوْباً مَطْرُوحاً ! ▪️لباسی را می‌بینم که میان آن اتاق افتاده است. 🥀 فضل گفت: خوب نگاه کن! چون تأمل کردم و درست نظر کردم و فهمیدم، گفتم: مردی سجده کرده است. تا آنجا که گفت: او أبو الحسن موسی بن جعفر علیهماالسلام است (مدتی آن حضرت در خانه عُمّال هارون‌الرشید ملعون، زندانی بود). من شب و روز مراقب او هستم و او را در هیچ وقتی از اوقات نمی‌یابم مگر بر این حالتی که می‌گویم. 📚عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۱ ص۱۰۶ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ➖ در نقل دیگری نیز آمده است: راوی گوید: ما در مجلس هارون الرشید ملعون بودیم که گفتند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام دارد وارد مجلس می‌شود؛ من ایستاده بودم که دیدم، 📋 إذْ دَخَلَ شَیْخٌ مُسَخَّدٌ قَدْ أَنْهَکَتْهُ الْعِبَادَةُ کَأَنَّهُ شَنٌّ بَالٍ قَدْ کَلَمَ السُّجُودُ وَجْهَهُ وَ أَنْفَه ▪️پیرمردی زردروی و ناتوان که عبادت پیکرش را فرسوده او را همانند مَشکی کهنه، لاغر نموده بود و سجده بر صورت و بینی او اثر گذاشته بود، وارد مجلس شد. 📚عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ج۱ ص۸۸. ✍ این «تعابیر»، حال و روزی همان مادری را به یاد می‌آورد که شبیه این عبارات را هم برای او نیز نقل کرده‌اند: 📜 ﻭ ﻧَﺤِﻞَ ﺟِﺴﻤُﻬﺎ ﻭَ ﺫﺍﺏَ ﻟَﺤﻤُﻬﺎ ﻭ ﺻﺎﺭَﺕ ﻛَﺎﻟﺨِﻴﺎﻝ، ﻭ ﻣَﺮِﺿﺖْ ﻣﺮﺿﺎً ﺷﺪﻳﺪﺍ، ▪️روز به روز جسم شریف فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نحیف‌تر شده و گوشت بدنش ذوب می‌شد؛ به گونه‌ای که همانند یه شَبَه شده بود و حال آن حضرت به شدت خراب بود. 📚دعائم الاسلام، ج١ ص٢٣٢ 📝 من آن خورشید پنهانم که پشت ابر زندانم ز آهم شعله ور هستم،ز اشکم غرق بارانم شبیه غنچه‌ای در خود شدم جمع از غل و زنجیر نمی‌آید دَمی بیرون سرم از روی دامانم به سان باغ پاییزی نمانده از تنم چیزی شبیه مادرم زهرا شَبَه در جامه‌ای مانم اذان صبح من گریه اذان مغربم شلاق به وقت شرعی آه است افطاری که مهمانم از این دشنام زندانبان شده مویم سپید از غم فشار غیرت از مویم کشیده شیره‌ی جانم چه سنگین است دستانش نمی‌بیند دگر چشمم که گویا سیلی او دوخت مژگان را به مژگانم به روی تخته‌ی یک در مرا تشییع می‌کردند نشد جمعیتی غیر از غبار ره پریشانم مرا در کوچه و بازار امام الرافضین خواندند تنم فریاد اما زد مسلمانان! مسلمانم ! شبیه آن اسیران که به آن ها خارجی گفتند به یاد کوچه و بازار آن ها روضه می‌خوانم
🩸آقای ما حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را در یک «زیرانداز» پیچیدند و بدن مبارکش را لگدمال کردند ... نقل‌های متقدّم تاریخی، مصیبت دردناکی از مصائب حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را برای ما نقل کرده‌اند، که کمتر گفته و شنیده شده است … نوشته‌اند: 📋 ... دَعٰا بِالسّنْدِيّ و أمَرَهُ فِيه بِأمرِهِ فَلَفَّهُ عَلَى بَساطٍ، و قَعَدَ الفَرّاشونَ النَّصارىٰ عَلَى وَجهِهِ ▪️هارون‌الرشید ملعون،(بعد از آنکه خرمای مسموم به آن حضرت خوراند، تصمیم گرفت که هرچه سریعتر کار آن حضرت را یکسره کند … لذا) به سندی بن شاهک یهودی دستور داد تا موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را درون یک زیرانداز بپیچند و او را لگدمال کنند؛ او‌ هم آمد و آن حضرت را درون یک زیرانداز پیچید و دستور داد یک عدّه فرّاش مسیحیِ خدانشناس، بر روی صورت مبارک آن حضرت نشستند و او را لگدمال کردند. 📚مقاتل الطالبین، ص۴۱۷ 📚عُمدة الطالب،إبن عِنَبه، ج۱ ص۱۹۶ ✍ پَربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت آنقدر زخمیِ غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔درد و دل‌های عجیب و جانسوز یک کودک شیعه در حالت بیهوشی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف... ♥️ 👌
زندان مطامیر ‌... 😭