eitaa logo
منتظران محبوب
165 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
این کانال کسانی است که محبوبشان خدا و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد. ناشناس کانال 👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/1801627
مشاهده در ایتا
دانلود
33.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | ″ غم هجران " 🔻 بانوای : کربلایی سید رضا نریمانی تنظیم : علی افسری تهیه شده در رسانه هیئت فدائیان حسین اصفهان
🔴 عنایت ویژه امام زمان (عج) به خانمی که به خاطر حفظ حجاب هفت سال از خانه بیرون نیامد 🔵 مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (علیه السلام) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند.   در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»   بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.»
ولادت امام موسی کاظم علیه السلام را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستان آن حضرت تبریک عرض میکنیم.
‌ یڪ‌نفر‌مثل‌ِعلۍمۍرسد‌از‌راھ‌آخر ..✨!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💛😍• مــادر پدرهـامـان همین که کم میــاوردند یک سفره ی موسی ابن جعفر نــذر می کــردنــد...🙂💐 💛 🦋 عیدتون مبارک 🥳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-إِنَّهُم‌‌یَرَوْنَهُ‌بعِیداوَنَراهُ‌قَرِیبا.. +و‌‌من‌هـر روز‌ در‌انتـظار‌آمدنت‌هستـم هرلحضه‌بیشتر‌حس‌می‌ڪنـم‌ ڪه‌آمدنت نزدیڪ‌است‌ 🌱 عجل لولیک الفرج🌱 کانال منتظران
- آمدی و باب‌ حاجت دلها شدی استوࢪے¦story📲 💛 🎊
💎عکسی قدیمی از مرقد حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در سال ۱۹۳۲ میلادی
[‌💙⃟🖇] دیـراَست‌دِلَـم‌چِشم‌بِہ‌رآهَـت‌دآرَد؛ اِ؎‌عِشـق‌،سر؎بِہ‌خـآنہ‌مآنـزد؎シ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جدید 🎞نماهنگ سرود 👬 خواننده: «حسن کاتب» با همراهی گروه کُر 🔹قطعه کامل با شعر و شناسنامه اثر و...👇👇 sinavaa.com/?p=19441
❪🌸🌿❫ 🌱درتمناےنگاهت بے‌قرارم‌تابیایے مڹ‌ظهورلحظہ‌هارا مےشمارم‌تابیایے🌱 [ |💌|໑ [ |✨|໑ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این روزها که می‌گذرد غرق حسرتم مثل ‌قنوت‌ های بدون اجابتم! 😞 بسته ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم ‌که گرفتار‌ غیبتم ...💔 _اللهم عجل لولیک الفرج_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | با نام تو ا 🔺️با نوای سید احمد الموسوی کانال منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 داستان حماد بن عیسی یار امام کاظم ع 🌸 خدایا پنجاه سفر حج نصیبش کن🕋 🤲🏻 خوشبحال کسی که امام برایش دعا کند کانال منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمایش واقعه کربلا بصورتVR(سه بعدی) در دانشگاه استکهلم سوئد ،برای دانشجویان کانال منتظران
‍ حتما بخوانید👇 ⏺[داستان شنیدنی بانوئي كه به محبت دست او را قطع كردند ]⏺قسمت اول سلطان محمّد تاج الدين در كتاب تحفة المجالس گويد تاجرى از مردم بغداد دنيا به اوو پشت كرد و شكست خورد و ماليۀ او بكلى نابود گرديد بقسميكه محتاج به گدایی شد ناچار از بغداد بهر وسيله كه بود خود را به بصره رسانيد در حاليكه از گرسنگى بنهايت رسيده بود بدر دكان تاجرى رسيد كه معلوم بود بسيار پولدار است ،گفت:  اي مرد در راه محبت على بن ابى طالب و قربة الى اللّه يك درهم بمن صدقه بده تا من فکری برای گرسنگی ام بنمايم آن تاجر چون نام أمير المؤمنين عليه السّلام راشنيد چشمانش سرخ شد و رگهاى گردنش پر از خون گرديد در نهايت غيض و غضب گفت : دور شو از من اى رافضى خنزير كه بواسطۀ محبت تو به على بن ابى طالب ،به توخاك هم ندهم  آن مرد دنيا در نظرش تاريك شد و آرزوى مرگ كرد و از آمدن به بصره پشيمان گرديد با كمال يأس و ناامیدی و سرگردان و اشك ريزان و دل شکسته از در دكان آن ناصبى دور شد عبورش افتاد به كوچه اى كه پشت بامی عالى مشرف بآن كوچه بود و زنى در ميان آن نشسته و عابرين را تماشا مينمود، آن مرد ديد آن زن به او توجه دارد و او را در تحت نظر خود گرفته ،فرصت را غنيمت شمرده و گفت:  اى بانوى محترمه ممكن است در راه دوستى امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام يك احسانى بمن بنمائى و يك درهم بمن صدقه بدهى؟ آن زن چون نام امير المؤمنين را شنيد دست برد هردو گوشوارۀ از گوش خود بيرون آورد و به آن مرد گفت :دامن خود بگير چون گرفت گوشواره را در دامن او انداخت مرد تاجر چون مدتى با جواهر سروكار داشت گوهرشناس بود نظر كرد ديد اين دو گوشواره سرمايۀ خوبى است و قيمت آن بسيار است تمام ناراحتی ها و غم او بر طرف گرديد با خود گفت : هيچ بهتر از اين نيست كه نزد آن مرد ناصبى بروم وبه او بگويم :كه از زنى كمتر است  رفت تا به در ،دكان ناصبی رسيد و گوشواره ها را به او نشان داد و گفت همانا از زنى كمتر باشى و اين عداوت تو نسبت بامير المؤمنين ترا بدبخت خواهد كرد، اين را گفت و از پى كار خود رفت ولى مرد ناصبى به شك افتاد كه در اين شهر همانند گوشوارۀ عيال من كم پيدا ميشود بالاخره حواس او پريشان شد برخواست وبه خانه آمد نظر كرد ديد عيال او گوشوارهایش در گوشش نیست گفت : چرا گوشواره در گوش ندارى؟ گفت :آنها را تصدق كردم گفت: براى چه اين كار كردى و چنين گوشوارۀ سنگين قيمت را از دست دادى آن زن گفت به عالم تو ربطى ندارد و آن از ميراث مادرم بود از مال تو نبود و آن مرد فقیرمرا بكسى قسم داد و وسيلۀ خود گردانيد كه من نتوانستم او را محروم كنم مرد ناصبى گفت: چه كسى را وسيله قرار داد گفت: على بن ابى طالب را؛ مرد ناصبى از شنيدن اين كلام آتش خشمش زبانه کشید و گفت:  تو در خانۀ من رافضيه (شیعه )بودى و من خبر نداشتم!!  به كدام دست دادى؟ گفت به دست راست ، آن ملعون خنجر كشيد و دست راست او را قطع كرد و او را طلاق داده و از خانه بيرون نمود، آن زن با دست بريده آمد و در پشت ديوار كاروان سرائى بى هوش افتاد صاحب كاروان سرا به عادت هرشبه كه  اطراف كاروان سرا را جستجویی مي نمود آن شب آمد، ديد زنى بيهوش افتاده و خون از دست او ميرود عيال خود را خبر كرده داروئى آوردند و دست او را بستند،و او را بهوش آوردند و از ماجراى او پرسش نمودند قصۀ خود را شرح داد صاحب كاروان سرا و عيال او از دوستان اهل بيت بودند بر آن زن ترحم كردند و با كمال مهربانى حجرۀ مخصوصى در كاروانسرا در اختيار او گذاردند و به مداواى دست او پرداخته تا زخم او بهبودى حاصل كرد آن زن شب و روز مشغول عبادت بود و خداوند زیبایی و نورانیتی به او داده بود كه هرگاه شب در حجرۀ تاريك مشغول عبادت بود مانند این بودکه چراغى در حجره روشن است، چند مدت روزگار به اين منوال گذشت.  اتفاقا در يكى از سالها غافله اى از تجار وارد آن كاروانسرا گرديد رئيس قافله عادت بنماز شب داشت چون براى تهجد برميخواست اطراف قافله را هم جستجو ميكرد كه مبادا دزدى در كمين باشد در آن شب هنگام تفتيش ديد، در حجره اى از حجرات كاروان سرا انگارچراغى روشن است چون از شكاف در نگاه كرد ديد زنى در سجادۀ عبادت است و اين نور صورت او است از چراغ نيست مرد تاجر متحير ماند كه آيا اين فرشته است يا از جنس بشر است!!  حجره را نشان كرد و بقيۀ شب خواب نرفت چون صبح شد بنزد صاحب كاروان سرا رفت از او خبر گرفت كه در ميان اين حجره چه كسى ساكن است گفت اين حجرۀ دختر من است گفت شوهر دارد گفت ندارد تاجر ديگر چيزى نگفت آمد ظرفی از طلاو جواهرات، پر کرد وبرای صاحب كاروان سرا ،هدیه برد..........(ادامه دارد) جهت خواندن ادامه به پايين تر مراجعه کنید ) ع (کتاب ریاحین الشریعه جلد۴ص۲۲) کانال منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♣️حرم 😭😭 🖤ای آبروی نخل، به دست زبان تو 🖤حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو 🖤خرمای عشق از شجر آل مصطفی 🖤چیدی و عالمی‌ست گرفتار خوان تو 🖤میثم در این زمانه عجب اسم مبهمی‌ست 🖤شعرم دخیل بسته درِ آستان تو 🖤عالم تمام، حادثۀ عشق حیدر است 🖤عشقی که دود داده همه دودمان تو کانال منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر نه غروب شد نیامدی ══━━━━━━❁❃❁━━━━━━══
🍁به این جهانِ مه آلودِ غم گرفته بیا... تو نیستی وجهان را ستم گرفته بیا... 🍁چه روزگارِ غریبی، چه عقده‌ی تلخی‌... عزیزِ فاطمه ،مهدی دلم گرفته بیا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تـ❤️ـو را هنوز به عمرم ندیده ام اما ... دلم برای کسی که ندیده ام تنگ است سلام حضرت مولای مهربانم❤️... کانال منتظران
‍ ●داستان شنیدنی بانویی که به محبت امیرالمومنین علیه السلام دست او را قطع کردند⏺ قسمت دوم آنمرد عيال خود را طلبيد گفت به گمانم  اين مرد تاجر ازما درخواستی داشته باشد كه اين مقدار طلا و جواهر برای ما هديه آورده است  زن گفت :البته حاجت او را بايد بپرسی  صاحب كاروانسرا نزد تاجر آمد چون صحبت از هرطرف در ميان آمد تاجر پرده از روى مقصود خود برداشت و دختر را خواستگاری نمود، صاحب كاروانسرا گفت :اگر خود دختر راضى بشود من حرفى ندارم و من نميتوانم او را مجبور بنمايم ولى سعى ميكنم ،از آنجا برخواست بنزد دختر آمد و از اخلاق پسنديدۀ تاجر چندانكه توانست تعریف کرد.  ولى آن زن صالحه از قطع بودن دست خود خیلی افسرده بود و راضى به اين ازدواج شد ولى گفت: امشب مرا مهلت دهید.آنها قبول کردند آن زن صالحه آماده شد و به دعا و مناجات آن شب را به پايان برد و چنین با خدای متعال مناجات می کرد: اي قادر متعال بحق ذات بى زوال خود كه مرا نزد شوهر خود شرمنده منما و ترا قسم ميدهم بحق مولايم امير المؤمنين عليه السّلام كه دستيكه در راه محبت مولايم امير المؤمنين عليه السّلام قطع شده است به من برگردانى و مرا در نزد شوهر شرمنده مسازى و (انت محيى العظام و هى رميم )و چندان بگريست كه از هوش برفت چون به هوش آمد دست خود را سالم ديد نعره اى بزد و بسجدۀ شكر افتاد صاحب كاروان سرا كه سرپرست او بود چون صدای نعرۀ اورا شنيد به حجره آمدو دختر را ديد بسجده رفته و دست او سالم است.  تعجب کرده وحیران شد.و قصۀ او را به تاجر خبر داد تاجر باشنیدن این خبرمحبت اش به آن زن زیادتر گرديد كه وصف نتوان كرد او را عقد كرده با خود به شهر خويش برده زندگی باسعادت و باخوشحالی را شروع کردند. روزى با هم نشسته بودند كه گدایی به در خانه شان آمدودرخواست نانی کرد.  كنيزان در خانه نبودند، پس خود آن زن برخواست و چيزى براى آن گدابرد چون در چهره ی گدا دقت كرد او را شناخت كه شوهر اول او بوده گفت تو فلان تاجر بصرى نيستى؟  گفت چرا از كجا مرا ميشناسى گفت تو همان مرد ناصبى باشى كه دست عيال خود را قطع كردى و او را طلاق گفتى و از خانه بيرون كردى و گفتى برو تا على دست ترا خوب كند همانا عجب است كه مرا نميشناسى من همان عيال تو هستم اكنون  ببين كه امير المؤمنين عليه السّلام دست مرا خوب كرد و مرا بر سرير عزت و غنا و ثروت نشانيده اكنون بگو بدانم آنهمه اموال تو كجا رفت؟  مرد ناصبى چون عيال خود را بشناخت و دست او را صحيح بديد هردو دست بر سر زده و آه سرد از دل بركشيد و دست افسوس بدندان گزيد گفت وقتيكه ترا از خانه بيرون كردم طولى نكشيد كه آتش در دكان من افتاد و آنچه داشتم طعمه حريق گرديد و خانه و سائل  من همه بتاراج رفت و تا بامروز به گدایی افتاده ام. آن زن گفت:  دشمنى با امير المؤمنين عاقبتش همين است از خدا بترس و ترك اين مطلب باطل بنما  شوهر او ديد كه سخن  عيال او با آن گدا   بدراز كشيد چون آمد احوال پرسيد قصه را بازگفت:  آنمرد گفت اللّه اكبر آن گدا كه گوشواره به او دادى من هستم[ فاعتبروا يا اولى الابصار ] (کتاب ریاحین الشریعه جلد ۴ص۲۲) کانال منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگام مباهله زِ اعجاب رسول هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست 👤 زیبای « آیهٔ مباهله » با صدای حاج عبدالرضا تقدیم نگاهتان◽ویژهٔ کانال منتظران محبوب
*💞✨🍃* *با مباهله آشنا شویم*🥲 *امروز (یکشنبه ۲۴ ذی الحجه-روز )👇👇* *💫 ۶۰ نفر از بزرگان مسیحیان نجران با لباس‌های فاخر با زنجیرهای طلا برای دیدار با پیامبر وارد مسجد می‌شوند اما پیامبر اکرم به‌خاطر لباس‌های فاخری که به تن دارند آنان را نمی‌پذیرد بعد از این که با لباس‌های ساده به دیدار رسول خدا می‌روند با گرمی از آنان استقبال می‌کند.* *علت حضور نامه‌ای است که پیامبر خدا برای مسیحیان فرستاده بودند.* *🌟 شُرَحبیل، اُسقُف مسیحیان می‌گوید: چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرف‌های شما را بشنویم.* *💫پیامبر می‌فرمايد: آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است.* *🌟اُسقُف اعظم پاسخ می‌دهد: اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ايم و به احکام او عمل می‌كنيم.* *💫پیامبر خدا می‌فرماید: شما مسیح را خدا می‌دانيد، در حالیكه این اعتقاد،‌ با پرستش خدای یگانه متفاوت است.* *🌟یکی از مسیحیان می‌گوید: مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون اینكه با كسی ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان می‌دهد كه او بايد خدای جهان باشد.* *💫در همان لحظه آیه‌ای نازل شد (آل عمران/۵۹) و رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: اگر چنین باشد حضرت آدم هم بدون پدر و مادر و از خاک به‌وجود آمدند.* *🌟مسیحیان پاسخی ندارند که بدهند و می‌گویند ما قانع نشدیم و رسول اکرم را به دعوت می‌کنند. (یعنی ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف می‌گويد‌، به عذاب خداوند گرفتار شود)* *💫 آیه نازل شد (آل عمران ۶۱):* *«پس هر كس با تو درباره او (عيسای مسیح عليه السلام) پس از آنكه تو را علم آمده محاجّه و ستيز كند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (كسانى را كه مانند جان ماست) فرا خوانيم، آنگاه به يكديگر نفرين كنيم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»* *🌟 صبح روز بعد زمان مباهله است، همه مسیحیان میهمان و مسلمانان در بیرون از دروازه شهر به تماشا نشسته‌اند که چه اتفاقی خواهد افتاد.* *💫 پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در حالیکه حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‌شود. پشت سر او تنها يک مرد و زن ديده می‌شوند. اين مرد علی است و اين زن فاطمه. تعجب و حيرت، همراه با نگرانی و وحشت بر دل مسيحيان سايه می‌افكند.* *🌟شُرَحبيل به اُسقُف می‌گويد: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آورده است.* *بین مسیحیان ولوله و سر و صدایی به پا می‌شود که ما به این مباهله تن نمی‌دهیم.* *🌟اُسقُف به بالای سنگی می‌رود و می‌گويد: من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نورانی كه من می‎بينم، اگر دست به دعا بردارند، كوه‌ها را از زمين می‌كنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است.* *💫 اُسقُف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير می‌افكند و می‌گويد: (ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطی كه داشته باشيد، قبول می‌كنيم.)* *💫پيامبر با بزرگواری و مهربانی، انصرافشان را از مباهله می‌پذيرد و می‌پذيرد كه به ازای پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند. خبر اين واقعه، به سرعت در ميان مسيحيان نجران و ديگر مناطق پخش می‌شود و مسيحيان حقيقت‌جو را به مدينه پيامبر سوق می‌دهد.* *🌟 و شاءن نزول آیهء تطهیر پنج تن آل عبا (علیهم‌السلام) را به محبان و شیعیان حضرت رسول مهربانی آقا محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین(علیه السلام) تبریک و تهنیت عرض مینماییم. کانال منتظران @montazeranmahbob
📌 پنج نفر... 🔸 دو گروه مقابل هم ايستاده بودند: مسيحيان نجران كه خوف از رخسارشان به زمين می‌ريخت و سوی ديگر پنج نفر كه گویی دريایی بودند از سكون و آرامش. پنج نفر كه همين امروز حضرت جبرائيل از آسمان خبر آورده بود كه زمين و آسمان و هر چه هست به‌خاطر اينان به هم دوخته شده. «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس» امروز نازل شده بود. 🔹 پيامبر و اهل‌بيتش تنها یک خوف داشتند و آن هم زير و زبرشدن جهان بعد نفرينشان...ـآخر رحمة للعالمين بود و كلهم نورٌ واحد... همه رحمة للعامين بودند و می‌دانستند اگر لب‌ها را تكان دهند، زمين تكان می‌خورد، آسمان خود را می‌تكاند و زير و رویی نخواهد ماند. 🔸 اُسقف اعظم اين را فهميد و گفت من صورت‌هایی را می‌بينم كه اگر دعاكنند كوه‌ها را از جا می‌كَنَد‌ مباهله نكنيد. امام، رحمت جان پيامبر رحمت ، دختر رحمت و پسرانش و تا به حال آخرين عصارهٔ رحمت الهی، لب به نفرين نگشودند. 🔹 شنيده‌ام فرزندشان مهدی صبح و شام دعايمان می‌کند... شنيده‌ام كه اگر دعايش نباشد، هلاک می‌شويم. ما هم دعا می‌كنيم: «اللهم عجل لولیک الفرج» ▫️ ویژه روز کانال منتظران @montazeranmahbob
پدر جان...! ذی‌حجّه بعد از این همه اتفاق زیبا فقط آمدن تو را کم دارد. تو بیایی و از این به بعد، ذی‌حجّه را نه فقط به خاطر «غدیر»، نه تنها برای «مباهله»، نه فقط برای نازل شدن «هَل اتی» و... بلکه برای آمدن تو نیز جشن بگیریم. بگذار قشنگ‌ترین حُسن ختامِ این سال قمری، آمدن تو باشد.♥️ اللهم عجل لولیک الفرج کانال منتظران محبوب